آقای رهبری ؛ مصلحت به زبون کلانتری چی میشه ؟!
فیالواقع معظم له چنان تسلطی به زبان کلانتری دارند که ما آخر درست حسابی نفهمیدیم ایشان به محل مبارک دقیقاً چی میگویند . تا همین پریروزها داشت خیالمان اساساً راحت میشد با خودمان گفتیم ایشان احتمالاً به سایت هستهای خودشان و بقیه به کلانتری میگویند "موضع" که اینهمه اصرار دارند موضعشان را به همه نشان بدهند موضع همه را هم ببینند . آنهم نه که عادی ، شفاف ! بنده خودم صد دفعه شنیدم که ایشان مستقیماً به موسوی و کروبی و حتی هاشمی رفسنجانی گفتند اگر راست میگوئید و جزو نظام هستید پس موضعتان را بمن نشان بدهید ببینم راست میگوئید یا نه ؟ البته ما هرگز وارد این جزئیات نمیشویم که مگر عضویت در نظام به قوارهی آنجاهای آدم مربوط میشود که ایشان تا موضع را ببیند فوری متوجه بشود که یارو جزو نظام هست یا نیست ؟ یا زبانم لال مگر در طول زمان موضع آدم تغییر سایز میدهد که یارو تا پریروز عضو نظام بوده الآن موضعشان را دیدند فهمیدند نخیر ! دیگر نیست ؟ شما بهتر میدانید که ما هیچوقت در این بحثها شرکت نکرده و نمیکنیم . مگر موضعمان را از سر راه آوردهایم ؟!
الغرض اینکه ما کم کم داشت خیالمان راحت میشد که یهو معظم له پریروز راست راست جلوی چشم صد و ده هزار نفر با فریاد گفت "فتنهگران به مصلحت نظام لگد زدند" . آقا مارو داری ! راستش را بخواهید ما خودمان یکبار خیلی وقت پیشها فوتبال که بازی میکردیم یک لگد به مصلحتمان خورد صدای خر ازمان درآمد . همینجوری عین شخص رهبری در اجتماع مذکور نعره میکشیدیم و از درد به خودمان میپیچیدیم . خوب هم میدانیم که تا امروز هیچ درمانی هم برای لگد خوردگی به مصلحت کشف نشده ، همینجوری باید ول کنی تا خودش خوب بشود . اینرا که از معظم له شنیدیم یاد همان لگدی که به مصلحت خودمان خورده بود افتادیم و صادقانه گفته باشم دلمان برای رهبری کباب شد . ما تا حالا فکر میکردیم موسوی فقط بیانیه میدهد کروبی هم فقط افشاگری میکند تو نگو اینها به مصلحت نظام لگد هم میزنند ما خبر نداریم . اصلاً ببینم ، این جنبش مگر قرار نبود بدون خشونت باشد ؟ آقای موسوی ! آقای کروبی ! دست شما درد نکند ، حالا لگد هم میزنید ؟ آنهم به کجا ؟ به مصلحت نظام ؟ چشممان روشن . خوشتان میآید جلوی صد و ده هزار نفر از معظم له صدای خر دربیاید از درد به خودش بپیچد ؟ شماها مگر هزار دفعه نگفتید که عضو نظام هستید ؟ موضعتان را نشان بدهید ببینم !
تو در بنگاه مردم میفریبی منم بالای منبر این به اون در
2010/11/25
#850
داداش ؛ اونی که دم کون ماست خلیج عربیه !
در اینجا ضمن تقدیر و تشکر از فدراسیون ماهیگیری از آب گلآلود با شنا بدلیل دفاع غیوری و سلحشورانه از نام مقدس خلیج فارس و خصوصاً تشکر از حسن انتخابشان جهت استفاده از قسمت مناسبی از بدن بعنوان بیلبورد از همینجا اعلام میدارد ما تا آخرین قطرهی کونمان برای دفاع از نام و هویت آب و خاک میهن اسلامی شدیداً ایستادهایم و در این راه مقدس از چسباندن عکس رهبر فرزانه و سایر آیات عظام آویز به ایشان به هر جائیمان لحظهای فرو گذار نخواهیم بود .
به همین مناسبت جا دارد تا کلیهی خواهران و برادران در حمایت از این حرکت ورزشی-اصولی با ایجاد یک کمپین وسیع نسبت به الصاق تصویر میمون معظم له به عقب شورتشان اقدام نموده طی یک حرکت چکشی ، گسترده و گاز انبری دست دشمن و اصولاً هر کس دیگری که به قصد دست درازی به شورت ما از آستین بیرون آمده باشد را درجا قلم بنمائیم . توضیحاً اینکه برادران عضو این کمپین میلیونی میتوانند با استفاده از نعمتهای طبیعی و خدادادی خود از قسمت جلوی شورت نیز جهت الصاق تمثال میمون رئیس دولت استفاده نموده تا مدل مربوط به دماغ ایشان در هر حالت بطور طبیعی حفظ و مراقبت گردیده باشد .
در پایان از سردار فیروزآبادی تقاضا میشود تا با پیوستن به این کمپین سراسری گام موثری در معرفی ، بسط و صیانت از آرمانهای انقلاب برداشته از آنجا که ایشان بدلیل کسالت ناشی از صدمات وارده در جنگ تحمیلی از عقب جانباز گردیده و اصولاً از روکش تانک بعنوان شورت ماماندوز استفادهی بهینه مینماید و طبیعتاً چنین گسترهی وسیعی به اندازهی هشت تا نمایشگاه عکس جا برای کار دارد با الصاق تصاویر تمامی علما و روحانیون ساندیسی و سایر دست اندرکاران و زحمتکشان نظام چشم دشمن را که همواره به ناموس این ملت خیره مانده یه تیکه از کاسه دربیاورد !
در اینجا ضمن تقدیر و تشکر از فدراسیون ماهیگیری از آب گلآلود با شنا بدلیل دفاع غیوری و سلحشورانه از نام مقدس خلیج فارس و خصوصاً تشکر از حسن انتخابشان جهت استفاده از قسمت مناسبی از بدن بعنوان بیلبورد از همینجا اعلام میدارد ما تا آخرین قطرهی کونمان برای دفاع از نام و هویت آب و خاک میهن اسلامی شدیداً ایستادهایم و در این راه مقدس از چسباندن عکس رهبر فرزانه و سایر آیات عظام آویز به ایشان به هر جائیمان لحظهای فرو گذار نخواهیم بود .
به همین مناسبت جا دارد تا کلیهی خواهران و برادران در حمایت از این حرکت ورزشی-اصولی با ایجاد یک کمپین وسیع نسبت به الصاق تصویر میمون معظم له به عقب شورتشان اقدام نموده طی یک حرکت چکشی ، گسترده و گاز انبری دست دشمن و اصولاً هر کس دیگری که به قصد دست درازی به شورت ما از آستین بیرون آمده باشد را درجا قلم بنمائیم . توضیحاً اینکه برادران عضو این کمپین میلیونی میتوانند با استفاده از نعمتهای طبیعی و خدادادی خود از قسمت جلوی شورت نیز جهت الصاق تمثال میمون رئیس دولت استفاده نموده تا مدل مربوط به دماغ ایشان در هر حالت بطور طبیعی حفظ و مراقبت گردیده باشد .
در پایان از سردار فیروزآبادی تقاضا میشود تا با پیوستن به این کمپین سراسری گام موثری در معرفی ، بسط و صیانت از آرمانهای انقلاب برداشته از آنجا که ایشان بدلیل کسالت ناشی از صدمات وارده در جنگ تحمیلی از عقب جانباز گردیده و اصولاً از روکش تانک بعنوان شورت ماماندوز استفادهی بهینه مینماید و طبیعتاً چنین گسترهی وسیعی به اندازهی هشت تا نمایشگاه عکس جا برای کار دارد با الصاق تصاویر تمامی علما و روحانیون ساندیسی و سایر دست اندرکاران و زحمتکشان نظام چشم دشمن را که همواره به ناموس این ملت خیره مانده یه تیکه از کاسه دربیاورد !
2010/11/24
#849
به یک شوهر جهت دریافت مدال نیازمندیم !
در راستای اینکه زن بدون شوهر غلط میکند برود مشت و لگد بزند مدال بگیرد که حالا خاک بر گوری جایزه هم بخواهد لذا روابط عمومی تربیت بدنی مدارک مورد نیاز خواهران جهت شرکت در مسابقات و خدای نکرده دریافت مدال و خدا آن روز را نیاورد دریافت جایزه را طی اطلاعیهای به این شرح اعلام کرد :
باری دیگر برادران غیور ورزشکار مانند خواهر خدیجه آزادپور در میدان مبارزهی سختی علیه دشمن با هجمههای شدید موفق شد در یک نبرد ناجوانمردانه بطور مردانه پاسخ دندانشکنی به حریف بدهد و مشت محکمی به او پرتاب نموده چند امتیاز با ارزش بگیرد . شک نیست که برادر خدیجهی قهرمان هرگز عمراً به این درجه از لیاقت و شایستگی نمیرسید مگر با روحیهی مقاومت بسیجی که نزد مربی چینیاش موجود بود . همانا که پیروزیهای پی در پی تمام برادران ارزشی-ورزشی در صحنههای مختلف تنها یکی از برکات سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم میباشد که ایشان در آنجا مشخصاً برای پیروزی برادر خدیجه خیلی دعا نمودند .
به همین مناسبت سازمان بسیج تربیت و بدنی مفتخر است به استحضار برساند همانگونه که قبلاً وعده داده بودیم به تمام ورزشکاران مدال آور بازیهای آسیائی یک باب واحد مسکونی شامل آپارتمان مبله سه خوابه با کمد و دو خط تلفن بدون همسایه و سر خر اهداء بنماید که کلید آن همراه با کلید موتورخانه و پشت بام و انباری همان در فرودگاه تقدیم این عزیزان خواهد شد . لیکن از آنجا که ما موقع وعده دادن همه جور فکری کرده بودیم جز اینکه یک برادر محجبه هم این وسط زررررت بزند مدال بیاورد لذا جهت جلوگیری از بسط فسق و فجور و فحشا در جامعه متأسفانه از اهداء خونه خالی به ایشان معذوریم .
