2013/06/24

#1340

دو اژدها در بند 350 اوین کشف شد !

یکی از اژدهاها پس از کشف شدن در هواخوری بند 350

پس از کشف دو مار سمی در بند زنان زندان اوین که توسط سایت وزین کلمه رخ داد ، همان منابع به همین سایت خبر از وجود دو اژدها در بند 350 اوین دادند . منابع آگاه افزودند تلاش‌های سربازان گمنام سایت کلمه برای کشف هیولا در زندان اوین ناگهان به کشف اژدها در بند 350 انجامید که از آنجا که باز هم به نقل از منابع خبری کلمه ، هیچ‌کدام از زندانیان آن بند الآن سال‌هاست که نه ملاقات دارند نه خبری از آنها بیرون می‌رود نه خبری تو می‌رود نه هیچی ، فقط از بعضی از آنها روزی سه‌تا تحلیل و مصاحبه و سرمقاله منتشر می‌شود ، این خبر فوراً جهت گردش اطلاعات و اخبار به بیرون منتقل گردید که جای تقدیر دارد .

این در حالیست که سایت وزین کلمه همین چند روز پیش خبر از سقوط جسم سخت و سنگینی که جسم مربوطه خصوصیت دارد ولی اسم ندارد روی سر ژیلا بنی یعقوب که درجا منجر به کشته شدن اطرافیانش و آسیب جدی او به‌حدی که پس از انتقال به بیمارستان ، متأسفانه با بی‌توجهی مسئولین زندان به بند منتقل گردید و شدت جراحات او همچنان ادامه دارد ، داده بود که ناگهان ژیلا از زندان آزاد ، و در تصاویر منتشره از ایشان پس از آزادی ، ناموساً اگر یکی از چیزهائی که کلمه همین پریروزش در مورد شدت جراحات ژیلا گفته بود را اگر شما دیدی بیا به من بگو تو کوری ندیدی .

به همین مناسبت خبرنگار گمنام سایت کلمه مستقر در بند زنان زندان اوین ، در پاسخ به این سوال ما که وقتی مارها را دیدی چطوری فهمیدی که سمی هم هستند افزود : ما البته فقط یکی از مارها را دیدیم و درجا متوجه شدیم که مارها دوتا هستند که از یکی‌شان قبل از اینکه او را به قتل برسانیم بازجوئی بعمل آوردیم و اعتراف کرد که هر دوتا سمی هستند و ما از ترس فرار کردیم که هنوز ادامه دارد . خبرنگار گمنام سپس ادامه داد : ما داشتیم از بند زنان به سمت بند مردان فرار می‌نمودیم که همانجا متوجه دو اژدها هم شدیم که هنوز نمی‌دانیم چه نهاد یا ارگانی آنها را در بند 350 رها نموده است لیکن گمان می‌کنیم که این اتفاقات به انتخاب آقای روحانی بی‌ربط نبوده باشد !

2013/06/21

#1338

شفاف سازی کلاس آشپزی امام محمد باقر علیه السلام !

.

2013/06/20

#1337



آقا شما مبصر جنبش سبزی ؟!
 .



