2017/04/30

#1521

دلم ميخواهد تا چهار سال ديگر منتقد روحانى باقى بمانم!



من نه اصلاح طلبم نه اصلاح نطلب نه كلاً هيچ چيزى طلب نه چپ نه راست نه سر پياز نه ته پياز. من شخص شخيص خودمم. همان چيزى كه بودم، همان چيزى كه هستم، همان چيزى كه اميدوارم باقى بمانم. اينكه مى گويم "اميدوارم" هم صرفاً از جهت اينكه خارج كشور زندگى مى‌كنم. اينجا نمى‌دانم از آب است يا غذا يا هوا یا چی كه كافى است آدم يك ذره استعداد ديوانگى داشته باشد كه سر سال به ديوار زنجيرش بكنند. البته گاهی با برخی دوستان در داخل که صحبت می‌کنم فکر می‌کنم آنها خارج کشور زندگی می‌کنند من داخل. در هر حال.

اینجا ممکن است خیلی چیزها آدم را اذیت بکند. ممکن که نه، حتماً خیلی چیزها روح و روان آدم را رنده می‌کند. ولی یکی از چیزهائی که واقعاً رنجم می‌دهد هر بار و سر هر انتخاباتی است و تکرار مداوم یک‌سری عبارت‌های "همه چی از قبل برنامه ریزی شده"، اینا همه کار خودشونه، سیرک راه انداختن، و خصوصاً اینکه "میخوان تنور انتخابات رو داغ بکنند" هست. من نمی‌فهمم مگر بقیه‌ی کشورهای دنیا انتخابات که می‌شود یک کاری می‌کنند که تنورشان سرد بشود که الآن ایران استثناء هست.

من تمام حرف‌هائی که این رفقا می‌زنند را می‌فهمم. مشکل این است که خودم هم تقریباً همه‌اش را قبول دارم. ولی از تکرار شنیدن این عبارت‌ها خسته شده‌ام. این حق را دارم یا نه؟ شاید اگر دوستان اینهمه که وقت برای اشراف به مسائل تمام جهان می‌گذارند، لااقل یک کمی هم وقت می‌گذاشتند عبارت‌های جدیدی می‌ساختند وضع فرق می‌کرد. من با اینها همانقدر مشکل دارم که با "دادزن‌"های انتخاباتی. اینهائی که سر هر انتخابات یک‌جوری سر و صدا می‌کنند که انگار روحانی کتابچه حل المسائل جغرافی مدرسه است که باید هر طوری شده بفروشندش. برای اینها فرقی نمی‌کند که کتاب دست‌شان بدهی یا جزوه یا سر رسید باطل شده سال قبل؛ در هر حال باید داد بزنند.

چیز دیگر اینکه از اینهم خسته شده‌ام که تو اگر موافق یا مخالف یک اتفاق یا یک جریان باشی فوراً یعنی اینکه مخالف یا موافق آن یکی اتفاق و جریان هستی. شکر خدا تکلیف همه با من آنقدر روشن است که هر کسی بخواهد منرا به جریانی بچسباند خودش اولین نفری است که از حرف خودش خنده‌اش می‌گیرد.

و آخرین چیز اینکه من از اینهم واقعاً خسته‌ام که فقط منتظر باشیم یک آدم هشل هفتی رئیس جمهورمان بشود یا به مجلس و شورای شهرمان برود و ما فقط منتظر باشیم یارو دهنش را باز بکند و مسخره‌اش بکنیم و بخندیم. می‌دانید در این قضیه ما ایرانی‌ها در دنیا اولیم؟ وقتی هم خنده‌مان تمام شد برداریم بی‌وقفه بنویسیم وای بر ما که به روزی رسیدم که الآن "این" رئیس جمهورمان است. پشت به پشت از فردوسی کپی پیست کنیم که به یزدان که گر ما خرد و اینها. می‌دانید خود یارو بیشتر از همه‌ی ما روی هم، دارد در همان لحظه به ما می‌خندد؟

من از روز اولی که روحانی سر کار آمد در نقدش نوشتم و برنامه ساختم. یادم هست همان روز اول شروع کار روحانی، با نبوی در صدای امریکا نشستیم و حدود یک‌ساعت خیلی خوشگل از خجالت همدیگر درآمدیم. بعد از آن در تمام مطالبی که برای سایت‌های مختلف نوشتم یا برنامه‌های تلویزیونی که خودم ساختم یا برنامه‌هائی مثل "پولتیک" و بعدتر "پنج عصر" که با کامبیز حسینی کار کردم و خلاصه در هر جائی که دستم رسید در نقد روحانی نوشته‌ام و کار کرده‌ام.

من ترجیح می‌دهم رئیس جمهور کشورم را و نماینده مجلسش را و عضو شورای شهرش را "نقد بکنم" جای اینکه فحشش بدهم. من ترجیح می‌دهم بجای اینکه از زحمات فردوسی استفاده بکنم، خودم زحمت بکشم و با عبارت‌های جدید، حسب شاخه کاری‌ام، حتی کوچکترین اشتباه طرف را به بزرگترین شکل ممکن نشانش بدهم تا در تصحیح کردن و بهتر شدنش نقش داشته باشم. من دلم می‌خواهد تا چهار سال دیگر "منتقد" روحانی باقی بمانم نه "فحش بده‌"ی رئیسی.

چاکریم!