لذا از این به بعد مدارک لازم برای برادران محجبه جهت شرکت در مسابقات جهانی و خدای نکرده دریافت مدال بشرح زیر اعلام گردیده امید میرود که با مدارک زیر زین پس بتوانیم جوایز برادران محجبه را هم همان دم در فرودگاه بهشان بدهیم بروند پی کارشان :
در راستای اینکه زن بدون شوهر غلط میکند برود مشت و لگد بزند مدال بگیرد که حالا خاک بر گوری جایزه هم بخواهد لذا روابط عمومی تربیت بدنی مدارک مورد نیاز خواهران جهت شرکت در مسابقات و خدای نکرده دریافت مدال و خدا آن روز را نیاورد دریافت جایزه را طی اطلاعیهای به این شرح اعلام کرد :
بنام خداوند جان و خرد .......... تربیت بدنی برای همه جز زنها خونه میخرد
باری دیگر برادران غیور ورزشکار مانند خواهر خدیجه آزادپور در میدان مبارزهی سختی علیه دشمن با هجمههای شدید موفق شد در یک نبرد ناجوانمردانه بطور مردانه پاسخ دندانشکنی به حریف بدهد و مشت محکمی به او پرتاب نموده چند امتیاز با ارزش بگیرد . شک نیست که برادر خدیجهی قهرمان هرگز عمراً به این درجه از لیاقت و شایستگی نمیرسید مگر با روحیهی مقاومت بسیجی که نزد مربی چینیاش موجود بود . همانا که پیروزیهای پی در پی تمام برادران ارزشی-ورزشی در صحنههای مختلف تنها یکی از برکات سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم میباشد که ایشان در آنجا مشخصاً برای پیروزی برادر خدیجه خیلی دعا نمودند .
به همین مناسبت سازمان بسیج تربیت و بدنی مفتخر است به استحضار برساند همانگونه که قبلاً وعده داده بودیم به تمام ورزشکاران مدال آور بازیهای آسیائی یک باب واحد مسکونی شامل آپارتمان مبله سه خوابه با کمد و دو خط تلفن بدون همسایه و سر خر اهداء بنماید که کلید آن همراه با کلید موتورخانه و پشت بام و انباری همان در فرودگاه تقدیم این عزیزان خواهد شد . لیکن از آنجا که ما موقع وعده دادن همه جور فکری کرده بودیم جز اینکه یک برادر محجبه هم این وسط زررررت بزند مدال بیاورد لذا جهت جلوگیری از بسط فسق و فجور و فحشا در جامعه متأسفانه از اهداء خونه خالی به ایشان معذوریم .
لذا از این به بعد مدارک لازم برای برادران محجبه جهت شرکت در مسابقات جهانی و خدای نکرده دریافت مدال بشرح زیر اعلام گردیده امید میرود که با مدارک زیر زین پس بتوانیم جوایز برادران محجبه را هم همان دم در فرودگاه بهشان بدهیم بروند پی کارشان :
- اصل قباله ازدواج و مهریه و شیربها با توضیح کامل محتوای جلسات خواستگاری و بله برون و پاتختی و مادرزن سلام بهمراه فیلم عروسی جهت بازبینی توسط وزارت ارشاد با دوازده سری کپی رنگی از تمام مدارک (پشت و رو و دولا)
- اصل موافقتنامهی ننه بابای قهرمان با شوهر کردن دخترشان (ننه بابا نباید از زور بیشوهری یا بخاطر آپارتمان مفتی دخترشان را به هر عملهای شوهر داده باشند . در این مورد از در و همسایه و خصوصاً خدیج خانوم تحقیق خواهد شد)
- اصل موافقتنامهی زوج جهت خروج زوجه از کشور و گواهی محضری شامل رضایت کامل ایشان مبنی بر لگد زدن زوجه در مجامع بین المللی ورزشی (زوجه نباید در طول زندگی مشترک هیچوقت ولو شوخی شوخی به زوج لگد زده باشد)
- همچنین زوجه باید تعهد بدهد که در صورت قهرمانی جایزه خود را به ملت مظلوم فلسطین اهداء بنماید مدال را هم بگذارد روش !
2010/11/23
#848
ببخشید گامبیا کجاست ؟!
از آنجا که گامبیا کلاً با ما قطع رابطه کرد و احتمالاً به همین دلیل همین امشب یارانه بنزین حذف و طبیعتاً سیصد هزار پلیس جهت ارتقاء طرح چادر ، چاقچور و حیثیت اجتماعی در پمپ بنزینها مستقر میشوند و نیز از آنجا که اینجور کشورهای پرت و پلا هم موقع برقراری رابطه هم موقع قطع رابطه در هر صورت به اقتصاد ما خیلی صدمه میزنند لذا ما قبل از وارد آمدن لطمات سنگینتر سیاسی اقتصادی اجتماعی ورزشی عقیدتی جهت جلوگیری از تهاجم فرهنگی ددمنیشنایانه دشمن اول برایمان سوال پیش آمد که این گامبیا کلاً میشود کجا ؟ بقیه سوالاتمان پیشکش .
در اینجا این سوال تاریخی به روش بیست سوالی که طبق روال سه چهارتا جواب بیشتر ندارد پاسخ داده میشود حالا چون توئی بگو آخرش پنج تا :
سوال : گامبیا کجاست ؟
جواب :
از آنجا که گامبیا کلاً با ما قطع رابطه کرد و احتمالاً به همین دلیل همین امشب یارانه بنزین حذف و طبیعتاً سیصد هزار پلیس جهت ارتقاء طرح چادر ، چاقچور و حیثیت اجتماعی در پمپ بنزینها مستقر میشوند و نیز از آنجا که اینجور کشورهای پرت و پلا هم موقع برقراری رابطه هم موقع قطع رابطه در هر صورت به اقتصاد ما خیلی صدمه میزنند لذا ما قبل از وارد آمدن لطمات سنگینتر سیاسی اقتصادی اجتماعی ورزشی عقیدتی جهت جلوگیری از تهاجم فرهنگی ددمنیشنایانه دشمن اول برایمان سوال پیش آمد که این گامبیا کلاً میشود کجا ؟ بقیه سوالاتمان پیشکش .
در اینجا این سوال تاریخی به روش بیست سوالی که طبق روال سه چهارتا جواب بیشتر ندارد پاسخ داده میشود حالا چون توئی بگو آخرش پنج تا :
سوال : گامبیا کجاست ؟
جواب :
- همانجائی که احمدی نژاد پارسال سیصد نفر را برداشت خِرکش کرد برد (وجداناً برد ها شوخی نمیکنم) رابطه برقرار کرد الآن همان رابطه قطع شده . (نوع رابطه تا این لحظه برای ما گزارش نشده لطفاً از پرسیدن سوالات ناموسی خودداری کنید . اینجا خانواده رد میشود بیشخصیت !)
- یک جائی است که تا دیروز که با ما رابطه داشت میشد مرکز فرهنگ و تمدن و علم و هنر و فرهنگ و فلسفه در تمام کل افریقا که اتفاقاً در طول تاریخ پیوندهای فرهنگی-خانوادگی خیلی عمیقی هم با ملت ایران داشته حتی گفته میشود نلسون ماندلا هم ظاهراً بچهی همانجاهاست ولی امروز که رابطهاش را قطع کرده یک جزیرهی پرت و پلا و دور افتادهای است حوالی جنوب شرقی خلیج ماساچوست که چس مثقال جمعیت دارد حالا گیرم که یک گروهبان دوئی هم رئیس جمهورش باشد . (مراجعه شود به سخنرانی بعدی احمدی نژاد)
- یک جائی است که عقل رئیس جمهورش آنقدر میرسد که وقتی به یک کشور نامربوط فضول همه در تمام مناطق تا دسته میچاپد دیگر احتیاجی به ادامه روابط نیست . دیوانه که نیست یارو که پول را گرفته باشد حالا صبح تا شب بخواهد بخاطر رابطه با جمهوری اسلامی فحش هم بخورد . پرسیدیم گفت گور پدر هرچی رابطهی اینجوری که غیر از ضرر برای ما هیچی ندارد . (رئیس جمهور گامبیا هرکی که هست با حسن نصرالله خیلی فرق دارد)
- همانجائی است که قبل از رابطه با ایران تمساح مردم را میخورد الآن به برکت رابطه با ایران و متعاقباً احداث هزاران پل و جاده و مدرسه و مسجد و کلیسا و بتخانه و آتشکده و دانشگاه و بیمارستان و آمفی تئاتر و غیره سطح فرهنگ بالا رفته مردم تمساح میخورند . (در افریقاً کلاً هرچی دستت میرسد باید فوری بخوری چون اگر نخوری اون تو را فوری میخورد)
- جای خاصی نیست ، یک کشور افریقائی است که مثل بقیهی کشورهای افریقائی قرنها زیر یوغ استبداد و استعمار و استثمار و خفقان و دیکتاتوری بوده ولی پارسال تا حالا که احمدی نژاد برای نجات ملت مظلوم و ستمدیده گامبیا سیصد نفر را برداشته رفته آنجا الآن از زیر تمام این یوغها درآمده بعد به خودش گفته اُسکلم مگه ؟ حالا که از زیر یوغ همه درآمدم بیایم بروم زیر یوغ این یکی ؟ سر خر میخواهم چکار ؟ (سر خر همان یکجور چیزی است که بعد از هر سفر احمدی نژاد به افریقا و امریکای جنوبی فوراً اتفاق میافتد و اگر وقتی پولها را گرفتی فوری رابطهات را قطع نکنی تهش میشوی یک چیز مشنگی عینهو همین مورالس !)
2010/11/22
#847
سلام آقای وبلاگ ؛ تولدت مبارک !
حالا دقیقاً شد سه سال که به همچین روزی و تقریباً همچین ساعتی بعد از سه شبانه روز تمام مجاهدت که ساعتها نشسته بودم مراحل ایجاد یک وبلاگ را تنهائی کشف کرده بودم اولین مطلب وبلاگیام را در تو نوشتم و پست کردم و بعد سرم را قدری از مونیتور عقب گرفتم و با رضایت و غرور خاصی لبخندی زدم و تو را از قدری دورتر نگاه کردم و در آن اتاق تنها توی دلم گفتم : خب ، بالاخره و دوباره باز نوشتم من ...
راستی قبل از آن چند وقت شده بود که ننوشته بودم ؟ پنج سال ؟ شش سال ؟ شاید آخرینهاش نمایشنامههای طنزی بود که مینوشتم و خودم هم اجرا میکردم . با آن گروه آریا که ..... که هیچی ..... طبق روال یادش بخیر ...
آنموقع در تو نوشتم که فقط نوشته باشم . چند سال بود که داشتم خفه میشدم و بقول نبوی تو راهی بودی که من برای نفس کشیدن پیدا کرده بودم . آنروزهائی که بخاطر غلط شش هفت سال پیشش تازه هم نمره شده بودم و آمده بودم بیرون و رفت و آمد و روابط و معاشرتهایم درست روی عدد صفر ایستاده بود و بمن دهن کجی میکرد ...
و چه میدانستم که تو چه بلائی قرار است بسر من بیاوری به جبران این راه تنفسی که برایم باز کردهای ! اولین صفحهات فقط 55 روز دوام آورد و نه فیلتر ، که "بدلیل مصادیق مجرمانه" کلاً بسته شد . ساعت دو نیمه شب بود که هنوز یادم نرفته . انگار عزیزترین کست را از دست داده باشی . دو روز بعدش به کپ گذشت و تا که دومیات را زدم . و ادامه دادم . آنهم خیلی زود "به دستور مقامات قضائی" فیلتر شد و من هر روز برای دیدن تو ناچار بودم از هزارتا پروکسی استفاده بکنم . انگار که همان اتاقک تنهائیام سالن ملاقات زندان باشد و من تو را از پشت شیشه نگاهت میکردم و با گوشی حرف میزدیم . آن صفحه هم بخاطر "مصادیق مجرمانه" بسته شد آخر ...
