2012/07/31

#1192

به عباس گفت مادرش روزی ؛ که نترس بلند بده ... !


از آنجا که امیر الماس فخرآور (دکترای کاردانی اتاق عمل صادره از حوزه یک ارومیه) با بریدن قسمتی از فایل صوتی گفتگوی تلفنی احمد باطبی با یک بازجوی اوین و چسباندن الباقی آن به هم پرده از جنایات احمد و همکاری او با وزارت اطلاعات و لو دادن نود و هشت درصد از فعالین دانشجوئی و قتل و سرقت مسلحانه‌ی او برداشت (تمام این کارها را تنهائی کرد) ، لذا ما مقداری وقت برای تلف کردن داشتیم که بجای اینکه برویم دستشوئی تصمیم گرفتیم با این یارو مصاحبه‌ای بکنیم که اینجا می‌آید . توضیحاً اینکه تهش نتیجه گرفتیم که اگر رفته بودیم دستشوئی خیلی بهتر وقتمان را تلف کرده بودیم .

ما : لطفاً بدون اینکه سقف بیاید پائین خودتان را معرفی کنید .
یارو : من دکتر عباس فخرآور پسر گستاخ ایران هستم که بلافاصله پس از تولد توسط رژیم شناسائی و برایم حکم تیر صادر نمودند . من موقعی که شش ساله بودم دبیرکل جنبش کودکستانی ایران شدم که به همین دلیل سالها در زندان بودم و همینطور که در زندان بزرگ می‌شدم دبیرکل جنبش یار دبستانی ، یار راهنمائی و یار دبیرستانی هم شدم تا اینکه دبیرکل جنبش دانشجوئی ایران شدم و در زندان دوباره به زندان افتادم .

ما : چرا در تمام کره زمین هیچکسی غیر از خودت ادعاهائی که می‌کنی را تائید نمی‌کند بلکه دقیقاً برعکس هم هست ؟
یارو : برای اینکه اینها همه‌شان بر خلاف من مزدور و جاسوس جمهوری اسلامی هستند و احمد باطبی از وزارت اطلاعات پول می‌گیرد تا منرا بفروشد ولی من همانطوری که در یک پیام ویدئوئی که برای ننه‌ام پر کردم گفتم ، واقعاً از طناب دار هیچ ترسی ندارم و مامانم هم نباید وقتی منرا بالا کشیدند ناراحت بشود .

ما : دقیقاً به چه دلیلی باید برای تو حکم تیر صادر بکنند یا تو را دار بزنند . اصولاً ضرر تو برای جمهوری اسلامی مشخصاً چیه ؟
یارو : خب جمهوری اسلامی از من وحشت دارد . شما ببینید ، همین جمهوری اسلامی که به احمد پول می‌دهد تا حالا حداقل صدتا برنامه تلویزیونی برای خراب کردن او ساخته که اتفاقاً منهم صدتا برنامه برای همین کار برای او ساخته‌ام ولی تا حالا حتی رادیو خنده شعبه یافت آباد هم تا حالا حاضر نشده تو بگو ده ثانیه درباره من حرف بزند . اینها همه‌اش نشان می‌دهد که اینها چقدر از من وحشت دارند ولی به احمد پول می‌دهند .

ما : تو تا همین پریروز تنها چیزی که در کارنامه‌ات داشتی چندتا عکس با همین احمد بود که زرت و زرت همه جا منتشر می‌کردی . حالا کاری نداریم که تو با این له له «ترو خدا منرا ببینید» اصولاً اگر حتی یک سابقه دیگر هم داشتی تا حالا سیصد دفعه نشان داده بودی . خاله‌ها خوبن ؟
یارو : اتفاقاً دیروز سناتور مک کین هم به خاله‌ها تلفن زد و همینرا پرسید . چندتا سناتور دیگر در کنگره امریکا هم نگران خاله‌های من هستند . آنها هم می‌خواهند مخفیانه از کشور خارج بشوند فقط من می‌ترسم رئیس جمهور مریخ عین من بیاید دوبی دنبالشان و کپی پاسپورتشان هم عین من یکدفعه زرتی بیفتد دست احمد و آنرا منتشر بکند . به همین دلیل احمد حتماً از وزارت اطلاعات پول می‌گیرد .

ما : شماها ظاهراً بطور خانوادگی آدمهای قهرمان پروری هستید . یک برادر هم داری که همین پیارسال در پاریس گفت می‌خواهم برای نجات کشور «فردا» برگردم ایران(نگو نه می‌زنم شل و پلت می‌کنم ها ؛ خودم آنجا بودم) . بعد گفتی جمهوری اسلامی برادرت را در پاریس دزدیده است و با هواپیما برده ایران . عمه‌ها هم خوبن ؟
یارو : بله بله ، اتفاقاً چندتا سناتور امریکائی دیگر هم پریروز نگران عمه‌های من که اسم یکی‌شان رامین عسگرد است بودند . برادر من وقتی بسرقت رفت از طریق موبایلی که در خشتکش جاسازی کرده بود بمن زنگ زد و من صدای مهماندار هواپیما را شنیدم که می‌گفت «ولکام تو ایران ایر» و من فوری متوجه شدم که او را دزدیده‌اند . البته بعد از دزدیده شدن تا همین الآن دیگر هیچ خبری از این جوان ناکام نیست . شما هم سعی کنید یادتان برود .

ما : چرا یک قسمت از فایل صوتی گفتگوی احمد با بازجویش را بریدی ؟
یارو : من نبریدم بلکه احمد بعداً تلفن زد به وزارت اطلاعات و یک قسمت به آن اضافه کرد . البته احمد برای هر حرفی که می‌زند آنقدر سند و مدرک رو می‌کند که آدم فوری متوجه می‌شود که او دارد از وزارت اطلاعات پول می‌گیرد . یک قلم مثلاً وقتی احمد از ایران خارج شد سیصد هزارتا رسانه با او مصاحبه کردند ولی وقتی من از ایران خارج شدم فقط سی‌تا سناتور امریکائی و بیست‌تا رئیس جمهور آمدند دوبی استقبال من چون وزارت اطلاعات اصلاً بمن پول برای مصاحبه با رسانه‌ها نمی‌داد .