در راستای اینکه جنبش سبز از بدو پیدایش با خلق شعارهائی علاوه بر تکان دادن سطح جامعه و متن جامعه و قلب جامعه و سایر جاهای جامعه و بقیه‌ی جاهای جامعه ، کمک بزرگی هم به پیشرفت طنز کشور نموده و اخیراً با خلق شعار «بدون هیچ دلیلی ، خاک بر سر جلیلی» که ما از دیروز تا حالا حداقل صد و پنجاه معنی از همین یک جمله استخراج کردیم و هرکی این شعار را ساخته واقعاً دمش گرم و ما واقعاً نیم ساعت بی‌وقفه خندیدیم ، لذا از کلیه‌ی کسانی که این شعار را در راستای بی‌ادبی جنبش و مربوط به مشارکت «طبقه‌ی پائین» دانسته و با ذکر مصیبت‌هائی درباره جانباز بودن جلیلی دهن ما را سرویس نموده‌اند تقاضا داریم که خفه !
.
1.       آخه شما مبصری ؟ آقا ناظم گفته بری خیابون موارد بی‌ادبی «طبقه پائین» رو تذکر بدی ؟ شما منکراتی ؟ شما امر به معروفی ؟ اصلاً شما فضولی ؟ شما اگر به اندازه‌ی نقاط زیر و روی عبارت «دسته بیل» از طنز این شعار سردرمی‌آوردی که الآن وضع جنبش این نبود . الآن روحانی تو همین چند روزه زده بود کل بیت رهبری را ترکونده بود . نه شما واقعاً مبصر جنبش سبزی ؟
2.       ئه ! بیا جلوتر ببینم ... ئه ئه ! شما همونی نیستی که بعد از عاشورای 88 هم می‌گفتی جنبش وارد فاز خشونت شده ؟ همونی نیستی که هر روز با خط‌کش انحراف جنبش از اهدافش رو اندازه می‌گرفتی ؟ شما تا حالا کتک خوردی که بدونی چماق رو از چماق‌دار گرفتن خشونت نیست ؟ شما اونجا بودی که ببینی همون مردم چقدر به ضد شورش پناه هم دادن تازه ؟ شما لنگ دوست داری ؟ شما شنیدی میگن لنگش نکن ؟
3.       قارداش ! ملت ما استاد ساختن شعارهای کم‌هزینه هستن . ملت ما مثل شما قهرمان نیستن که از طریق فیس‌بوک بزنن اصل نظام رو شل و پل کنن . ملت ما استاد فرصت‌سازی هستن : ایران به کره گل می‌زنه ، ملت دوباره فرصت می‌کنن بیان تو خیابون شعار بدن ، می‌خوان علیه رهبر فحش ندن که بی‌خودی فرصتو ازشون نگیرن علیه سمبل رهبر شعار می‌دن . بعد تو واقعاً برای خاک بر سر بودن جلیلی دلیل می‌خوای ؟ بدون هیچ دلیلی ، خاک بر سر همچی ذهن علیلی .
4.       من شما را تشویق می‌کنم بری یه کمی از لقمان یاد بگیری . ازش پرسیدن ادب از که آموختی ؟ گفت از همین بی‌ادبی‌های جنبش سبز . گفتند الدنگ ! آن‌موقع که جنبش سبز نبود . گفت برو بابا ، از وقتی اعراب به ایران حمله کردن ما تو جنبشیم . شما به اهداف کوتاه‌مدت جنبش نگاه نکن . گفتن اولین بی‌ادبی جنبش بعد از قادسیه چی بود ؟ گفت شاعر جنبش فقط تو یه مصرع دوبار به چرخ گردون تف کرد !

2013/06/15

#1335

مرگ بر دیکتاتور عرض می‌کنم خدمتتون !


بعد از برد تیم فوتبال یمن : مرگ بر دیکتاتور .
پیروزی در برابر کشتی‌گیر کوبائی : مرگ بر دیکتاتور .
حذف سهمیه‌بندی بنزین : مرگ بر دیکتاتور .
دلار دویست تومن ارزون شد : مرگ بر دیکتاتور .
عرضه بن تخفیف کتاب : مرگ بر دیکتاتور .
سال نو مبارک : مرگ بر دیکتاتور .
موقع خوردن بستنی پنج تنی در توچال : مرگ بر دیکتاتور .
ثبت نام هاشمی برای انتخابات : مرگ بر دیکتاتور .
رد صلاحیت هاشمی در همان انتخابات : مرگ بر دیکتاتور .
پراید شد بیست میلیون : مرگ بر دیکتاتور .
نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود : مرگ بر دیکتاتور .
نفت گرون شد : مرگ بر دیکتاتور .
دلار ارزون شد : مرگ بر دیکتاتور .
دریاچه ارومیه خشک شد : مرگ بر دیکتاتور .
زاینده رود خیس شد : مرگ بر دیکتاتور .
چند وقته بارون نمیاد : مرگ بر دیکتاتور .
سیل اومد : مرگ بر دیکتاتور .
میای بریم رأی بدیم ؟ : مرگ بر دیکتاتور .
جدی جدی رأی‌مونو شمردن : مرگ بر دیکتاتور .
روحانی رئیس جمهور شد : مرگ بر دیکتاتور !

#1334

2013/06/14

#1333

کی به کجا رأی داد ؟!


