دوربین نامه، قسمت دهم
تو در بنگاه مردم میفریبی منم بالای منبر این به اون در
2014/12/16
#1433
ایرانیها «منطقی» نیستند!
این تصویر «ممدسن منطقی» یک لحظه قلب ما را به حقلمان جفت کرد.
در نگاه اول، سطر سوم خیال کردیم نوشته «علی رضارضایی»
الآن حتی اگر دولت استرالیا بردارد اطلاعیه هم بدهد بگوید ای آقا، اختیار دارید، این چه فرمایشیه؟ از نظر ما ایرانیها خیلی هم «منطقی» هستند، در این برهه حساس وظیفهی ملی ما حکم میکند که حتی اگر در جواب بلافاصله نگوئیم «منطقی جد و آبادت است»، لااقل با ذکر دلایل زیر به تمام دنیا نشان بدهیم که اتفاقاً ما اصلاً هم «منطقی» نیستیم:
- ما خودمان گروگان چندتا آدم «منطقی» هستیم. آخر آدم منطقی آدمهای منطقی دیگر را گروگان میگیرد؟ یک جای دنیا را نشان بده اینجوری باشد. وقتی یارو «منطقی» از کار درمیآید پس حتماً ما غیر منطقی هستیم.
- از وقتی حکومت افتاد دست همین آدمهای «منطقی»، ملت دارند از در و دیوار فرار میکنند میآیند کشورهای شما. چه بدبختیای داریم ها. در ایران منطقی، اینجا هم «منطقی»؟
- هی زرت و زرت ما را تحریم میکنید تا میپرسیم چرا؟ میگوئید از ایران هر رفتار «غیر منطقی» برمیآید. پدر مردم را درآوردید، حالا اینجور جاها که شد ما شدیم «منطقی»؟
- اصلاً خود این یارو منطقی الاغ هم «منطقی» نبود. منطقی بود که با عبا و عمامه و پرونده سرقت و قتل و تجاوز از ایران بلند نمیشد بیاید استرالیا پناهندگی بگیرد. میماند همان ایران الآن حداقلِ حداقل نماینده ولی فقیه در سپاه بود.
- در همین خارج کشور، تا حالا شده ایرانیها یک جایی بروند، یادشان برود پرچم با خودشان ببرند؟ نه، جان من شده؟ اصلاً بعضی وقتها آنقدر با خودشان پرچم میبرند آخرش سر اینکه کدام پرچم هوا باشد بزن بزن میشود. به «منطقی» توی آن کافه میگویند خواستهات چیه؟ میگه برام پرچم بیارید! ما اگر «منطقی» بودیم که پرچم نمیبردیم تجمعات. بعداً زنگ میزدیم برایمان بیاورند، بیخودی هم دعوا نمیشد!
2014/12/14
#1432
هرکی گه خورده دمش گرم!؛
این یوسف اباذری چه حرفهای قشنگی زد. حالا کی هست؟-
استاد دانشگاهه. البته خیلیها ناراحت شدند که به مردم گفت ابله.؛-
گفت ابله؟ گه خورد! اصلاً کی هست این یارو مو قشنگ که این چرت و پرتا رو میگه؟؛-
استاد دانشگاهه. ولی به نظرم اشارهش به اینکه سیاست قاطی هنر شده خوب بود.؛-
عه؟ جان من؟ دمش گرم، آدم حسابیه دیگه. گفتی کیه؟-
استاد دانشگاهه. ولی نباید وسط بحث از کوره در میرفت به علایق مردم میگفت مبتذل.؛-
گفت مبتذل؟ به جان خودم اونجا بودم یه کشیده نر و ماده میذاشتم زیر گوشش به آفتابه بگه عمو. کی هست اصلاً این قرمساق؟-
استاد دانشگاهه. همون که میگه هرچی کشتیگیر و کاراتهبازه رفتن تو سیاست.؛-
نه بابا؟ دمش گرم. ایران دوتا آدم حسابی اینطوری داشت الآن گلستان بود. گفتی کی بود آخر؟؛-
استاد دانشگاهه. ولی خودش میگه من با افتخار نماینده این مردم نیستم.؛-
خودش گه میخوره با همون دهنش که میگه نماینده مردم نیستم. یارو اصلاً معلوم نیست کی هست.؛-
آره، اصولاً روشنفکرهای ایرانی بین گه خورد و دمش گرم معلقن. حالا تو هم یه ده دقیقه گه نخور! دمت گرم!؛-
استاد دانشگاهه. البته خیلیها ناراحت شدند که به مردم گفت ابله.؛-
گفت ابله؟ گه خورد! اصلاً کی هست این یارو مو قشنگ که این چرت و پرتا رو میگه؟؛-
استاد دانشگاهه. ولی به نظرم اشارهش به اینکه سیاست قاطی هنر شده خوب بود.؛-
عه؟ جان من؟ دمش گرم، آدم حسابیه دیگه. گفتی کیه؟-
استاد دانشگاهه. ولی نباید وسط بحث از کوره در میرفت به علایق مردم میگفت مبتذل.؛-
گفت مبتذل؟ به جان خودم اونجا بودم یه کشیده نر و ماده میذاشتم زیر گوشش به آفتابه بگه عمو. کی هست اصلاً این قرمساق؟-
استاد دانشگاهه. همون که میگه هرچی کشتیگیر و کاراتهبازه رفتن تو سیاست.؛-
نه بابا؟ دمش گرم. ایران دوتا آدم حسابی اینطوری داشت الآن گلستان بود. گفتی کی بود آخر؟؛-
استاد دانشگاهه. ولی خودش میگه من با افتخار نماینده این مردم نیستم.؛-
خودش گه میخوره با همون دهنش که میگه نماینده مردم نیستم. یارو اصلاً معلوم نیست کی هست.؛-
آره، اصولاً روشنفکرهای ایرانی بین گه خورد و دمش گرم معلقن. حالا تو هم یه ده دقیقه گه نخور! دمت گرم!؛-
2014/12/12
2014/12/08
2014/12/06
#1429
تلفن مشکوک دفتر مطالعات سیاسی وزارت خارجه!؛
مصطفی زهرایی مدیرکل دفتر
مطالعات سیاسی وزارت خارجه، داشت در کنفرانس بین المللی جهان علیه خشونت
حرف میزد که یکدفعه تلفنش از شماره مشکوکی زنگ خورد:
- الو مصطفی!
- بله؟
- داری چه غلطی میکنی؟
- دارم علیه خشونت سخنرانی میکنم.
- غلط میکنی! بگو مرگ بر امریکا!
- مرگ بر امریکا.
- بگو ما اسراییل را زیر پا له میکنیم.
- ما اسراییل را زیر پا له میکنیم.
- بگو مذاکرات هیچ نتیجهای نداشت.
- مذاکرات هیچ نتیجهای نداشت.
- بگو روحانی خره.
- روحانی خره.
- حالا برو با کونت رو دیوار بنویس قسطنطنیه.
- یه لحظه گوشی..... رفتم نوشتم....
- (صدای قهقهه خنده)
- الو؟..... الو الو؟.....
...........................
(بالاخره بچهها گاهی دور هم جمع میشوند ازاینجور شوخیها میکنند. موضوع اینست که طرف هر لحظه آمادگی شنیدن چنین حرفهایی را دارد و شک نمیکند!)
2014/12/05
#1428
Subscribe to:
Posts (Atom)