حالا و حدود دو سال و نیم است که با هم اینجائیم . در یک محیط غریبه . آمدم به یک فضای خارجی بیرون از ایران که نتوانند ببندند تو را : بلاگ اسپات . آنروزی که آمدم اینجا نمیدانستم که بعدش خودم هم برای اینکه بسته نشوم باید بیایم به یک محیط غریبتر ، و باز هم خارج از ایران . همه چیز چرا اینجوری میشود آقای وبلاگ ؟ همه چیز چرا اینقدر گه است ؟
کم کم تو شدی راهی که دیدم انگار غیر از من خیلیهای دیگر هم در تو نفس میکشند . خوشحالتر شدم . گاهاً البته نفس بعضیها را هم میگرفتیها ! ولی به روی هم نمیآوردیم و باز جلو میرفتیم . بعد از کودتای انتخاباتی 88 تو دیگر آنقدر بالغ شده بودی که تقریباً بشکل یک رسانه درآمدی . روزهای لحظه لحظههای بودن را در خودت ثبت میکردی . تمام لحظههای منرا و همه را . دمت گرم !
و خیلی وقتها هم بخاطر تو چه فحشها که من نخوردم لعنتی ! چه بلاها که به سرم آوار نشد . گاهی که عصبانی میشدی و فریاد میکشیدی صدای خیلیهای دیگر بودی ولی بلایش را من میکشیدم . راستی میدانی آخرین فریادی که بسر حسن نصرالله کشیدی منرا از کار بیکار کرد ؟ میدانی صدای امریکا برنتابید که تو به کسی که میخواهد هویتت را ازت بگیرد بد و بیراه بگوئی ؟ گیرم که تند هم رفتی . ولی آنجا که من بودم شکر خدا بهش میگفتند "بخش فارسی صدای امریکا" نه بخش "عربی" که اینطور برای حسن نصرالله قرمساق سینه زدند ! گفتند حذف کن و بگو ببخشید ناگهان تلفن قطع شد ! کابلها اینجا خیلی عیب و ایراد دارد در فرانسه ، احتمالاً خط رو خط شده باشد !
تولدت مبارک عزیز دلم . تولدت مبارک عشق . تولدت مبارک آقای وبلاگ بداخلاق !
حالا دقیقاً شد سه سال که به همچین روزی و تقریباً همچین ساعتی بعد از سه شبانه روز تمام مجاهدت که ساعتها نشسته بودم مراحل ایجاد یک وبلاگ را تنهائی کشف کرده بودم اولین مطلب وبلاگیام را در تو نوشتم و پست کردم و بعد سرم را قدری از مونیتور عقب گرفتم و با رضایت و غرور خاصی لبخندی زدم و تو را از قدری دورتر نگاه کردم و در آن اتاق تنها توی دلم گفتم : خب ، بالاخره و دوباره باز نوشتم من ...
راستی قبل از آن چند وقت شده بود که ننوشته بودم ؟ پنج سال ؟ شش سال ؟ شاید آخرینهاش نمایشنامههای طنزی بود که مینوشتم و خودم هم اجرا میکردم . با آن گروه آریا که ..... که هیچی ..... طبق روال یادش بخیر ...
آنموقع در تو نوشتم که فقط نوشته باشم . چند سال بود که داشتم خفه میشدم و بقول نبوی تو راهی بودی که من برای نفس کشیدن پیدا کرده بودم . آنروزهائی که بخاطر غلط شش هفت سال پیشش تازه هم نمره شده بودم و آمده بودم بیرون و رفت و آمد و روابط و معاشرتهایم درست روی عدد صفر ایستاده بود و بمن دهن کجی میکرد ...
و چه میدانستم که تو چه بلائی قرار است بسر من بیاوری به جبران این راه تنفسی که برایم باز کردهای ! اولین صفحهات فقط 55 روز دوام آورد و نه فیلتر ، که "بدلیل مصادیق مجرمانه" کلاً بسته شد . ساعت دو نیمه شب بود که هنوز یادم نرفته . انگار عزیزترین کست را از دست داده باشی . دو روز بعدش به کپ گذشت و تا که دومیات را زدم . و ادامه دادم . آنهم خیلی زود "به دستور مقامات قضائی" فیلتر شد و من هر روز برای دیدن تو ناچار بودم از هزارتا پروکسی استفاده بکنم . انگار که همان اتاقک تنهائیام سالن ملاقات زندان باشد و من تو را از پشت شیشه نگاهت میکردم و با گوشی حرف میزدیم . آن صفحه هم بخاطر "مصادیق مجرمانه" بسته شد آخر ...
حالا و حدود دو سال و نیم است که با هم اینجائیم . در یک محیط غریبه . آمدم به یک فضای خارجی بیرون از ایران که نتوانند ببندند تو را : بلاگ اسپات . آنروزی که آمدم اینجا نمیدانستم که بعدش خودم هم برای اینکه بسته نشوم باید بیایم به یک محیط غریبتر ، و باز هم خارج از ایران . همه چیز چرا اینجوری میشود آقای وبلاگ ؟ همه چیز چرا اینقدر گه است ؟
کم کم تو شدی راهی که دیدم انگار غیر از من خیلیهای دیگر هم در تو نفس میکشند . خوشحالتر شدم . گاهاً البته نفس بعضیها را هم میگرفتیها ! ولی به روی هم نمیآوردیم و باز جلو میرفتیم . بعد از کودتای انتخاباتی 88 تو دیگر آنقدر بالغ شده بودی که تقریباً بشکل یک رسانه درآمدی . روزهای لحظه لحظههای بودن را در خودت ثبت میکردی . تمام لحظههای منرا و همه را . دمت گرم !
و خیلی وقتها هم بخاطر تو چه فحشها که من نخوردم لعنتی ! چه بلاها که به سرم آوار نشد . گاهی که عصبانی میشدی و فریاد میکشیدی صدای خیلیهای دیگر بودی ولی بلایش را من میکشیدم . راستی میدانی آخرین فریادی که بسر حسن نصرالله کشیدی منرا از کار بیکار کرد ؟ میدانی صدای امریکا برنتابید که تو به کسی که میخواهد هویتت را ازت بگیرد بد و بیراه بگوئی ؟ گیرم که تند هم رفتی . ولی آنجا که من بودم شکر خدا بهش میگفتند "بخش فارسی صدای امریکا" نه بخش "عربی" که اینطور برای حسن نصرالله قرمساق سینه زدند ! گفتند حذف کن و بگو ببخشید ناگهان تلفن قطع شد ! کابلها اینجا خیلی عیب و ایراد دارد در فرانسه ، احتمالاً خط رو خط شده باشد !
تولدت مبارک عزیز دلم . تولدت مبارک عشق . تولدت مبارک آقای وبلاگ بداخلاق !
2010/11/21
#846
ما با هم اختلاف نظر داریم ولی با هم رفیقیم ...
دو سه هفته است که زدهایم خشتک همدیگر را سر هم پرچم کردهایم . دو سه هفته است که همهمان مفتی برای کیهان و فارس و رجا و سایر متعلقین و وابستگان کار کردهایم . دو سه هفته است که تیم جرس و تیم خودنویس چنان مقابل هم صف کشیدهاند که اگر نصفش را مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند الآن کلی کار خبری سالم تحویل ملت داده بودند . دیگرانی هم که جزو هیچکدام از تیمها نبودند هر کدام به هواداری از یک تیم آمدند وسط و رقابت "لجن خواندن" آن دیگری را گرمتر کردند . دشمنان سابق با هم دوست شدند تا حساب دشمنان فعلی را برسند . این وسط فرق تیم خودنویس با جرس فقط این بود که در جرس اسم و رسم همه معلوم است در خودنویس نصف اسامی به "ایرانی" ختم میشود نصف دیگر هم اسمشان با حفظ سمت همان یکجورائی آی.دی بالاترینشان هم هست ! شاید هم به همین دلیل آدم بیشتر از جرس حرص میخورد : آقای فلانی ، خانم فلانی ، بخدا از شما بعید است که با اینهمه اسم و رسم و مدال بیائی به نازنین رفقای دو روز قبلت بگوئی لجن . اگر اشتباه میرود ، تا الآن چقدر سعی کردی که درستش کنی ، چقدر سعی کردی که نابودش کنی ؟ بمن حق بده که به خودم بگویم وای به روزی که تو بیائی سر کار ...
یکبار هم که شده خواستم نق نزنم ولی انگار نشد ! ..... خب ببخشید !
و دو سه هفته است که همهمان صدای عزیزترینهایمان را هم درآوردهایم . دوستی بمن یادآوری میکرد نامه جعفر پناهی را ، منهم به شما یادآوری میکنم همان نامه را . از بقیهای هم که رنجاندیم و رنجیدند و صدایشان درآمد حرف نمیزنم که رنجشان تازه نشود . تقصیر همهمان بود . به این مدت اینقدر که برای همدیگر زیر و رو کشیدیم وقت نشد که به کار دیگری برسیم . برای اولین بار آذرماه یاد موسوی بود و یاد ما نبود . برای اولین بار شد که موسوی برای یک مناسبت بیانیه داد و ماها هیچکداممان یک خط هم ننوشتیم دربارهاش . خدائیش سایتهای حکومتی اگر میخواستند اینطوری حواس ما را از کار اصلیمان پرت بکنند چقدر باید تلاش میکردند که ما خودمان عین آب خوردن با خودمان کردیم ؟ چندتا خبر جعلی باید منتشر میکردند ؟ چندتا جمیله باید خبر درگذشتش را تکذیب میکرد ؟!
خیلی از حرفها و دعواهایمان شاید که خیلی لازم بود ولی ادامهاش بیخودترین کاری است که هر کداممان میتوانیم بکنیم . همانقدر بیخود که به همدیگر که قلبمان و تمام وجودمان برای تغییر در ایران میطپد بگوئیم مزدور کیهان و جاسوس جمهوری اسلامی . حتی بیخودتر از آن ...