ما : از آن دختری که بدلیل تجاوز بهش تو را از کاردانی اتاق عمل ارومیه بیرون کردند چه خبر ؟
یارو : این اتهامات را وزارت اطلاعات بمن می‌زند . من فقط او را بردم در اتاق و بهش عمل کردم . وزارت اطلاعات هم از احمد پول می‌گیرد !

2012/07/29

#1191

علم الهدی : پیروزی نوشاد عالمیان بخاطر نخوردن مرغ بود !


در پی پیروزی نوشاد عالمیان در روز دوم رقابت‌های المپیک که احتمالاً طبق روال چه بخواهد چه نخواهد برگ زرین دیگری بر تاریخ انقلاب اضافه کرده است ، امام جمعه موقت مشهد که دائماً هست پیروزی‌های وی در المپیک را از برکات مرغ نخوردن و تأثیرات مستقیم اشکنه با پیاز و تیلیت نامید و ابراز امیدواری کرد که سایر عزیزان ورزشکار اردوی المپیک ایران که در مراسم افتتاحیه بدلیل پرهیز از بدآموزی علی آبادی بجایشان رژه رفت ، با پیروی از همین الگوی غذائی بتوانند هر روز برگ‌های زرین بیشتری بر زرین دون انقلاب اسلامی اضافه بکنند . وی که در همایش موفق اخته کردن خروس‌های استان خراسان سخن می‌گفت همچنین آبدوخیار و یتیمچه را بهمراه تاس کباب و کله جوش از موثرترین راه‌های پیروزی در المپیک برشمرد و تا زمان گران نشدن ماست بر لزوم دمپختک نیز تاکید کرد .

به همین مناسبت سازمان ترویج مرغ تخمی (تخمی لزوماً فقط چیزهائی که از چین وارد می‌شود نیست) با سازمان کشیدن تخم همه چیز بطورکلی ادغام شد . نهاد نمایندگی ولی فقیه وابسته به ارتش بیست میلیونی مستقر در خانه‌های عفاف مرغداری‌ها با اعلام این مطلب ابراز امیدواری کرد قهرمانان المپیک به اصول و اهداف این ادغام در زمان بازگشت به کشور توجه نموده و اصولاً انگلیس را کشور خوبی برای درخواست پناهندگی برشمرد . همچنین واحد حمایت از اندوه لبنان مستقر در اردوی المپیک ایران در لندن که احتمالاً چندتایشان هم در هنگام رژه مشاهده و باعث بروز اسهال شده‌اند بر نظارت کامل خود بر رژیم غذائی ورزشکاران اعزامی تاکید و تصریح کرد در صورت مشاهده‌ی هرگونه سینه و خصوصاً لنگ مرغ در رژیم غذائی ورزشکاران بلافاصله هماهنگی‌های لازم جهت برخورد قرعه‌ی آنان با ورزشکاران اسرائیلی به انجام رسیده هرکی مرغش تخم دارد حالا از ادامه مسابقات انصراف ندهد .

به گفته پزشکان تیم ، نوشاد عالمیان پیش از انجام مسابقه با ورزشکار استرالیائی و خصوصاً هنگ کنگی صرفاً از تیلیت* اشکنه و جغول بغول* استفاده نموده که این امر علاوه بر بالا بردن تقوای نامبرده به جهت آمادگی در مسابقات باعث پیشرفت پیچ و خم عضلانی در وی نیز گردیده است !

* به امام حسین خودم می‌دانم درستش «تیرید» و «جغور بغور» است ، اینرا از قصد اینجوری نوشته‌ام . لطفاً از ارسال چهارده هزار ایمیل به جهت تصحیح متن خودداری فرمائید)

2012/07/28

#1190

افتتاحیه المپیک لندن در تلویزیون جمهوری اسلامی !

.

2012/07/27

#1189

هیچ مطلب منسوب به من بدون درج در وبلاگم سندیت ندارد ...

دو روز پیش مطلبی از قول من در رابطه با یاشار خامنه در بالاترین ، فیس بوک و گوگل پلاس منتشر شد . جالب اینکه من از طریق تماس خود یاشار از قضیه مطلع شدم . در حال حاضر هم همچنان تعدادی صفحه‌ی جعلی در فیس بوک و گوگل پلاس با نام و عکس من و پست‌های جعلی وجود دارد . من در اینجا ضمن تشکر از یاشار و سایر دوستانی که همان وقت از طریق تماس تلفنی یا ایمیل من را خبردار کردند و تشکر از دوستان خوب مدیریت بالاترین که علاوه بر حذف آن مطلب جعلی پیگیری‌هائی هم انجام دادند رسماً اعلام می‌کنم که هیچ مطلبی از قول من یا منتسب به من بدون اینکه در همین وبلاگم درج شده باشد کمترین و کوچکترین ارزش و رسمیتی ندارد . در واقع نوشته‌هائی که از قول من در هر جائی آمده باشد ، یا اصل آن باید در این وبلاگ وجود داشته باشد و یا اگر آن نوشته در سایت دیگری منتشر شده باشد باز هم لینک آن بهمراه قدری از اصل مطلب حتماً در این وبلاگ قرار دارد و این امر شامل تمامی کارهای صوتی و تصویری من هم می‌شود . ضمناً بنده در حال حاضر فقط دو صفحه یکی شخصی و یکی عمومی در فیس بوک و یک پروفایل در گوگل پلاس دارم و نسبتم با هر صفحه‌ی دیگری با نام و عکس خودم را کاملاً رد می‌کنم .