برای اولین بار در تاریخ ایران ، خاورمیانه ، آسیا و کلاً جهان ، امروز بسیاری از ایرانی‌ها در سراسر دنیا ، مطمئن از اینکه رأی‌شان دزدیده می‌شود به‌پای صندوق رأی رفتند . در داخل کشور هم نه تلفن قطع شد نه اس.ام.اس نه اینترنت نه هیچی . برخلاف انتخابات قبلی هم هیچکس آنچنان نگران تقلب در انتخابات نبود . اصلاً همه با پیش‌فرض تقلب رفتند رأی دادند . این تجربه‌ی بسیار خوبی برای ایران و حتی جهان است . در این راستا نظرات رأی دهندگان در پاسخ به این سوال ما که «چرا رأی دادید ؟» هم جالب بود :

اولی : آقا جان ما اگه هیتلر هم بیاد سر کار باز هر سال برای پیشبرد اصلاحات می‌ریم رأی می‌دیم . جداً چرا ما باید سالی یک‌بار به این سوال تکراری شما جواب بدیم ؟
ما : خب ببخشید .
اولی : چی چی رو ببخشید ؟ هر روز برنامه‌تون همینه دیگه .
ما : ببخشید برنامه‌مون چیه هر روز ؟
اولی : اینکه هی بیاید از ما بپرسید چرا رفتی رأی دادی جلوی روند دموکراسی‌خواهی ملت ایران از طریق اصلاحات رو بگیری .
ما : خب دیگه نمی‌پرسیم ، ببخشید .
اولی : باز میگه ببخشید . می‌زنم جرت می‌دما !

دومی : ما در انتخابات شرکت کردیم تا کلید تدبیر و امید را بکنیم تو کون آن دیکتاتور بی‌پدر و مادر پدرسگ دیوث !
ما : دست شما درد نکنه . حالا کردید ؟
دومی : بله ، رفتیم روی برگه نوشتیم «حسن روحانی» زدیم نظام دیکتاتوری اسلامی را داغون کردیم .
ما : خب شما که با این نظام از اساس مشکل داری اصلاً چرا رفتی تو انتخاباتش شرکت کردی ؟
دومی : برای اینکه یک خرده حساب قدیمی داشتیم ، خواستیم کلید را بکنیم تو کونش !
ما : من برای شما در ادامه جداً آرزوی موفقیت می‌کنم .

سومی : برادرجان ، ما رفتیم رأی دادیم چون چیزی برای باختن نداریم . خب مثلاً رأی ما را می‌دزدند ؟ مگه چیز جدیدیه ؟
ما : یعنی همینی که می‌گن وقتی کسی چیزی برای از دست دادن نداره حمله می‌کنه ؟
سومی : تقریباً یعنی همین ، ولی ما حمله نمی‌کنیم . ما به مدنی‌ترین شکل رفتار می‌کنیم .
ما : یعنی همیشه همینطوری مدنی ؟
سومی : مطمئن نیستم ، ولی فعلاً مدنی رفتار کردیم . امیدواریم جواب بده .
ما : چقدر برات مهمه که روحانی رئیس جمهور بشه ؟
سومی : از نظر شخص حسن روحانی ، هیچ قدر . ولی از نظر اینکه ما بازم تونستیم با رأی دادن یک مسیری رو عوض کنیم برام مهمه .
ما : خب اگر اصلاً اراده‌ی حاکمیت از اولش همین تغییر مسیر بوده باشه بعد خواسته باشه به اسم شماها تمومش کنه که خامنه‌ای هزینه نده چی ؟ اگه تو برای اینکه به خودت ثابت کنی که رأیت شمرده میشه با همون رأی یک آدم بد رو که خودت هم قبولش نداری آورده باشی بالا چی ؟
سومی : تو معلومه زیاد خارج نشستی توهم برت داشته .
ما : خب شما خودت که دو سه سال بیشتر از من خارجی .
سومی : باشه ، مهم اینه که من هنوز کارت ملی ایرانی دارم داخل حساب میشم .
ما : خب اتفاقاً منم کارت ملی دارم .
سومی : ئه ! پس چرا رأی ندادی ؟
ما : خب به انتخابات اعتقاد نداشتم .
سومی : گه خوردی اعتقاد نداشتی ! خیانت می‌کنی ؟ بزنم ...
ما : ولش کن ، همون گه خوردم !