از همه دعوت میکنم که ایندفعه رفاقتها را به رخ حریف بکشند . بیشتر از همیشهها . رفقای بالاترین و دنباله هم بیایند موضوع داغ بزنند و همه برایش بنویسند :
دو سه هفته است که زدهایم خشتک همدیگر را سر هم پرچم کردهایم . دو سه هفته است که همهمان مفتی برای کیهان و فارس و رجا و سایر متعلقین و وابستگان کار کردهایم . دو سه هفته است که تیم جرس و تیم خودنویس چنان مقابل هم صف کشیدهاند که اگر نصفش را مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند الآن کلی کار خبری سالم تحویل ملت داده بودند . دیگرانی هم که جزو هیچکدام از تیمها نبودند هر کدام به هواداری از یک تیم آمدند وسط و رقابت "لجن خواندن" آن دیگری را گرمتر کردند . دشمنان سابق با هم دوست شدند تا حساب دشمنان فعلی را برسند . این وسط فرق تیم خودنویس با جرس فقط این بود که در جرس اسم و رسم همه معلوم است در خودنویس نصف اسامی به "ایرانی" ختم میشود نصف دیگر هم اسمشان با حفظ سمت همان یکجورائی آی.دی بالاترینشان هم هست ! شاید هم به همین دلیل آدم بیشتر از جرس حرص میخورد : آقای فلانی ، خانم فلانی ، بخدا از شما بعید است که با اینهمه اسم و رسم و مدال بیائی به نازنین رفقای دو روز قبلت بگوئی لجن . اگر اشتباه میرود ، تا الآن چقدر سعی کردی که درستش کنی ، چقدر سعی کردی که نابودش کنی ؟ بمن حق بده که به خودم بگویم وای به روزی که تو بیائی سر کار ...
یکبار هم که شده خواستم نق نزنم ولی انگار نشد ! ..... خب ببخشید !
و دو سه هفته است که همهمان صدای عزیزترینهایمان را هم درآوردهایم . دوستی بمن یادآوری میکرد نامه جعفر پناهی را ، منهم به شما یادآوری میکنم همان نامه را . از بقیهای هم که رنجاندیم و رنجیدند و صدایشان درآمد حرف نمیزنم که رنجشان تازه نشود . تقصیر همهمان بود . به این مدت اینقدر که برای همدیگر زیر و رو کشیدیم وقت نشد که به کار دیگری برسیم . برای اولین بار آذرماه یاد موسوی بود و یاد ما نبود . برای اولین بار شد که موسوی برای یک مناسبت بیانیه داد و ماها هیچکداممان یک خط هم ننوشتیم دربارهاش . خدائیش سایتهای حکومتی اگر میخواستند اینطوری حواس ما را از کار اصلیمان پرت بکنند چقدر باید تلاش میکردند که ما خودمان عین آب خوردن با خودمان کردیم ؟ چندتا خبر جعلی باید منتشر میکردند ؟ چندتا جمیله باید خبر درگذشتش را تکذیب میکرد ؟!
خیلی از حرفها و دعواهایمان شاید که خیلی لازم بود ولی ادامهاش بیخودترین کاری است که هر کداممان میتوانیم بکنیم . همانقدر بیخود که به همدیگر که قلبمان و تمام وجودمان برای تغییر در ایران میطپد بگوئیم مزدور کیهان و جاسوس جمهوری اسلامی . حتی بیخودتر از آن ...
از همه دعوت میکنم که ایندفعه رفاقتها را به رخ حریف بکشند . بیشتر از همیشهها . رفقای بالاترین و دنباله هم بیایند موضوع داغ بزنند و همه برایش بنویسند :
ما با هم اختلاف نظر داریم ولی با هم رفیقیم ...
2010/11/19
#845
مسیح ؛ نگذار بگویند دست از سر خانوادههای شهدا و زندانی بردار ...
مسیح جان ؛ نام بردن از کسانی که با هر زبانی که بلدند بتو میگویند که نامشان را نبری درست مثل این میماند که من بگویم "یک منبع آگاه بنام مسیح علینژاد که نخواست نامش فاش بشود گفت ..... فلان " . ایندفعه نوبت خواهر رضا تاجیک شد . آن دفعه مادر ندا بود ، دفعهی قبلترش همسر بهاره هدایت ، دفعه بعد نوبت چه کسی است ؟ تا پیش از این خواهر ندا در مورد کاسپین یک نامه خصوصی به تو داده بود ، بعد شد اینکه نه ! نامه را به یک کارگردان که وجود دارد ولی اسم ندارد داده بود ، بعد خواستیم بپرسیم خب چطوری شد که تا کاسپین رفت اسرائیل تو که مخاطب نامه نبودی یکدفعه احساس وظیفه کردی که نامه را منتشر بکنی دوباره این سوال بلافاصله پیش آمد که تو اصلاً چطور به آن نامه دسترسی پیدا کردی و اگر خصوصی است پس چرا میگوئی ؟ این یک مورد مثال و دهها مورد ناگفته و سوال دیگر را خواستیم از تو بپرسیم که هر بار مواجه شدیم با استتوسهای آهناک و مداوم فیس بوک تو و شرح رنجی که میکشی و گریههای شبانه و خصوصاً پسرک که اینجور مواقع عموماً شبها از صدای نالههای تو بیدار میشود و اینکه روستائی هستی و میل چمن داری و فلان و ..... و بیخیال شدیم ! همیشه را تو بردی مسیح ، چیزی که میخواستی شد ، ولی ایندفعه را نه !
بعد در تنهائی ما از تنهائی خودت میگوئی ، میگوئی سه ماه است که در جرس ننوشتهای و از طرف تمام دنیا لعنت میشوی و نمیدانم چرا در همان لحظه شنونده را آنقدر خر فرض میکنی که حتی نمیتواند برود نوشته سه روز قبل و دو روز قبلتر از آن و یک هفته پیشتر و دههای دیگر از تو را تنها ظرف ماه گذشتهاش در همان جرس دربیاورد . بما برمیخورد مسیح ، اگر به رویت نمیآوریم رعایت احوال آن لحظهات را میکنیم اینرا حتماً بدان . با تو دوستی میکنیم که به رویت نمیآوریم کما به اینکه اگر به غیر از دوستی بود همین الآن من همین متن را نمینوشتم برایت . مثلاً تحت تاثیر چه کسی میتوانم قرار بگیرم که الآن برای دشمنی با تو چیزی بنویسم ؟ اگر قرار بود تحت تاثیر قرار بگیرم که همان آیه گریهها و شرح احوال معده و قبض دکتر فردای تو کار خودش را کرده بود !
و شما آقای مهدی جامی ! تو تنها کسی نیستی که فایلهای صوتی گفتگوهای مسیح را شنیدهای رفیق . به نظر میرسد همانقدر که مسیح در بردن نام کسانی که میگویند نگو اصرار دارد تو هم اصرار داری هر دفعه همهجا بگوئی که فایلهای صوتی را شنیدهای . برای چه ؟ که همگان بدانند که شهر مطلقاً در امن و امان و اوضاع کاملاً تحت کنترل تو است ؟ نه برادر ، شهر تحت کنترل ما هم هست ! آخر تو تنهائی خسته میشوی ! مدرک برای دادگستری جمع نمیکنیم که میگوئی فلانی صراحتاً نگفته ننویس . تکرار میکنم که تو تنها کسی نیستی شهر را کنترل میکنی ! مسیح گفت من مطلب مینویسم او هم صادقانه گفت که تو هر کاری دلت میخواهد بکن ولی اسم منرا نیاور ، به همین راحتی . من الآن درباره یک موضوعی با تو خصوصی حرف میزنم تو هم خصوصی موضعت را درباره همان موضوع بمن میگوئی بعد من میگویم که دراینباره مطلب مینویسم تو میگوئی برو هر کاری دلت خواست بکن ولی اسم منرا نیاور . بعد من بروم بنویسم آفرین به شهامت مهدی جامی که درباره فلان موضوع سکوت کرد یا فریاد زد تو چه ریختی میشوی ؟!
اصلاً عذر بدتر از گناه میآوری برای ما ؟ طرف میگوید مصاحبه نمیکنم بعد مسیح یک مکالمه خصوصی با همان او را ضبط میکند که تو بعداً بشنوی برائت بدهی ؟ اینطوری باشد بقیه از کجا بدانند که اگر یکوقتی با مسیح حرف بزنند تو بعداً صدای ضبط شدهشان را نمیشنوی ؟ چرا امنیت گفتاری خانوادههای زندانی و شهید را برای هر خبرنگار دیگری میگیرید که دیگر هیچکس با هیچ خبرنگاری جرأت حرف زدن نداشته باشد ؟ و کلام آخر : آقای جامی ! مسیح را خرج کنترل شهر خودت نکن . تو البته یکی از کسانی هستی که مسیح را خرج کنترل خودش میکند ولی نکن . و از اینکه این "مطلب سخیف" را هم خواندی ازت ممنونم ! ..... آره ! ..... شهر کاملاً تحت کنترل است داش مهدی !
مسیح جان ؛ نام بردن از کسانی که با هر زبانی که بلدند بتو میگویند که نامشان را نبری درست مثل این میماند که من بگویم "یک منبع آگاه بنام مسیح علینژاد که نخواست نامش فاش بشود گفت ..... فلان " . ایندفعه نوبت خواهر رضا تاجیک شد . آن دفعه مادر ندا بود ، دفعهی قبلترش همسر بهاره هدایت ، دفعه بعد نوبت چه کسی است ؟ تا پیش از این خواهر ندا در مورد کاسپین یک نامه خصوصی به تو داده بود ، بعد شد اینکه نه ! نامه را به یک کارگردان که وجود دارد ولی اسم ندارد داده بود ، بعد خواستیم بپرسیم خب چطوری شد که تا کاسپین رفت اسرائیل تو که مخاطب نامه نبودی یکدفعه احساس وظیفه کردی که نامه را منتشر بکنی دوباره این سوال بلافاصله پیش آمد که تو اصلاً چطور به آن نامه دسترسی پیدا کردی و اگر خصوصی است پس چرا میگوئی ؟ این یک مورد مثال و دهها مورد ناگفته و سوال دیگر را خواستیم از تو بپرسیم که هر بار مواجه شدیم با استتوسهای آهناک و مداوم فیس بوک تو و شرح رنجی که میکشی و گریههای شبانه و خصوصاً پسرک که اینجور مواقع عموماً شبها از صدای نالههای تو بیدار میشود و اینکه روستائی هستی و میل چمن داری و فلان و ..... و بیخیال شدیم ! همیشه را تو بردی مسیح ، چیزی که میخواستی شد ، ولی ایندفعه را نه !
بعد در تنهائی ما از تنهائی خودت میگوئی ، میگوئی سه ماه است که در جرس ننوشتهای و از طرف تمام دنیا لعنت میشوی و نمیدانم چرا در همان لحظه شنونده را آنقدر خر فرض میکنی که حتی نمیتواند برود نوشته سه روز قبل و دو روز قبلتر از آن و یک هفته پیشتر و دههای دیگر از تو را تنها ظرف ماه گذشتهاش در همان جرس دربیاورد . بما برمیخورد مسیح ، اگر به رویت نمیآوریم رعایت احوال آن لحظهات را میکنیم اینرا حتماً بدان . با تو دوستی میکنیم که به رویت نمیآوریم کما به اینکه اگر به غیر از دوستی بود همین الآن من همین متن را نمینوشتم برایت . مثلاً تحت تاثیر چه کسی میتوانم قرار بگیرم که الآن برای دشمنی با تو چیزی بنویسم ؟ اگر قرار بود تحت تاثیر قرار بگیرم که همان آیه گریهها و شرح احوال معده و قبض دکتر فردای تو کار خودش را کرده بود !