ممنون از توجه و لطف تمام رفقا ...

#1188

راستانِ داستان : سردار دبیرستان


صف صبحگاه «یکی» از کسل کننده‌ترین برنامه‌های مدرسه نبود، رسماً کسل کننده‌ترین قسمت آن بود. آنهمه انرژی را در ابتدائی‌ترین قسمت روزت باید می‌گذاشتی تا مثلاً برای سلامتی رهبر دعا کنی. و وردهائی تکراری که حتی معنی‌اش را هم درست نمی‌دانستی : از عمرما بکاه وبرعمراو بیافزا.این صف‌ها و این شعارها بیشتر معنی پیدا می‌کرد وقتی که ناظم مدرسه‌ات ازسرداران جنگ می‌بود. هنوز رسم نشده بود بعنوان یک مقام نظامی به کسی بگویند سردار،علی ورفقایش ناظم را دست می‌انداختند و «سردار» صدایش می‌کردند. سردار غیر از نظام جمع صبحگاهی دخالت زیاد دیگری در اجراء مراسم صبحگاه نداشت. یک معلم پرورشی بود که تازه با صد و پنجاه درصد سهمیه در زاهدان پزشکی قبول شده بود و جوک‌ها بود که بچه‌ها هر روز در مدرسه برای خوش و بیماران احتمالی آینده‌اش می‌ساختند..........

2012/07/26

#1187

مصاحبه تکمیلی سید جعفر جوشونده با مسیح علی نژاد !

.

2012/07/25

#1186

آقای رهبری ، زیاد «قد قد» نکن !


همزمان با جهانی شدن بحران مرغ که ابتدا از ماشین لباسشوئی مرغ و پخش کارتون «خانوم حنا و مرغ ماشین لباسشوئی طلا» شروع شد ، رهبری بطرز خشنی با تنی چند از دیدار و علاوه بر قد قدهای همیشگی و پرتاب قارت ، مقداری هم رهنمودهای لازم ارائه کرد . بر این اساس ستاد هماهنگی رهنمودهای لازم ضمن صدور مقدار دیگری فحش اونجوری به سید محمد خاتمی و صرفاً برای تکمیل قارت معظم له مبنای قد قد اخیر ایشان را بر سه پایه بنا نهاد که همگی تا پایان همین مطلب ریخت :

قد قد اول : نظام تسلیم تحریم‌ها نخواهد شد .
ترجمه : بنده با همین جسم ناقصم تا حالا صد دفعه به شما گفته‌ام که نظام یک جائی است که با مردم فرق می‌کند و طی این سالها اینقدری که من این قضیه را به شما رهنمود لازم داده‌ام اگر به خر رهنمود داده بودم الآن خودش پشت چراغ قرمز وایمیستاد و بنابراین من واقعاً نمی‌فهمم شماها چرا هنوز روی تأثیر تحریم‌ها بر ملت کلید کرده‌اید و حتی قدر یک جلبک نمی‌فهمید که تحریم‌ها هر بلائی سر ملت بیاورد باز هم ما می‌توانیم سینه مرغ دستمالی کنیم و از وسط لنگ مرغ وارد سفره‌مان بشویم و کلاً گور پدر ملت .

قد قد دوم : مردم باید صرفه جوئی بکنند .
ترجمه : ما هی به این مردم می‌گوئیم تحریم‌ها واقعاً هیچ تاثیری ندارد و حتی امام جمعه‌ی قم هم گفت «تحریم‌ها الطاف خفیه الهی هستند» که یعنی خداوند مخفیانه و به زور به ما لطف می‌فرماید باز اینها حالی‌شان نمی‌شود درصورتیکه همین مردم در زمان جنگ که ما هرچه بدبختی می‌کشیم از آن میرحسین جز جیگر زده می‌کشیم اقدام به صرفه‌جوئی کردند مگر چه شد جز اینکه خداوند یواشکی بهشان لطف کرد و ما را که آنموقع رئیس جمهور بودیم بعدش رهبر کرد و اینکه ما می‌گوئیم «باید» یعنی اگر «نباید» مسئولیت تمام اتفاقات بعدی به گردن همین مردم است کما اینکه ما هینرا در نماز جمعه سال 88 هم گفتیم و بعداً دیدید که همینجوری هم شد .

قد قد سوم : مسئولین «هم» به اختلافات خود پایان بدهند .
ترجمه : حالا ما یک قارتی پراندیم شما هی گیر بدهید و اینکه ما می‌گوئیم مسئولین «هم» یعنی نه اینکه بقیه هم با هم و با خودشان و با ما اختلاف دارند بلکه یعنی آره اینکه مسئولین «هم» که ما جزوشان نیستیم و فقط بعنوان سر خر بهشان نظارت می‌کنیم بهتر است در این شرایطی که نظام تسلیم نمی‌شود و مردم هم دارند به زور صرفه‌جوئی می‌کنند آنها «هم» همدیگر را کشششش ندهند و ما صد دفعه گفتیم بگذار این یک سال هم بگذرد ما احمدی نژاد را می‌فرستیم همانجائی که خاتمی را قبلاً فرستاده بودیم هر چند که بنده معتقدم که حسب احوال موجود خاتمی را باید شخصاً بیشتر از این حرفها از وسط کششششش داد !

2012/07/23

#1185

نوه‌هائی همه بی‌حجاب‌تر از مادرشان ... !