2013/06/12

#1331

ما ماندیم و کاسب‌کارها ؛ حالم بد است رفیق...
.
 
 .
این‌روزها حال هیچ‌کداممان خوب نیست . هرچقدر که به این روز لعنتی 22 خرداد نزدیکتر شدیم هم حال‌مان بدتر شد . با امسال ، چهارتا 22 خرداد گذرانده‌ایم اما هیچکدامشان لعنتی مثل حالا و مثل امسال نبود . وقتی دوستانی را می‌بینم که خودشان را برای شرکت در انتخابات چاک‌چاک می‌کنند ، همان‌هائی که چهار سال پیش در کنارشان گفتیم نترسیم ، ما همه با هم هستیم ، بخدا خودم هم نمی‌دانم چرا ، ولی حالم بد می‌شود . حس می‌کنم بهم خیانت شده . حس می‌کنم چه راحت بازی خوردم . از خودم بدم می‌آید ...

می‌دانید ؟ حس آن رزمنده‌ای را دارم که جنگ که تمام شد هم‌سنگرهایش را دید که به کاسب‌کاری رفتند سراغ امرار زندگی‌شان از هر راه میان‌بری . وقتی که دید حتی آن سنگر و خاک‌ریز هم که او صادقانه برای میهنش همانجا جنگیده ، از همان موقع هم محل کسب همسنگرش بوده . آن قبل‌ها که این چیزها را می‌شنیدم ، بسکه از اساس جنگ و جبهه را قبول نداشتم ، شاید هم توی دلم می‌گفتم گور پدرش ، می‌خواست اصلاً نرود بجنگد . این حس چه زود یقه‌ی خودم را هم گرفت ...

به خودم می‌گویم مگر تو هم از اولش چیزی به‌نام انتخابات و صندوق و رأی را قبول داشتی ؟ اصلاً گه خوردی که تا تقلب شد پریدی بیرون و حالا ناله برداشته‌ای . بعد هم به خودم جواب می‌دهم : نمی‌دانم ، دست خودم نبود ، از همین شب 22 خرداد ، به خودم که آمدم بیرون بودم و تا آخرین روزش که در ایران خبری بود . شاید این حس همانی باشد که می‌گویند اگر به ایران حمله بشود ، پای ایران که بیفتد همین ماها اول از همه در پیشانی جنگ ایستاده‌ایم ...

امروز کاسب‌کارها را که می‌بینم حس می‌کنم که به تمام آنچه که صادقانه و بی هیچ چشمداشتی در حد توانم از دستم برآمد و انجام دادم خیانت شده . خوشبختانه شناسنامه و تعریف من از جبش سبز نیست . بعبارتی خوشبختانه من متولد جنبش سبز نیستم که حالا نگران از دست رفتن تعریف و شناسنامه‌ام باشم . باز هم خوشبختانه آنقدر به‌روز هستم که به قول یک رفیقی مثل خیلی از انقلابیون 57 که خیلی زود متواری شدند و هنوز هم تنها داشته‌هایشان در سال 57 پارک شده ، نگران پارک شدن خودم در 22 خرداد 88 نباشم . فقط حالم خوب نیست ، می‌فهمی ...؟

همه‌مان تا به امروز برسیم روزهای خیلی بد و سختی را گذراندیم . من در تلخ‌ترین روزها طنز نوشتم و برنامه طنز ساختم و این سخت‌ترین کاری بود که می‌شد کرد . در سخت‌ترین و بدترین روزهای زندگی شخصی خودم بی‌وقفه و بارهای بار بدون هیچ چشمداشتی کار کردم . درست در روزهائی که زندگی کمرم را شکسته بود و جلوی چشمم هم بودند کسانی که تا صد دلاری را نمی‌گرفتند حاضر نبودند حتی راجع به ایران حرف بزنند . همان کاسب‌کارهائی که حالا و در انتخاباتی دیگر ، به راحتی آب خوردن تمام آنچه که تا دیروز شد و اتفاق افتاد را -و البته تا میشد از آن کاسبی هم کردند- کنار گذاشتند و حالا دکان جدید را چسبیده‌اند ...

حالم بد است رفیق ، می‌فهمی ...؟