و شما آقای مهدی جامی ! تو تنها کسی نیستی که فایلهای صوتی گفتگوهای مسیح را شنیدهای رفیق . به نظر میرسد همانقدر که مسیح در بردن نام کسانی که میگویند نگو اصرار دارد تو هم اصرار داری هر دفعه همهجا بگوئی که فایلهای صوتی را شنیدهای . برای چه ؟ که همگان بدانند که شهر مطلقاً در امن و امان و اوضاع کاملاً تحت کنترل تو است ؟ نه برادر ، شهر تحت کنترل ما هم هست ! آخر تو تنهائی خسته میشوی ! مدرک برای دادگستری جمع نمیکنیم که میگوئی فلانی صراحتاً نگفته ننویس . تکرار میکنم که تو تنها کسی نیستی شهر را کنترل میکنی ! مسیح گفت من مطلب مینویسم او هم صادقانه گفت که تو هر کاری دلت میخواهد بکن ولی اسم منرا نیاور ، به همین راحتی . من الآن درباره یک موضوعی با تو خصوصی حرف میزنم تو هم خصوصی موضعت را درباره همان موضوع بمن میگوئی بعد من میگویم که دراینباره مطلب مینویسم تو میگوئی برو هر کاری دلت خواست بکن ولی اسم منرا نیاور . بعد من بروم بنویسم آفرین به شهامت مهدی جامی که درباره فلان موضوع سکوت کرد یا فریاد زد تو چه ریختی میشوی ؟!
اصلاً عذر بدتر از گناه میآوری برای ما ؟ طرف میگوید مصاحبه نمیکنم بعد مسیح یک مکالمه خصوصی با همان او را ضبط میکند که تو بعداً بشنوی برائت بدهی ؟ اینطوری باشد بقیه از کجا بدانند که اگر یکوقتی با مسیح حرف بزنند تو بعداً صدای ضبط شدهشان را نمیشنوی ؟ چرا امنیت گفتاری خانوادههای زندانی و شهید را برای هر خبرنگار دیگری میگیرید که دیگر هیچکس با هیچ خبرنگاری جرأت حرف زدن نداشته باشد ؟ و کلام آخر : آقای جامی ! مسیح را خرج کنترل شهر خودت نکن . تو البته یکی از کسانی هستی که مسیح را خرج کنترل خودش میکند ولی نکن . و از اینکه این "مطلب سخیف" را هم خواندی ازت ممنونم ! ..... آره ! ..... شهر کاملاً تحت کنترل است داش مهدی !
2010/11/15
#844
خودنویس ! بیخود نویس !
داشتم کامنتهای لینک جواب هدا آقاسلطان به مسیح را در بالاترین میخواندم، چندتائی را که خواندم دیدم صرفنظر از اصل ماجرا گیر یک عده سر این است که اصلاً هدا آقاسلطان در خودنویس چیکار میکند؟ بخدا یک لحظه خیال کردم هدا رفته با رجانیوز حرف زده! خندهام گرفت و درباره اینکه چرا خودنویس اینجوری شده چندتا مورد به ذهنم رسید که اگر سانسور نشود همه را همینجا خواهم گفت! (نیک آهنگ! سانسور کنی جیغ میکشما !) ..........
داشتم کامنتهای لینک جواب هدا آقاسلطان به مسیح را در بالاترین میخواندم، چندتائی را که خواندم دیدم صرفنظر از اصل ماجرا گیر یک عده سر این است که اصلاً هدا آقاسلطان در خودنویس چیکار میکند؟ بخدا یک لحظه خیال کردم هدا رفته با رجانیوز حرف زده! خندهام گرفت و درباره اینکه چرا خودنویس اینجوری شده چندتا مورد به ذهنم رسید که اگر سانسور نشود همه را همینجا خواهم گفت! (نیک آهنگ! سانسور کنی جیغ میکشما !) ..........
#843
روزی که کاربر بالاترین تمام قد برای جمهوری اسلامی کار کرد ...
- ما ملت معترضی هستیم ؛ به اخلاقیات خودمان هم اعتراض داریم و اینرا هم شجاعانه همهجا اعلام میکنیم . فقط اگر بگویند اینی که داری به آن اعتراض میکنی خلق و خو و عادت و رفتار خودت است فوری بهمان برمیخورد میگوئیم کی ؟ من ؟؟؟
- ما ملت مخالفی هستیم ؛ فرقی نمیکند که با کی و چی ، مهم اینست که یکی برای ابراز مخالفت جلویمان قرار داشته باشد . اگر جمهوری اسلامی بگوید اسلام همان کاری را میکنیم که اگر بالاترین بگوید به ادیان توهین نکن . تازه نگفت نکن ، گفت از صفحه اول برمیدارم آنهم آزمایشی و فعلاً .
- ما ملت کوبندهای هستیم . حتی خانه خودمان را چنان میکوبیم که دیگر هیچ مهندسی نتواند آنرا دوباره بسازد . اگر بالاترین همین فردا بگوید آقا ببخشید خیلی ممنون نخواستیم سایت تعطیل چه میکنیم ؟ خیلی که شانس بیاوریم میتوانیم برویم به یک خانه دیگر بعد سه چهار سال طول بکشد تا آنجا را آباد کنیم همچی که آباد شد بکوبیم !
- ما ملت خلاقی هستیم . برای محمد و عایشه چنان جوک میسازیم و منتشر میکنیم که اگر خودش بود هم حتماً خیلی میخندید . اینهم هیچ مهم نیست که همین کروبی و همین موسوی و همین خیلیهای خیلی دیگر که برای اسمشان خودمان را پاره پاره میکنیم هم همهشان بالاترین را نگاه میکنند و این شوخیها را دوست ندارند . بما چه ؟ گور پدرشان ! دوست ندارند نیایند نگاه بکنند !
- ما ملت دکتر مهندسی هستیم . بلافاصله بعد از هر تغییری خودمان آنرا محاسبه و معاینه میکنیم و فوراً نتیجه میگیریم که غلط است . ما هر کداممان بیست برابر تمام مدیران مدیریم ، مدیر بالاترین هم یکیش . او حتی اصلاً حق ندارد که کسی هرگز تصورش را هم بکند که قبل از تصمیمش با ده نفر حرف زده ، نظر و مشورت گرفته ، پیش از این هزارتا نامه برایش آمده و خیلی چیزهای دیگر . نه ، ما از او مدیرتریم !
- ما همیشه خیلی زود پشیمان میشویم ولی باز حتماً یک کاری میکنیم که دوباره پشیمان بشویم .
- ما ملت دشمن شاد کنی هستیم .
- ما چهار هزار سال دیگر کار داریم تا به دموکراسی برسیم .
- ما همین احمدی نژاد هم از سر خودمان و هفت جد و آبادمان زیاد است .
- ما ..... هیچی ، همین !
2010/11/12
#842
به لیلای اوتادی : شاهزاده خانم باش و برقص ...
چون زیاد احوال خوبی ندارم حرف آخر را همین اول میگویم :
چون زیاد احوال خوبی ندارم حرف آخر را همین اول میگویم :
- بگذار اسمت را با افتخار بیاوریم نه اینکه اسمت را با افتخاری بیاوریم .
- محال است که پیش از قبول نقش سناریو را نخوانده باشی اما سناریو اینی نیست که دستت دادهاند لیلا جان ، سناریو را کس دیگری در جای دیگری نوشته برای تو و همهی ماها .
- از لحظه انتشار خبر تو دیگر چه بخواهی و یا نه "لیلا اوتادی" شدهای . از این به بعد هر جور که دوست داری مردم صدایت بکنند همان جور رفتار کن .
- پیش از هر کار فقط یک لحظه تصور کن که اگر تو کشته شده بودی و ندا میخواست نقشت را بازی بکند چه بر سر کسانت میآمد . روی "کسانت" هیچ اسمی نمیگذارم ، خودت نامگذاریشان کن .
- کسانیکه امروز هرجا که بروند هو میشوند همکاران خود تو هستند و تازه کاری که کردهاند یک هزارم اینکه تو میخواهی بکنی نبود . نمیدانم اگر ندا را بازی بکنی با تو چه بکنند . راستش را بخواهی جرأت ندارم بهش فکر بکنم .
- میدانم که پول خوبی برای این کارها میدهند . میدانم که تو باید خوب پول دربیاوری . اما پول خوب را خرج پولهای بهتر نکن .
- اگر بازی نکنی و در ایران ممنوع التصویر بشوی دریچهی تمام دوربینهای جهان به روی تو باز میشود . من چیزی نمیگویم ، دوربین را خودت انتخاب کن بعد به خودت بگو "حرکت" !
- تو برای در و دیوار نقش بازی نمیکنی همانطور که من برای در و دیوار نمینویسم . همه ما به مخاطب احتیاج داریم . فیلم تو را چند نفر خواهند دید ؟
- به حرف مادر بزرگت گوش نده که میگوید "مردم ایران یک نفر را یک روزه میبرند بالا یک روزه میکوبند زمین" . مادر بزرگت البته راست میگوید ! ولی بخاطر خون همین ندا مردم ایران دارند فرق میکنند . تو هم فرق کن .
- اگر هم خواستی از ایران بیا بیرون . نخواهی هم مجبور میشوی که بیائی ! از فردایش هم تمام کابینه احمدی نژاد میگویند "لیلا همین امروز برگردد" . فقط جان مادرت وقتی که آمدی نگو روزنامه نگارم ! اینجا همه با هم همکارند ، بگذار یک کمی هم تنوع داشته باشیم بابا !
2010/11/07
#841
چه گهی خوردی سد حسن ؟!
مرتیکه سالواتور قروم دنگ اولوغ بیک تو قبل از اینکه درباره تمدن پارسی وغ وغ کنی اول یکی بگو پ ! پارسها تمدن ندارند ؟ آنروزی که جد و آباد تو یحلونی یحلونی یا حبیبی داشتند زیر کون خر دنبال مارمولک میگشتند برای شام نهار روی نقشه کره زمین فقط یک کشور بود هنوز اسمش هست ایـــــران . ایران پ و ژ و گ و چ ندارد ، بگو بابائی ، چی ؟ ایـــــران . تقصیر شاههای ما بود که از اولش بجای اینکه برینند به هیکل تو عرب سوسمار نشان گفتند این فلک زدهها هم بالاخره حیوان خدا هستند ولتان کردند شد این . همین امروز تمام عشقتان به اینست که یک سر ستون تخت جمشید ما برود به هر جای نابدترتان فقط محض اینکه خودتان را یکجوری فرو کرده باشید به کون تمدن ایران . حتی تمدن همین ایران امروز . که تو عرب بیپدر و مادر هزار و چهارصد سال است که کمر به نابودیاش بستی و باز هم نمیتوانی . برو خودت را از گردن ببند به آل و اوضاعت دار بزن بدبخت . ماشالا هیچی هم که نداشته باشید شکر خدا همهتان از حیث آل و اوضاع از عقب و جلو قشنگ تکمیلید که !