از آنجا که نعیمه اشراقی نوه‌ی امام راحل که همان خوب شد ریغ زهر را سرکشید اینروزها را ندید ، در راستای رودربایستی برای عضویت در کمپین «نه به حجاب اجباری» گفت "به نظر من بسیار بهتر بود که «ما» حجاب را اجباری نمی‌کردیم" ، البته «ما» منظور ایشان را از «ما» که حجاب را اجباری کرده نفهمیدیم بلکه هم اینجور مواقع ترجیح می‌دهیم همینجوری نفهم بمانیم ، لیکن پاره‌ای دیگر از کسانی که هنوز برای عضویت در این کمپین یا رودربایستی دارند یا اسلام بدجوری دست و بال و خشتک و بقیه جاهایشان را بسته نیز یک چیزهائی گفتند که واقعاً یکجور خاصی بدست ما رسید :

فائزه هاشمی : به نظر من حجاب واقعاً چیز نالازمی است و من اگر جای «ما» بودم بجای حجاب ، چکمه و دوچرخه و جوراب‌شلوار را برای زنان اجباری می‌کردم که واقعاً برای پیشرفت‌شان لازم است و اصلاً وقتی اجبار حجاب برداشته می‌شود حتماً باید یک اجبارهای جدیدی بیاید جایش که جامعه زنان دچار مدرنیته انجام بشود . راستی اگر مسئله حجاب اجباری حل شد بفرمائید آن حکم زندان من که فروردین تائید شد دقیقاً چه اتفاقی برایش افتاد ؟ نکند اجرا شده باشد من خودم خبر ندارم .

فاطی رجبی : من با حجاب مشکلی ندارم ولی با آن قسمتش که اجباری در کار نباشد خیلی مشکل دارم و در تمام روایاتی که پدر جز جیگر زده‌ام علامه دوانی کشف کرده همیشه یک زوری بالای سر زن بوده و زن خوب است که حجاب نداشته باشد ولی بجایش ظرف بشورد و کهنه بچه عوض بنماید و تا آقایش نگفته حتی اگر داشت می‌مرد هم از خانه بیرون نرود حتی ترجیحاً یک کاری بکند که روزی سه دفعه از شوهرش کتک بخورد صرفاً برای ثوابش .

لاله افتخاری : من امیدوارم زنان ما تحت تعالیم اسلام روزی آنقدر عقب بیفتند که اگر خدای نکرده یک‌وقتی زائیدند و بچه‌شان دختر بود فوری خودشان بچه را زنده بگور بکنند زیرا که آن بچه ممکن است نعوذ بالله بعداً بزرگ بشود و برایش مسئله‌ی حجاب اجباری پیش بیاید که ما صد درصد با آن مخالفیم و بشدت اعتقاد داریم همانقدری که خواستگاری رفتن برای شوهر واجب و اجباری است ، مسئله حجاب اختیاری است که اینرا در مجلس هم گفته‌ایم . ببخشید این حرف‌های ما کی چاپ میشه ببریم به فک و فامیلمان نشان بدهیم ؟

خجسته خانوم ننه‌ی آقا مجتبی : (حتی در عالم محال و خواب و خیال و رویا و توهم و اصلاً گیرم که سیگاری زده باشی هم ممکن نیست ایشان در مورد چیزی نظری داشته باشد . هرچی آقاشون گفت همون . آورین آورین !)

2012/07/17

#1184

شفاف سازی سکس شتری و سکس موتوری و سکس اوتولی !

.

2012/07/16

#1183

اعتصاب غذای کبودوند عزیز و اعتصاب غذای برخی عزیزها !

 

محمد صدیق کبودوند عزیز دو روز است که وارد اعتصاب غذای خشک شده . در پنجاه روزی که اعتصاب غذا کرد هر روز ضعیف‌تر و نحیف‌تر از روز قبل شد . بارها کار او به بیمارستان کشید که خبرهای آنرا خوانده‌اید و این آخرین خبر اینکه او حتی قدرت تکلم خود را هم از دست داده است . محمد نوریزاد هم که اعتصاب غذا کرد کمابیش به همین وضع افتاد . اینها را که می‌بینم یادم می‌افتد به اعتصاب غذای برخی‌های عزیز دیگر که خصوصاً در سه سال گذشته ما ناچار شدیم به آنها بگوئیم «عزیز» . می‌گفتند الآن سه ماه است که در انفرادی اعتصاب غذا کرده ولی هر روز یک مقاله و بیانیه‌ی جدید از او صادر میشد و روزی سه دفعه در زندان سخنرانی می‌کرد . حالا ما به اینکه نوشته‌های عزیزش چطوری از انفرادی درمی‌آمد و روی تمام سایتها قرار می‌گرفت کاری نداریم ، شاهکار روزگار زمانی بود که مشخصاً یک «عزیزی» بعد از آنهمه خبر درباره اعتصاب غذایش -که عمدتاً توسط خودش هم منتشر میشد-  بلافاصله بعد از آزادی از زندان ، راست راست از خودش فیلم هم می‌گیرد و در حالی که خوشحال و خندان در جنگل درخت‌نوردی می‌کند دیده می‌شود . همین آدم پس‌فردایش صاف و سالم ویدئوی رسمی هم بیرون می‌دهد و ملت را دعوت می‌کند که بروند حسینیه ارشاد به علی مطهری رأی بدهند . هرچه می‌گردی کمترین اثری از آنهمه اعتصاب غذائی که طفلکی کرده و خبرهایش را روی سایت خودش خوانده‌ای نمی‌بینی ...