با وحشیگری که تمام عنصر وجودی همین امروزتان هم هست برای ما یک دینی آوردید که نود درصدش همانی را گفته که اگر بجای آن play boy ورق بزنی هم باز همانها را میخوانی . خدا هم قشنگ خوب دانست دینی که برایتان میفرستد باید مربوط به کجاهایتان باشد که شماها همان یحلونی یحلونی بدوید بروید سراغش . ما هم هزار و چهارصد سال آوردههای شما را مالیدهایم به همانجاهایمان ! ده درصد الباقی را هم سه هزار سال قبلترش زرتشت ما همه را در سه کلام گفته بود . آنروزی که تو آنقدر کثیف و لجن گرفته بودی که خدا برای خر کردن تو وضو را واجب کرد بلکه محض نماز هم که شده یک آبی به آن سر و دست نجست بزنی . که امروز نجاست تو را آب زمزم هم پاک نمیکند .
میگوئی بانی جمهوری اسلامی یک عرب است ؟ تو عجب کشفی کردی بابا کریستف کلمب ! خب فکر کردهای پس مشکل ما از همان روز اول با این جمهوری اسلامی از کجاست ؟ و تو چقدررررر بدبختی که خودت میروی ثابت میکنی که رهبر ما از بیخ عرب است بعد به کسی که رهبر ایران است میگوئی امام ! یعنی اطراف تو که بدون ناخالصی همه از بیخ عربند حتی یک آدم حسابی پیدا نمیشود که بهش بگوئی امام باید بیائی در مملکت ما دنبالش بگردی . هر چند که اگر این بنگی برای شماها آدم حسابی باشد باید رید به آن مغزتان که سلطان بدنتان است ! بد تری زدی سد حسن ، برو جمعش کن . شعر زیر هم همهاش تا دسته مال تو :
مرتیکه سالواتور قروم دنگ اولوغ بیک تو قبل از اینکه درباره تمدن پارسی وغ وغ کنی اول یکی بگو پ ! پارسها تمدن ندارند ؟ آنروزی که جد و آباد تو یحلونی یحلونی یا حبیبی داشتند زیر کون خر دنبال مارمولک میگشتند برای شام نهار روی نقشه کره زمین فقط یک کشور بود هنوز اسمش هست ایـــــران . ایران پ و ژ و گ و چ ندارد ، بگو بابائی ، چی ؟ ایـــــران . تقصیر شاههای ما بود که از اولش بجای اینکه برینند به هیکل تو عرب سوسمار نشان گفتند این فلک زدهها هم بالاخره حیوان خدا هستند ولتان کردند شد این . همین امروز تمام عشقتان به اینست که یک سر ستون تخت جمشید ما برود به هر جای نابدترتان فقط محض اینکه خودتان را یکجوری فرو کرده باشید به کون تمدن ایران . حتی تمدن همین ایران امروز . که تو عرب بیپدر و مادر هزار و چهارصد سال است که کمر به نابودیاش بستی و باز هم نمیتوانی . برو خودت را از گردن ببند به آل و اوضاعت دار بزن بدبخت . ماشالا هیچی هم که نداشته باشید شکر خدا همهتان از حیث آل و اوضاع از عقب و جلو قشنگ تکمیلید که !
با وحشیگری که تمام عنصر وجودی همین امروزتان هم هست برای ما یک دینی آوردید که نود درصدش همانی را گفته که اگر بجای آن play boy ورق بزنی هم باز همانها را میخوانی . خدا هم قشنگ خوب دانست دینی که برایتان میفرستد باید مربوط به کجاهایتان باشد که شماها همان یحلونی یحلونی بدوید بروید سراغش . ما هم هزار و چهارصد سال آوردههای شما را مالیدهایم به همانجاهایمان ! ده درصد الباقی را هم سه هزار سال قبلترش زرتشت ما همه را در سه کلام گفته بود . آنروزی که تو آنقدر کثیف و لجن گرفته بودی که خدا برای خر کردن تو وضو را واجب کرد بلکه محض نماز هم که شده یک آبی به آن سر و دست نجست بزنی . که امروز نجاست تو را آب زمزم هم پاک نمیکند .
میگوئی بانی جمهوری اسلامی یک عرب است ؟ تو عجب کشفی کردی بابا کریستف کلمب ! خب فکر کردهای پس مشکل ما از همان روز اول با این جمهوری اسلامی از کجاست ؟ و تو چقدررررر بدبختی که خودت میروی ثابت میکنی که رهبر ما از بیخ عرب است بعد به کسی که رهبر ایران است میگوئی امام ! یعنی اطراف تو که بدون ناخالصی همه از بیخ عربند حتی یک آدم حسابی پیدا نمیشود که بهش بگوئی امام باید بیائی در مملکت ما دنبالش بگردی . هر چند که اگر این بنگی برای شماها آدم حسابی باشد باید رید به آن مغزتان که سلطان بدنتان است ! بد تری زدی سد حسن ، برو جمعش کن . شعر زیر هم همهاش تا دسته مال تو :
شاشیدی ترش کردی ، ریدی بدترش کردی !
2010/11/06
#840
جمیله ، نمرده ، این دولته که مرده !
بدینوسیله نظر به اینکه گور پدر سیزده آبان و از آنجا که الهی سایر مناسبتهای بعدی هم ایشالا برود لادست بقیهی مناسبتهای قبلی و نیز با توجه به اینکه اصلاً مناسبت رو ول کن داداش ، جمیله رو عشق است و همچنین با توجه به اینکه کلیهی آحاد ملت سبز ایران بعد از بوقی در یک حرکت ملی و یکپارچه دیروز تابحال تمام زندگیشان را ول کردهاند خـِر جمیله را چسبیدهاند که این خود نشان از اهمیت فجیع هنر یکی نزد ایرانیانیان است یکی نزد قر کمر و بس میدهد لذا ما نیز در اینجا به جهت همراهی با جنبش حق طلبانه ملت ایران مراتب تبریک و خوشحالی زیاد خود را از زنده بودن جمیله اعلام نموده باشد تا کودتاگران بدانند که صدای سبز این ملت خاموش شدنی نیست .
همچنین از همینجا به برادران منحوس ارتش سایبری سپاه اعلام مینمایم چنانچه فکر کردهاید عمراً میتوانید کمترین روزنه نفوذی در سایتهای ما علی الخصوص بالاترین و فیس بوک بیابید و با انتشار خبرهای پرت و جعلی همچی تمیز دو سه روز ما را از خبرهای اصلی دور نگه بدارید بگذارید سر کار ، بدانید که ما با کمک خودتان این آرزوی شما را به گورتان خواهیم برد و اگر نشد که ببریم هم از همینجا پیشکی یک فاتحه نثار گور آمال و آرزوهایتان روانه مینمائیم باشد تا ما دقیقاً از یک سوراخ روزی سی دفعه گزیده بگردیم .
در پایان مراتب تقدیر و تشکر خود را از جناب مهندس موسوی نیز صادقانه ، وجدانی و قلباً اعلام مینمایم که این وسط جهت همراهی با ملت سبز ایران یهو برنداشت در یک "اقدام انقلابی" زرتی برای جمیله بیانیه بدهد ! بدیهیست که ایشان مثل ما بیکار نیست و یک عالمه نقشه و طرح و برنامه و کلاً کارهای مهمتری در جنبش دارد !
قربان همهتان میروم ، شدید !
بدینوسیله نظر به اینکه گور پدر سیزده آبان و از آنجا که الهی سایر مناسبتهای بعدی هم ایشالا برود لادست بقیهی مناسبتهای قبلی و نیز با توجه به اینکه اصلاً مناسبت رو ول کن داداش ، جمیله رو عشق است و همچنین با توجه به اینکه کلیهی آحاد ملت سبز ایران بعد از بوقی در یک حرکت ملی و یکپارچه دیروز تابحال تمام زندگیشان را ول کردهاند خـِر جمیله را چسبیدهاند که این خود نشان از اهمیت فجیع هنر یکی نزد ایرانیانیان است یکی نزد قر کمر و بس میدهد لذا ما نیز در اینجا به جهت همراهی با جنبش حق طلبانه ملت ایران مراتب تبریک و خوشحالی زیاد خود را از زنده بودن جمیله اعلام نموده باشد تا کودتاگران بدانند که صدای سبز این ملت خاموش شدنی نیست .
همچنین از همینجا به برادران منحوس ارتش سایبری سپاه اعلام مینمایم چنانچه فکر کردهاید عمراً میتوانید کمترین روزنه نفوذی در سایتهای ما علی الخصوص بالاترین و فیس بوک بیابید و با انتشار خبرهای پرت و جعلی همچی تمیز دو سه روز ما را از خبرهای اصلی دور نگه بدارید بگذارید سر کار ، بدانید که ما با کمک خودتان این آرزوی شما را به گورتان خواهیم برد و اگر نشد که ببریم هم از همینجا پیشکی یک فاتحه نثار گور آمال و آرزوهایتان روانه مینمائیم باشد تا ما دقیقاً از یک سوراخ روزی سی دفعه گزیده بگردیم .
در پایان مراتب تقدیر و تشکر خود را از جناب مهندس موسوی نیز صادقانه ، وجدانی و قلباً اعلام مینمایم که این وسط جهت همراهی با ملت سبز ایران یهو برنداشت در یک "اقدام انقلابی" زرتی برای جمیله بیانیه بدهد ! بدیهیست که ایشان مثل ما بیکار نیست و یک عالمه نقشه و طرح و برنامه و کلاً کارهای مهمتری در جنبش دارد !
قربان همهتان میروم ، شدید !
2010/11/04
#839
آقای کیهان ؛ خیلی ممنون که هر روز برای ما تبلیغ میکنی !
اینجانب علیرضا-ر به نمایندگی از تمام آحاد نویسندگان و خوانندگان سایتهای بالاترین ، روز ، خودنویس ، دنباله ، وبلاگ خودم ، وبلاگ خودش و غیره بدینوسیله مراتب تشکر و امتنان خود را بخاطر تبلیغ بیدریغ خودمان توسط شما اعلام نموده و اضافه مینمایم که بخدا ما اصلاً راضی به زحمت شما نیستیم ! دستمان هم برنمیآید یک هدیهای چیزی بخاطر این همکاری مضاعفی که برای انتشار اخبار با ما میکنی تقدیمت بکنیم . وجداناً خیلی حال میدهی که هرچی ما میگوئیم را برمیداری خبر ویژه میکنی . ما عقل خودمان نرسیده بود اینهائی که مینویسیم میتواند خبر ویژه هم باشد . فکر میکردیم یکسری حرفهای معمولی است که هر روز میگوئیمشان . ولی تو که همان حرفهای معمولی ما را خبر ویژه میزنی یعنی خیلی اهمیت دارد . خواننده فوری تحریک میشود مثلاً برود بالاترین یا خودنویس ببیند در مورد چیزی که تو خبر ویژه زدهای دیگر چهها نوشتهاند آنوقت دستی دستی بقیهی خبرها را هم میخواند . یا مثلاً بدو بدو میرود ببیند این اکبر پونز و بهاء الله و علیرضا-ر و ن-کوثر و غیرهای که یکروز در میان خبر ویژهی تو هستند دیگر چیها گفتهاند . یا مثلاً حرف از مناسبتها و تکبیر و فلان که میشود تو حتی یک هفته جلوتر از خود ما اینقدر دربارهاش حرف میزنی که قشنگ اطلاع رسانی میشود که ما میخواهیم چه کارهائی بکنیم . بقول بر و بکس دمت غیژژژژژژژ !
جسارتاً شما فقط یک ایراد داری آنهم اینکه خواننده نداری ! کسانیکه خود روزنامه دستشان برسد که معمولاً یا برای پاک کردن خودشان استفاده میکنند یا تخمه باقالی پیچ هستند دارند از صفحات کیهان استفاده بهینه میکنند . سایت ببین ها هم که نود و نه درصدشان طرف ما هستند یک درصد آنوری هم همین تو هستی و فارس و رجا و امثالهم که اگر نباشید حوصله ما اساسی سر میرود . خودت را بیخود جر نده ، در داخل و خارج از ایران کلاً اگر کسی بداند که اینترنت و سایت اصلاً چی هست مطمئن باش برای این رفته دانسته که بیاید سایتها و صفحات ما را بخواند . این وسط خود ماها گاهاً شبها آخر وقت که سوژه خنده نداریم میرویم کیهان تو را یک نگاهی میاندازیم تفریح سالم میکنیم . باز هم به همت ماها که نمیگذاریم کیهان بیمخاطب بماند . اینهم که بگوئی اتفاقاً من هم میخواهم که خود شماها بروید کیهان بخوانید که بیندازمتان به جان هم جوابش یک لحاف میخواهد که اگر تو نخوابی یخ میکند حسین شوش ! مووووچ !
اینجانب علیرضا-ر به نمایندگی از تمام آحاد نویسندگان و خوانندگان سایتهای بالاترین ، روز ، خودنویس ، دنباله ، وبلاگ خودم ، وبلاگ خودش و غیره بدینوسیله مراتب تشکر و امتنان خود را بخاطر تبلیغ بیدریغ خودمان توسط شما اعلام نموده و اضافه مینمایم که بخدا ما اصلاً راضی به زحمت شما نیستیم ! دستمان هم برنمیآید یک هدیهای چیزی بخاطر این همکاری مضاعفی که برای انتشار اخبار با ما میکنی تقدیمت بکنیم . وجداناً خیلی حال میدهی که هرچی ما میگوئیم را برمیداری خبر ویژه میکنی . ما عقل خودمان نرسیده بود اینهائی که مینویسیم میتواند خبر ویژه هم باشد . فکر میکردیم یکسری حرفهای معمولی است که هر روز میگوئیمشان . ولی تو که همان حرفهای معمولی ما را خبر ویژه میزنی یعنی خیلی اهمیت دارد . خواننده فوری تحریک میشود مثلاً برود بالاترین یا خودنویس ببیند در مورد چیزی که تو خبر ویژه زدهای دیگر چهها نوشتهاند آنوقت دستی دستی بقیهی خبرها را هم میخواند . یا مثلاً بدو بدو میرود ببیند این اکبر پونز و بهاء الله و علیرضا-ر و ن-کوثر و غیرهای که یکروز در میان خبر ویژهی تو هستند دیگر چیها گفتهاند . یا مثلاً حرف از مناسبتها و تکبیر و فلان که میشود تو حتی یک هفته جلوتر از خود ما اینقدر دربارهاش حرف میزنی که قشنگ اطلاع رسانی میشود که ما میخواهیم چه کارهائی بکنیم . بقول بر و بکس دمت غیژژژژژژژ !
جسارتاً شما فقط یک ایراد داری آنهم اینکه خواننده نداری ! کسانیکه خود روزنامه دستشان برسد که معمولاً یا برای پاک کردن خودشان استفاده میکنند یا تخمه باقالی پیچ هستند دارند از صفحات کیهان استفاده بهینه میکنند . سایت ببین ها هم که نود و نه درصدشان طرف ما هستند یک درصد آنوری هم همین تو هستی و فارس و رجا و امثالهم که اگر نباشید حوصله ما اساسی سر میرود . خودت را بیخود جر نده ، در داخل و خارج از ایران کلاً اگر کسی بداند که اینترنت و سایت اصلاً چی هست مطمئن باش برای این رفته دانسته که بیاید سایتها و صفحات ما را بخواند . این وسط خود ماها گاهاً شبها آخر وقت که سوژه خنده نداریم میرویم کیهان تو را یک نگاهی میاندازیم تفریح سالم میکنیم . باز هم به همت ماها که نمیگذاریم کیهان بیمخاطب بماند . اینهم که بگوئی اتفاقاً من هم میخواهم که خود شماها بروید کیهان بخوانید که بیندازمتان به جان هم جوابش یک لحاف میخواهد که اگر تو نخوابی یخ میکند حسین شوش ! مووووچ !
2010/11/03
#838
هرگز اجازه نمیدهم کسی رئیس جمهور من را بمالد به آنجاهایش !
بنده از همینجا (این اینجایش خیلی مهم است) به تمام سران کشورهای غربی که حتی نمیتوانند دماغشان را بگیرند اعلام میکنم که اولاً : شما اگر راست میگوئید اول بروید دماغ گرفتن را یاد بگیرید . رئیس جمهور ما چنان به این کار وارد است ، در برنامه زنده تلویزیونی دستش را همچی تا مچ میکند توی دماغش سه دور میچرخاند یک عالمه گینگیلی درمیآورد میمالد به سبیلش انگار که به خر تیتاپ داده باشی خیلی هم کیف میکند حال آنکه شما سوسولهای بدبخت همینکار را هم بلد نیستید . اگر خواستید بگوئید رئیس جمهور ما همین فردا با یک هیئت خانوادگی ولی بلد پایه بیاید آنجا دماغ همهتان را بگیرد بمالد به سبیلش . دعوت هم نکردید مهم نیست ، این عادت دارد همه جا همینطوری بیدعوت مثل خر سرش را بیندازد پائین برود . فقط قول بدهید وقتی برای گرفتن دماغتان آمد نه او را بدزدید نه ترور بکنید . برای خودتان میگویم فلک زدهها ، وگرنه ما که خوشحال هم میشویم این از این حرفها بزند .
ثانیاً ببینم چه غلطی کردید ؟ رئیس جمهور ما را مالیدهاید به جاهایتان که پشمتان بریزد بیحیاها ؟ هیلاری تو هم ؟ آنجلا ! ببینم تو را ! حالا اگر فقط زیر بغل بود باز زیاد اشکالی نداشت ، فتوایش همین پسفردا از زمین قم که خیلی هم حاصلخیز است درمیآمد که مالیدن مموتی به زیر بغل خودش یکجور فلسفه انتظار است ، ولی آنجاهایتان ... نه ، نه ، از این کارها دیگر نداشتیم . یعنی شما رئیس جمهور ما را به قمبلتان هم مالیدهاید بیتربیت ها ؟ ببینم آنوقت پشمتان که ریخت زخم نشد جائیتان ؟ با دست راست مالیدید یا دست چپ ؟ همان حقتان است بدهید رئیس جمهور ما دماغتان را بگیرد بمالد به سبیلش . تازه خودش هم به اندازه هشتتا خرطوم دماغ دارد . اگر ببـُری بیندازی توی دیگ سهتا پادگان را آبگوشت میدهد !
بنده از همینجا (این اینجایش خیلی مهم است) به تمام سران کشورهای غربی که حتی نمیتوانند دماغشان را بگیرند اعلام میکنم که اولاً : شما اگر راست میگوئید اول بروید دماغ گرفتن را یاد بگیرید . رئیس جمهور ما چنان به این کار وارد است ، در برنامه زنده تلویزیونی دستش را همچی تا مچ میکند توی دماغش سه دور میچرخاند یک عالمه گینگیلی درمیآورد میمالد به سبیلش انگار که به خر تیتاپ داده باشی خیلی هم کیف میکند حال آنکه شما سوسولهای بدبخت همینکار را هم بلد نیستید . اگر خواستید بگوئید رئیس جمهور ما همین فردا با یک هیئت خانوادگی ولی بلد پایه بیاید آنجا دماغ همهتان را بگیرد بمالد به سبیلش . دعوت هم نکردید مهم نیست ، این عادت دارد همه جا همینطوری بیدعوت مثل خر سرش را بیندازد پائین برود . فقط قول بدهید وقتی برای گرفتن دماغتان آمد نه او را بدزدید نه ترور بکنید . برای خودتان میگویم فلک زدهها ، وگرنه ما که خوشحال هم میشویم این از این حرفها بزند .
ثانیاً ببینم چه غلطی کردید ؟ رئیس جمهور ما را مالیدهاید به جاهایتان که پشمتان بریزد بیحیاها ؟ هیلاری تو هم ؟ آنجلا ! ببینم تو را ! حالا اگر فقط زیر بغل بود باز زیاد اشکالی نداشت ، فتوایش همین پسفردا از زمین قم که خیلی هم حاصلخیز است درمیآمد که مالیدن مموتی به زیر بغل خودش یکجور فلسفه انتظار است ، ولی آنجاهایتان ... نه ، نه ، از این کارها دیگر نداشتیم . یعنی شما رئیس جمهور ما را به قمبلتان هم مالیدهاید بیتربیت ها ؟ ببینم آنوقت پشمتان که ریخت زخم نشد جائیتان ؟ با دست راست مالیدید یا دست چپ ؟ همان حقتان است بدهید رئیس جمهور ما دماغتان را بگیرد بمالد به سبیلش . تازه خودش هم به اندازه هشتتا خرطوم دماغ دارد . اگر ببـُری بیندازی توی دیگ سهتا پادگان را آبگوشت میدهد !
#837
یادش بخیر پارسال که فردا 13 آبان بود ...