من هرگز دلم نمی‌خواهد بلائی بسر کسی بیاید تا بعد بنشینم او را بپرستم ولی دلم می‌گیرد از رفتار بعضی «تازه اپوزوسیون شده‌ها» که روی کارهای مخالفان جدی و ریشه‌دار حاکمیت برای خودشان مانور تبلیغاتی برگزار می‌کنند . اینها که همه‌شان بواسطه حضور خود یا پدر یا خلاصه کسی از فامیلشان و طبعاً حضورشان در همین حاکمیت «اسمی» دارند و حتی گاهی آدم مثلاً خبر اعتصاب غذایشان را که می‌شنود ناخودآگاه یاد انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دور بعد و «کاندیدای عزیز ما» می‌افتد . در جائی که نام کبودوند را می‌شنوی و کمترین و کوچکترین و آخرین انگیزه‌هایت برای هرگونه حضور در مانور دموکراسی حکومت هم کور می‌شود . کدام از ما با شنیدن اسم کبودوند ، غیر از یک ستون روزنامه ، حتی یک میز مدیریت به خاطرمان تداعی می‌شود ؟

جان عزیزی در خطر است و مانورها ادامه دارد . همین فرداست که شاهزاده بیانیه بدهد و کبودوند را هم دعوت به اتحاد بکند . کسی که حاضر است روزی سی‌تا بیانیه در حمایت از هر چیزی که دلت بخواهد بدهد ولی هزار سال حاضر نیست برای حمایت عملی از همین کبودوند حتی دو روز اعتصاب غذای «نمادین» هم که شده بکند . الآن هم لابد طرفدارانش می‌گویند اگر مهاتما گاندی ایران اعتصاب غذا بکند و خدای نکرده نیم ساعت بی‌حال بشود آنوقت چه کسی تمام اپوزوسیون جهان را مدیریت بکند ؟ «شاه قاونی ایران» لطف بکند از اختیاراتش در همان قانونی که ایشان را شاه کرده برای پایان دادن به وضعیت وحشتناک کبودوند استفاده بکند . همین !

2012/07/13

#1182

پلیس توضیح داد : از دورتر نمی‌تونستیم شلیک کنیم !


در پی شلیک موفقیت آمیز یک واحد پلیس غیور پرور به تعداد کثیری شامل یک نفر که «احتمال می‌رفت» مشروبات الکی مصرف کرده باشد در یکی از قرارگاه‌های اصلی دشمن واقع در فلکه چهارم خزانه که خوشبختانه و با حمایت خداوند متعال و توفیقات حضرت بقیة الله و استعانت به کمر ابوالفضل العباس و پهلوی شکسته‌ی بی بی و دست قمر بنی هاشم و لنگ جعفر طیار و پاچه‌ی ابو لوء لوء و سایر اعضاء و جوارج خاندان عصمت و بکارت ، با نهایت دقت و هوشیاری از فاصله‌ی بعیدی به طول تقریباً هجده و حداکثر بیست سانت مستقیماً به هدف اصابت نمود ، فرماندهی بگیر و ببند و ضمناً انتظامی تهران بزرگ ضمن امکان هرگونه نقش انگلیس در این تیراندازی ، با درایت خاصی از عدم امکان شلیک از فواصل دورتر خبر داد و ابراز امیدواری کرد . وی که خیلی امیدوار بود وقوع این حادثه درست در شب نیمه شعبان را نشانه‌ای از سوی خداوند توصیف کرد و چون یکسر ریشش به سماوات متصل بود از آمادگی خود و سایر عزیزان برای رد شدن با وانت از روی کسانی که «احتمال می‌رود» عرق خورده باشند یا اگر نخورده باشند «ممکن است» بعداً بخورند خبر داد و مقادیر دیگری هم افزود .

بر همین اساس مانور «قدرت و شهادت» در سطح زیرگذر‌های تهران با موفقیت به اجراء درآمد . در این مانور که با رمز مقدس «اگه راست میگی "ها" کن» آغاز شد نیروهای ویژه‌ای شامل دویست و سی و دو هزار کیلو از خواهران و چند نخود برادران شرکت داشته و در پایان در ششصد و پنجاه و سه مورد گلوله‌های شلیک شده از فواصل دوازده سانتی و نزدیکتر با موفقیت کامل به صورت کسانی که «احتمال می‌رفت» کاری کرده باشند اصابت نمود و امنیت منطقه کلاً تأمین شد . بنا به اعلام مدیر کل امور بگیر و ببند زیر 18 سال تهران بزرگ این اقدام در پی آن انجام شد که یک‌نفر از شهروندان از طریق تلفن عمومی از عدم امنیت جهان بدلیل شیوع عرق خوری در نازی‌آباد خبر داده و سپس بدون اینکه تلفن را قطع بکند در رفته بود .

بنا به گزارش‌هائی که هنوز نرسیده پس از رشادت‌طلبی جان برکفان نیروی انتظامی در خزانه در راستای مواظبت از نوامیس مردمی که خدا کند نوامیسشان هیچوقت دست همین نیروی انتظامی نیفتد ، مردم حاضر در صحنه به شادی و هلهله پرداختند و با سر دادن شعارهائی از قبیل «نیروی انتظامی ، امنیت امنیت» و «صل علی محمد ، قاتل بچه‌م آمد» و تعدادی شعار دیگر که ما الآن رویمان نمی‌شود بگوئیم به تشویق آنها پرداخته و همزمان خاطراتی در مورد تماشای صحنه قتل توسط همین جان بر کفان در میدان کاج تهران و گلشهر کرج برای همدیگر تعریف کردند . گفته می‌شود بدلیل عدم هماهنگی این اتفاق با ستاد نماز جمعه هنوز آیه و روایت و حکم جهاد جدیدی برای اینگونه شلیک‌ها تلاوت نشده است !

2012/07/12

#1181



مجله فوکوس در لاهه به جنایت علیه بشریت محکوم شد!

مهاتما پهلوی !


در راستای مصاحبه امام رضا پهلوی با مجله فوکوس آلمان که رضای مورد اشاره در آنجا غیر از القابی مانند خدا و پیغمبر الباقی چیزها را به خودش فرمود و تازه الآن گردن هم افتاده که «در مورد مساله مجله فوکس وکیل گرفته ام و به زودی نتیجه اش به اطلاع هم میهنان خواهد رسید» البته ما نمی‌دانیم که پول وکیل ایشان را هم مامانشان از درآمدهائی که دارد می‌پردازد یا چیز دیگر ولی اگر بفهمیم دقیقاً چه کسی به ایشان گفته که «هم‌میهنان» معطل «اطلاع رسانی» ایشان هستند فوراً ترورش می‌کنیم . بر این اساس و ضمن خوشحالی نسبت به اینکه رضای مزبور از شکایت علیه خامنه‌ای رسید به شکایت علیه یک جلد مجله و نیز از آنجا که فعلاً دعوا بر سر اصل مصاحبه‌ای است که ایشان خودش به خبرنگار فوکوس فرموده ولی می‌گوید فوکوس این حرفها را از خشتکش درآورده است ، نشریه مورد شکایت اصل مصاحبه‌ی ایشان را جهت روشن نمودن اذهان عمومی که الآن تاریک است برای ما فرستاد :

اصل مصاحبه :

فوکوس : با درود بر شما و اعلام جاوید شاه مصاحبه را شروع می‌کنیم .
رض قـُل : بنده البته در پیشگاه «هم‌میهنان» کمتر و کوچکتر و ریزتر از آنم که درودی داشته باشم و فقط بعنوان یک سرباز وطن 52 ساله مامانم هنوز بمن پول می‌دهد که من فعالیت سیاسی بکنم .

فوکوس : تا جائی که ما بدرستی خبر داریم الآن تمام نیروهای خارج و خصوصاً داخل کشور با شما متحد شده‌اند و خیلی از نیروها هم دارند از سیارات دیگر می‌آیند زمین تا با شما متحد بشوند . شما خودت خوبی ؟
رض قـُل : ببینید ، تا جائی که من بخاطر دارم و سی و یک سال قبل هم در کتابم با نام «چقدر از بابام بدم میاد» عنوان کردم بحث اتحاد را اولین بار ما همه جا مطرح کردیم ولی در واقع ما خودمان فقط دنباله‌رو طرح‌های اتحاد دیگران هستیم و هیچ ادعائی هم نداریم و اینرا هم همه‌جا گفته‌ایم . حالا اگر کسی نشنیده آن دیگر لابد گوشش تاب دارد که ما خلبانیم و این چیزها بما مربوط نمی‌شود .

فوکوس : در گفتگوئی که ما از خشتکمان درآوردیم و منتشر کردیم گاندی و ماندلا گفتند ما رضا پهلوی هند و افریقا هستیم . خیلی ناراحت شدی ؟
رض قـُل : بعضی‌ها واقعاً گاهی یک حرف‌هائی می‌زنند که من نمی‌دانم چه جوابی بهشان بدهم . البته گاندی ، ماندلا یا هر کس دیگری می‌توانند هر جوری که دلشان بخواهد طرفدار ما باشند و این بما مربوط نیست . ولی من حتی گاندی و ماندلا را هم دعوت به اتحاد با همدیگر می‌کنم و هر موقع متحد شدند آنرا به اطلاع هم‌میهنان می‌رسانم . حالا الآن لابد یک عده به ما حمله می‌کنند که گاندی اصلاً زنده نیست که بخواهد با کسی متحد بشود . خب خودش زنده نیست دخترش که زنده است . والا !

فوکوس : در همان گفتگو ما اینرا هم از خشتکمان درآوردیم که در حال حاضر شما قانوناً شاه ایران هستید . تو به روح اعتقاد داری ؟
رض قـُل : البته مطابق قانون هخامنشی‌ها شاه به کسی گفته می‌شود که پدرش و پدر بزرگش قبلاً جفت شیش آورده باشند و مثلاً همانطوری که یک نفر پدرش و پدر بزرگش قبلاً تعویض روغنی داشته الآن خودش هم حتماً زیر چال تعویض روغنی است خب سلطنت هم که ما به آن خیلی انتقاد داریم دقیقاً همینجوری است . ولی ما الآن اول قصد داریم ایران را برای چندمین بار آزاد بکنیم بعد انتخابات آزاد برگزار بکنیم از مردم بپرسیم سلطنت خوب است یا خیلی خوب است ؟ بعد با رأی آزاد مردم شاه بشویم برویم سوریه و بقیه جاها را هم بعد از اینکه متحد کردیم آزاد بکنیم .

فوکوس : خمینی هم همین حرفها را می‌زد ، خامنه‌ای هم همین حرفها را می‌زند ، اتفاقاً احمدی نژاد سه برابر همه‌شان از این حرفها می‌زند . شماها خشتک همه‌تان یکجا قرار دارد ؟
رض قـُل : یا اصل مصاحبه را بمن بده یا من الآن می‌روم هلند در یک ساندویچی با تعداد زیادی از سران دادگاه لاهه دیدار و گفتگو انجام می‌دهم و از شما بخاطر دزدیدن مصاحبه خودم شکایت می‌کنم . زورم به خامنه‌ای نرسد به تو که می‌رسد !

#1180

خدمات پس از فروش !

.
کار مشترک علیرضا رضائی و لونا شاد


مشاوره و پاسخگوئی در کلیه امور : علمی ، ورزشی ، مذهبی ، فرهنگی ، ناموسی ، قتل ، سرقت مسلحانه ، اذهان عمومی ، اذهان خصوصی ، 1+5 ، معضلات اجتماعی ، نازائی ، اسکن ، پرینت ، لگن خاصره ، درد مفاصل ، سیل ، زلزله ، تشعشع

و

تفسیر خطبه‌های نماز جمعه با تاکید بر مواضع هسته‌ای ، تدبیر در امور فقهی با گرایش فوق فلسفی شاخه استکهلم ، نگرش شکافت مولکولی اصول و مبانی اندیشه‌های امام راحل ، تعمق در یاخته‌های ذهنی و تلاوت آیاتی چند از امام فعلی ، بنیادگرائی عقیدتی شدید با اصرار بر دیوان شعر مراجع قم !