هر مناسبتی که میشد از دو سه هفته قبلش سایتها و صفحات و فیس بوک و وبلاگهایمان میترکید ، قیامت میشد . یک عده پوستر طراحی میکردند یک عده شعار میساختند یک عده مسیر اعلام میکردند یک عده میرفتند گوشی موبایل رفیقشان را که خوب عکس و فیلم میگرفت قرض میکردند و اطلاع رسانی اطلاع رسانی اطلاع رسانی ... و همه با هم قرار میگذاشتند . حتی آنهائی که ایران نبودند هم با آنهائی که بودند قرارهای خودشان را داشتند . و همه با هم قرار میگذاشتند : شب که برگشتیم ، همینجا توی فیس بوک همدیگر را میبینیم . و اگر کسی دیر میآمد یا تا فردا خبری نمیشد همه ، همه جا پیاش میگشتند ...
اسب تروائی در کار نبود ولی همه سوار اسب تروا بودند . این یک قرار ناگذاشته بود بین همه : که از مناسبتهای خودشان علیه خودشان استفاده کنیم . که در مناسبتهائی که سی سال خودشان را جر داده بودند که بسازند بریزیم بیرون ، خودمان و خشممان و اعتراضمان را . وقتی روزی سی تا مناسبت تولید میکردند فکر اینجا را نکرده بودند . خیلی از قرارهای دیگرمان هم ناگذاشته بود ، بعداً قرار شد . اول سکوت کرده بودیم بعد قرار شد که همینجور ساکت بمانیم ، اول اعتراض کرده بودیم بعد قرار شد همینطور معترض بمانیم ، خیلی قرارهای دیگر داشتیم ، خیلی چیزهای دیگر هم قبلاً قرار بود که حالا دیگر قرار نیست !
فردا سیزده آبان است . بهتر گفته باشم ، فردا سیزده آبان بود ! کسی فکر طرح پوستر نیست ، کسی اعلام مسیر نمیکند ، کسی پی گوشی موبایل و دوربین عکاسی و فیلمبرداری نیست ، کسی با کسی قراری نمیگذارد و کسی اطلاع رسانی نمیکند . خبری نیست که اطلاع رسانی هم بشود . بگوئی فردا سیزده آبان است میگوید بله خودم میدانم ، امروز دوازدهم است . میگوئی داداش ! سیزده آبان را میگویم ، میگوید بابا یکجوری حرف میزنی انگار سیزده آبان سال تحویل میشود ! میگوئی آقاجان ! پارسال سیزده ابان کجا بودی چه میکردی ؟ میگوید آهاااااا ... وای یادش بخیر !
و وایییییی ، یادمان بخیر ...
میدانید ، خیلی وقتها یکجورائی خوشحال میشوم که بعد از عاشورا دیگر هرگز ایران نبودم . لابد بخاطر اینست که اینجا خوش نشستهام میگویم لنگش کن !
هر مناسبتی که میشد از دو سه هفته قبلش سایتها و صفحات و فیس بوک و وبلاگهایمان میترکید ، قیامت میشد . یک عده پوستر طراحی میکردند یک عده شعار میساختند یک عده مسیر اعلام میکردند یک عده میرفتند گوشی موبایل رفیقشان را که خوب عکس و فیلم میگرفت قرض میکردند و اطلاع رسانی اطلاع رسانی اطلاع رسانی ... و همه با هم قرار میگذاشتند . حتی آنهائی که ایران نبودند هم با آنهائی که بودند قرارهای خودشان را داشتند . و همه با هم قرار میگذاشتند : شب که برگشتیم ، همینجا توی فیس بوک همدیگر را میبینیم . و اگر کسی دیر میآمد یا تا فردا خبری نمیشد همه ، همه جا پیاش میگشتند ...
اسب تروائی در کار نبود ولی همه سوار اسب تروا بودند . این یک قرار ناگذاشته بود بین همه : که از مناسبتهای خودشان علیه خودشان استفاده کنیم . که در مناسبتهائی که سی سال خودشان را جر داده بودند که بسازند بریزیم بیرون ، خودمان و خشممان و اعتراضمان را . وقتی روزی سی تا مناسبت تولید میکردند فکر اینجا را نکرده بودند . خیلی از قرارهای دیگرمان هم ناگذاشته بود ، بعداً قرار شد . اول سکوت کرده بودیم بعد قرار شد که همینجور ساکت بمانیم ، اول اعتراض کرده بودیم بعد قرار شد همینطور معترض بمانیم ، خیلی قرارهای دیگر داشتیم ، خیلی چیزهای دیگر هم قبلاً قرار بود که حالا دیگر قرار نیست !
فردا سیزده آبان است . بهتر گفته باشم ، فردا سیزده آبان بود ! کسی فکر طرح پوستر نیست ، کسی اعلام مسیر نمیکند ، کسی پی گوشی موبایل و دوربین عکاسی و فیلمبرداری نیست ، کسی با کسی قراری نمیگذارد و کسی اطلاع رسانی نمیکند . خبری نیست که اطلاع رسانی هم بشود . بگوئی فردا سیزده آبان است میگوید بله خودم میدانم ، امروز دوازدهم است . میگوئی داداش ! سیزده آبان را میگویم ، میگوید بابا یکجوری حرف میزنی انگار سیزده آبان سال تحویل میشود ! میگوئی آقاجان ! پارسال سیزده ابان کجا بودی چه میکردی ؟ میگوید آهاااااا ... وای یادش بخیر !
و وایییییی ، یادمان بخیر ...
میدانید ، خیلی وقتها یکجورائی خوشحال میشوم که بعد از عاشورا دیگر هرگز ایران نبودم . لابد بخاطر اینست که اینجا خوش نشستهام میگویم لنگش کن !
2010/11/02
#836
بسیج چرا نشستی ؟ فرانسه ناامن شده !
سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد "بدلیل ناامن شدن فرانسه به آنجا سفر نکنید" . در اینجا ما ضمن تائید همه جانبه این موضوع و اینکه از نزدیک شاهد فجایعی که طی روزهای گذشته در فرانسه دارد اتفاق میافتد هستیم تعدادی از دلائل ناامن بودن فرانسه را جهت آندسته از عزیزانی که همین الآن داشتند با توپولف به فرانسه مسافرت میکردند و طبیعتاً بدلیل ناامن بودن فرانسه وسط راه سقوط میکردند اطلاع رسانی و اعلام مینمائیم :
سخنگوی وزارت خارجه اعلام کرد "بدلیل ناامن شدن فرانسه به آنجا سفر نکنید" . در اینجا ما ضمن تائید همه جانبه این موضوع و اینکه از نزدیک شاهد فجایعی که طی روزهای گذشته در فرانسه دارد اتفاق میافتد هستیم تعدادی از دلائل ناامن بودن فرانسه را جهت آندسته از عزیزانی که همین الآن داشتند با توپولف به فرانسه مسافرت میکردند و طبیعتاً بدلیل ناامن بودن فرانسه وسط راه سقوط میکردند اطلاع رسانی و اعلام مینمائیم :
- در فرانسه پلیس ضد شورش به مقابله با معترضین میرود و طبق اعلام رسمی خودشان عصر همان روز اول در جریان این مقابله شصت پلیس زخمی و ناکار میشوند . اگر همینجوری پیش برود و اتفاق بدتری هم نیفتد بیست روز که بگذرد هزار و دویست پلیس ناکار میشوند . خیال کردهاید فرانسه کلاً چندتا پلیس دارد ؟ عین ایران نیست که مسجدیها و صندوقیهایشان هم با حفظ سمت نیروی ضد شورش هم باشند که . جائی هم که پلیس نداشته باشد قورباغه هفت تیر کش میشود .
- اگر در جریان اعتراضات فرانسه یکی بیفتد بمیرد نمیاندازند گردن سلطنتطلبهای بهائی منافق و ملکه انگلیس و کنگره امریکا و پارلمان همین فرانسه . بلکه قتل را خودشان گردن میگیرند میگویند زدیم ، یارو زرتی مرد . خب مملکتی که خودش همینجوری راست راست به قتل شهروندانش اعتراف میکند جان اون مادرت تو بگو ، جای امنی است ؟ یارو گفت مرتیکه ! تو به کون خودت رحم نمیکنی میخوای به کون من رحم کنی ؟
- در فرانسه کسی مانور اقتدار و امنیت برگزار نمیکند که ملت کره بکنند هستهشان پاپیون بشود اعتراض بیخودی نکنند . تازه وزارت کشور برای اینکه ملت بزنند پاریس را به گه بکشند بهشان مجوز هم میدهد . اینها اصلاً دولتشان هم توی تمام اغتشاشات دست دارد . جائی که خود دولتش مجوز اغتشاش بدهد امن است ؟ نه حالا خودمانیم ، حضرت عباسی امن است ؟
- در فرانسه مردم به برنامههای یک نفر رأی میدهند بعد که یارو رئیس جمهور شد خواست همان برنامهها را اجراء بکند ملت میزنند خشتک یارو را سرش پرچم میکنند میگویند مرتیکه خر ! این چه برنامهی آشغالی است که تو اجراء میکنی . رئیس جمهور هم دو هفته بعد مجبور میشود برود تلویزیون بگوید گه خوردم ! اینها رئیس جمهور خودشان را که خودشان انتخاب کردهاند به گه خوردن میاندازند چه به غریب غربا .
- کلاً جائی که بسیجی نداشته باشد امن نیست . حالا فرانسه باشد امریکا باشد مریخ باشد هرجا باشد فرقی نمیکند ، در هر حال امن نیست !
2010/11/01
#835
موسوی در یک اقدام «انقلابی» (؟؟؟) ..... بامزه بود!
دو انقلابی ضد انقلاب بطور انقلابی پائینتر از انقلاب با هم دیدار کردند و سایتها نوشتند که موسوی در «یک اقدام انقلابی» سوار ماشین شخصیاش شد ، ناگهان از خانه بیرون زد و ..... و خلاصه طی این حرکت «انقلابی» موسوی حصر خانگی کلاً شکسته شد. اینکه چرا موسوی اقدام نمیکند نمیکند وقتی اقدام بکند همچنان «انقلابی» عمل میکند البته مسئلهایاست مشخص. ولی اینجا این سوال پیش میآید که چرا اینهمه روحیه و اقدامات انقلابی موسوی فقط اینجور جاها فوران میکند؟ .....
دو انقلابی ضد انقلاب بطور انقلابی پائینتر از انقلاب با هم دیدار کردند و سایتها نوشتند که موسوی در «یک اقدام انقلابی» سوار ماشین شخصیاش شد ، ناگهان از خانه بیرون زد و ..... و خلاصه طی این حرکت «انقلابی» موسوی حصر خانگی کلاً شکسته شد. اینکه چرا موسوی اقدام نمیکند نمیکند وقتی اقدام بکند همچنان «انقلابی» عمل میکند البته مسئلهایاست مشخص. ولی اینجا این سوال پیش میآید که چرا اینهمه روحیه و اقدامات انقلابی موسوی فقط اینجور جاها فوران میکند؟ .....
Subscribe to:
Posts (Atom)