از هفته آینده هر هفته اواسط هفته

#1179

راستانِ داستان : سور چهارشنبه سوری (قسمت دوم)


در آهنی دیگری باز شد. کوچکتر از قبلی. کسی که علی را آورده بود همانجا رهایش کرد و رفت. ده دوازده‌تا سر همزمان چرخید. به به! تمام بچه‌ها بودند. همه را تک تک از همان درخانه‌هایشان گرفته بودند آورده بودند اینجا. واقعاً ها! خب شما که همه را از قبل شناسائی کرده‌اید دیگر چه لزومی به آن لشکرکشی که آن شب براه انداختید؟ خب از همان سر شب می‌آمدید این جنایتکاران را تک تک می‌گرفتید، نه آن صحنه‌های جنگی خواسته و ناخواسته اتفاق می‌افتاد نه خودتان به زحمت می‌افتادید..........

2012/07/11

#1178

گواهی ارتداد و سکس درمانی : صافی گلپایگانی !


ریخت مبارک حضرت در حال پاسخگوئی به نامه‌های وارده

به گزارش فارس آیت الله صافی گلپایگانی در آخرین فداکاری خود به نامه‌ی یک دختر 21 ساله که از همان روی پاکت معلوم بود که بدحجاب است شخصاً پاسخ داد و سرنوشت اسلام را عوض کرد . در اینجا ما ضمن تشکر از توجه خاص ایشان به کلیه‌ی امورات سکسی مسلمانان جهان و اینکه حضرتشان در عنفوان سیصد سالگی اینقدر سریع و برق‌آسا به نامه‌های دختران بدحجاب شخصاً جواب می‌دهند (سن ایشان را همینطوری نپرانده‌ایم ، این عدد حتی در ویکی‌پدیای ایشان هم قابل محاسبه نیست) و همچنین آرزوی توفیق هرچه بیشتر برای صدور احکام ارتداد دقیق‌تر و اعلام انزجار از هرگونه اسم «شاهین» توسط ایشان ، متن نامه‌ی بتول یکی دیگر از دختران بد حجاب و همزمان علاقمند به ایشان در مورد پوشیدن لباس و پاسخ رعدآسای حضرت آیت الله صافی کله قافی را همینجا می‌آوریم :

از بتول

بسم الله الرحمن الرحیم
قال رب الشرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقدتاً من لسانی یفقهو قولی

من دختر جوان بدحجابی بنام بتول می‌باشم که شما را هشت دفعه در (...) که سکینه هم بود دیده‌ام و به شما به چشم برادری عشق می‌ورزم و کلاً خوشحالم .
حضرت آقا ! من نمی‌دانم چرا ما باید لباس به تنمان بنمائیم و نباید مثل غربی‌ها که الهی خاک بر سر همه‌شان بکنند لختی بگردیم و بعضاً جاهایمان معلوم باشد . من واقعاً سوالات زیادی از محضر مبارک شما دارم و یکیش اینکه چرا شما بجای اینکه ما خواهران فداکار اسلام و مسلمین را مجبور بفرمائید که تنمان را توی گونی بنمائیم به آقایان اجبار نمی‎‌فرمائید که عینک جوشکاری استعمال بنمایند تا هیچ جای ما را نبینند حتی در زمان اضطرار ؟
من الآن که این نامه را برای شما نوشته‌ام اشک شوق بمن جمع گردیده و حاللتی شبیه به خوشحالی دارم .
لطفاً منرا نصیحت و ارشاد بفرمائید و از جهالت و گمراهی و بدبختی نجات بدهید باشد تا ما در (...) جبران کنیم .

از صافی :

سلاممممممممممممم
خوبی ؟
.
.
.
آهان ، رو ایرم ؟
.
.
.
دخترم ! نامه‌ات را با جان و دل خواندم . چند بار کاغذ نامه‌ات را به خود چسباندم و در آن تدبیر نمودم و فهمیدم که به اصالت و فطرت تو می‌توانم امیدوار بشوم .
عزیزم ! تو باید تمام پرده‌ها را پاره بنمائی و همه چیز را بریزی بیرون . مسئله‌ی لباس خیلی مسئله‌ی ژرفی است که حقیقت‌های حکمت روشنائی سیرت عقل و بصیرت را ماتحت تاثیر قرار می‌دهد .
جیگری ! تاکید ما و اسلام همواره به خانه‌داری زن در روز و از اون کارها در شب است که جامعه را نجات می‌دهد و مرد همش باید از صبح تا شب جهاد فی سبیل الله بنماید . بعضی‌ها که اصلاً به اندازه‌ی ما خبر ندارند خیال می‌کنند تا یک زنی در غرب دامن پایش کرد وزیر می‌شود درصورتیکه من خودم دیده‌ام اینجوری نیست و هی توسط «مافوق» به آنها تجاوز می‌شود درحالیکه ما در اینجا که پوشش مناسب داریم از «ماتحت» وارد می‌گردیم .
فدا ! خبرگزاری‌های غربی برای من آمار فرستادند گفتند در غرب چهل و هشت درصد بچه‌ها بی‌پدر و کلاً غربی‌ها از این حیث آدم‌های بی‌پدر و مادری هستند که اگر چادر سرشان می‌کردند الآن هر کدام هفت هشت ده‌تا پدر یا حداقل مادر داشتند که اسلام دست ما را باز هم گذاشته و تو می‌دانی من دارم چه می‌گویم .
خدا تو را به آمال عقل‌پسند بفرماید . (آمال عقل‌پسند در دست ترجمه است)
باز هم بیا
از طرف لطف الله ، اگر دوست داشتی بهرام صدام کن !

2012/07/10

#1177

کمپین جلوگیری از پشم‌ریزان پیامبران اولوالعزم !


از آنجا که احمدی نژاد در اجلاس زنان نالیده «خداوند دینی به نام یهودیت و مسیحیت نفرستاده» و از اینجا که در سه سال گذشته هرجا اسم این مرتیکه می‌آمد ما سوزاکی می‌شدیم حالا چه به اینکه بخواهیم باهاش حرف هم بزنیم ، لیکن پس از دریافت نامه سرگشاده تعدادی از پیامبران اولوالعزم در خصوص ابتلاء نامبردگان به پشم‌ریزان تصمیم گرفتیم فقط چندتا سوال از این مرتیکه بپرسیم که ایندفعه ناگهان اسهال خونی گرفتیم . بنابراین تصمیم گرفتیم بجای این کارها متن اصلی ناله‌ی او را ترجمه کنیم و سوالها را خودمان از خودمان بپرسیم :

1- احمدی نژاد در اجلاس بین المللی زنان گفت «خداوند دینی به نام یهودیت و مسیحیت نفرستاده» . این چه ربطی به اجلاس زنان دارد ؟
جواب : ما هم عین شما خبر نداریم که این زرت و پرت‌ها چه ربطی به اجلاس زنان دارد و با گفتن آنها دقیقاً به کدام یکی از مسائل بین المللی آنها رسیدگی می‌شود ولی اولاً این قرمساق تا حالا کدام حرفش به جائی که در آن نالیده ربط داشته ثانیاً علیرغم میل ما و پیش‌بینی سران ما این مرتیکه دارد سال آخر ریاست جمهوری‌اش را می‌گذراند و باید هر کاری بلد است بکند که تا ده بیست سال دیگر هم دیده بشود و اصلاً شنیدی میگن بکش و خوشگلم کن ؟ خب اینو بکش و دیده بشه .

2- «حضرت ابراهیم و موسی و عیسی هم منادی اسلام بودند» . حضرت محمد این وسط چیکار می‌کرد ؟
جواب : بخدا اگر بدانیم چیکار می‌کرد ولی تا جائی که ما خبر داریم چون پیامبران قبلی به اندازه کافی اسلام را ندا داده بودند برای همین ایشان وقت کافی داشت و هی می‌رفت زن می‌گرفت که اتفاقاً این یک قلم به اجلاس زنان خیلی ارتباط دارد چون در واقع وقتی خداوند یک پیامبری را مبعوث بفرماید که پیامبران قبلی تمام کارهایش را انجام داده باشند ایشان برای رسیدگی به امور زنان خیلی وقت زیادی دارد و روایت داریم که حتی می‌تواند دو لپی هم تناول بفرماید .

3- «خداوند یک دین بیشتر نفرستاده و آن اسلام است» . خیلی خدای باحالی داریم نه ؟
جواب : بله ، در واقع خداوند در تمام چند میلیون سال گذشته ملت را اُس گیر آورده و چون آنموقعها عقل انسان به اندازه‌ی حالا نمی‌رسید و کسی آمادگی پذیرش فاجعه‌ای بنام اسلام را نداشت این بود که خداوند متعال بشریت را گول زده و بجای اینکه اسلام را یکدفعه به ما بفرماید آنرا کم کم وارد ابعاد وجودی ما کرده که امروز شواهد آنرا خصوصاً در حوالی قم می‌توان بشدت حس کرد .

4- «قرآن فقط متعلق به مسلمانان نیست ، متعلق به انسانهاست» . چرا همه انسانها قرآن نمی‌خوانند پس ؟
جواب : بسکه خرند . البته ما هنوز نمی‌دانیم که مسلمانان هم جزو «همه انسانها» محسوب می‌شوند یا نه ؟ چون ایشان اول گفته مسلمانان بعدش گفته همه انسانها . ضمن اینکه مثلاً در ایران ما یک عالمه مسلمان داریم که هیچکدامشان قرآن نمی‌خوانند . اینها را هم ما نمی‌دانیم که جزو همه انسانها هستند یا نه ، انسان فقط کسی است که قرآن بخواند ؟ در هر حال همین قرآن -تفسیر لندن- برای برخورد با اینها راه هم گذاشته و مثلاً گفته که باید چشم‌شان را درآورد یا گوششان را برید و دست و پایشان را قطع کرد که دیگر از این غلطها نکنند . یک عده هم که فریب خورده‌اند خیال می‌کنند عبارت‌های قرآن وحشتناک است که اتفاقاً دشمن هم ازشان حمایت می‌کند و مثلاً در متروهای پاریس اگر بلند بگوئی «الله اکبر» به جرم ایجاد وحشت و ارعاب عمومی فوری دستگیر می‌شوی !

2012/07/05

#1175

زندگینامه و آثار بنیان گذار شفاف سازی در منطقه !

.

2012/07/04

#1174

تماشای باغ وحش به فهرست آزادی‌های بشر اضافه شد !

پیرو آزادی سراسر غرورآفرین شلوار و گوشواره برای خانم‌ها و خوردن پیتزا و سیب‌زمینی سرخ کرده و تماشای باغ وحش برای آقایان و استفاده از موبایل برای هر دو، رهبر کره شمالی در پیام جدیدی استفاده از کیف موبایل را نیز حتی کاملاً آزاد اعلام نمود و از آزادی کیبورد و مونیتور طی ده سال آینده خبر داد. «کیم جونگ اون» که بجای کیم جونگ این رهبر جدید کره شمالی شده است همچنین بکار بردن عبارت «گوش» و «زانو» را نیز در جملات بلامانع اعلام نمود لیکن از همگان خواست تا از آزادی‌های خود سوء استفاده نکنند. رهبر کره شمالی که اخیراً بعد از بیست سال، از سوئیس و اتفاقاً به همین قصد رهبر شدن بازگشته است، گسترش وحشتناک آزادی‌های فردی و اجتماعی از طریق گوشواره را حاصل سال‌ها تحصیل و زندگی در اروپا دانست و ابراز امیدواری کرد که کاش بیست سال دیگر هم سوئیس می‌ماندم بعد وقتی برگشتم دست کردن النگو و خوردن نان باگت را هم آزاد اعلام می‌نمود. وی درحالیکه می‌نمود متوجه شد که آدم برای «کاش»، «ابراز امیدواری» نمی‌کند و خفه شد..........