2010/03/26

#700

آقای صدیقی ! کدوم بی بی ؟ دل یا پیک ؟!


از آنجا که صدیقی و امامی کاشانی برای کشتن دشمن از خنده در خطبه‌های نماز جمعه مسابقه گذاشته‌اند لذا صدیقی بعنوان عیدی نظام به ما در نماز جمعه امروز گفت "اين بي‌بي نقطه عطفي در فرهنگ، دين، حوزه عمليه و حفظ ارزش‌هاي ديني است" . صدیقی البته یک چیزهای دیگری هم گفت که با هم به آن می‌خندیم :

* هر آنچه رهبري در اول سال بيان مي‌كنند كليدهايي است كه خداوند متعال به دل ايشان القاء مي‌كند : اتفاقاً این کلید القائی که می‌گویند همینجوری است . خداوند متعال القاء میکند رهبری کلید می‌کند می‌شود کلید القائی .

* اين كليدها براي يك سال نيست، براي هميشه‌ بشريت است : بالاخره کلید سازها هم باید نون بخورند . فقط کلیدهای سمباده‌ای یک سال دوام دارد کلیدهای القائی یک عمر برای بشر کار میکند .

* این کلیدها بايد در مدارس، دانشگاه‌ها، مراكز علمي و ... فرهنگ‌سازي شود : موافقم ! باید خداوند متعال به زور در دانشگاهها القاء بشود نهاد رهبری هم همینجوری به کلید کردن روی بچه‌های مردم ادامه بدهد ، کلید القائی حتماً سه سوت فرهنگ سازی می‌شود .

* وقتي در جنگ احد مسلمانان شكست خوردند، مشركان با استفاده از تبليغات مي‌خواستند به بازماندگان القا كنند ... : آنموقعها کلید القائی نبود اینجوری میشد . این خداوند متعال زورش فقط به این رهبر ناقص ما رسیده . اگر دوتا از این کلیدهائی که اول سال به رهبر ما القاء میکند به پیغمبر خودش القاء کرده بود الآن وضع خیلی فرق میکرد . در صدر اسلام پیامبر کلید القائی نداشت سالها نامگذاری نمیشد مسلمانها هی گول می‌خوردند .

* اين شكست‌ها و پيروزي‌ها فرمول دارد : فرمولش را هم بعداً خودت رو کن جایزه نوبل فیزیک می‌دهند . والا ! بشر تا حالا همه کار کرده بود جز اینکه کلید القائی بسازد . رفتی روی سن بگو مشوق من در این راه خداوند متعال بود !

* صديقي در ادامه پيشرفت در دنيا را ناشي از همت و كار مضاعف دانست و گفت: كفر با اسلام مقابله مي‌كند : هم اکنون دویست و پنجاه نفر در حال ربط دادن قسمت اول و دوم این جمله به هم می‌باشند . حال برخی از مترجمان وخیم گزارش شده از بقیه خبر خاصی در دست نیست . یک منبع آگاه دراینخصوص گفت خدا کند بلائی سرشان نیامده باشد و کفر با اسلام مقابله می‌کند !

* دوباره : صديقي در ادامه پيشرفت در دنيا را ناشي از همت و كار مضاعف دانست : اینها همیشه هی کلیدهای القائی ما را می‌دزدند هیچی ندارها ! خودشان مقام معظم رهبری ندارند هرچی خداوند متعال به رهبر ما القاء می‌کند کش می‌روند پیشرفت میکنند و کفر با اسلام مقابله می‌کند !

* اگر آنها قدرت داشته باشند نمي‌گذارند ما پيش برويم : خدا رو شکر که "آنها" قدرت ندارند شما هی پیش می‌روید . قدرت داشته باشند هم مهم نیست کلید که ندارند و کفر با اسلام مقابله می‌کند !

* ما بايد با همت مضاعف دنياي غرب و آمريكا را نجات دهيم : پایه‌ام ! و کفر با اسلام مقابله می‌کند !

2010/03/25

#699

آقای بالاترین ! لطفاً با این تبلیغاتت وسط دعوا جلوی تمرکز مارو نگیر !
.

دیگه حالی به آدم می‌مونه ؟ نه والا !

دیروز وسط هنگامه بالاترین که طی آن مسیح و ماکان و بنده دسته جمعی دویست دفعه از اوج عزت به حضیض ذلت رفتیم و برگشتیم درست در لحظه‌ای که دستهاتو مشت میکردی دندونهاتو بهم فشار میدادی با خودت میگفتی "الآن میرم حالشو می‌گیرم" تا می‌اومدی دوتا از کامنتهای پای لینکها رو بخونی ببینی کجای عزت یا کدوم ته ذلتی و یک جواب دندان شکن بدی یکدفعه زرتی بالا و پائین و خصوصاً سمت چپ لینک یک بنر تبلیغاتی باز میشد که آخرین اختراع بشریت را نشان میداد و یک صفحه موبایل درحالیکه از بالا تا پائین کادر حرکت میکرد همه جای خانم مورد اشاره در بنر را می‌‍ریخت وسط دایره زیرش نوشته بود KLICK HIER ! یا مثلاً یک بنر دیگر باز میشد با قر کمر خانم و دویست تا لب نوشته بود ایشتین پیختین پاخن (به آلمانی یک معنی‌های بدی می‌دهد !) یا چندتا بنر ناجور دیگر !

یهو همچی بگی نگی نیش آدم باز میشد بعد همانجوری که دستهاش هنوز مشت بود فوری با خودش میگفت "حالا حال اینو بعداً می‌گیریم فعلاً بذار برم یک KLICK کنم توی HIER ببینم چه خبره" ! البته منو کشتن ها !

#698

(گفتگو با رادیو زمانه)

حواسم هست که حواسم نباشد !


2010/03/24

#697

مسیح‌جان! حالا اون ایمیل خواهر ندا رو بفرست برای خودش!
.

#696

فاش کن مسیح ؛ تو می‌تونی !


آنروزی که سایتهای سبز هفت تا محل را برای همین ماکان چراغانی می‍کردند و من دقیقاً در همین صفحه گفتم این الدنگ دارد خودش را تا دسته می‌اندازد به سبزها یک ایل آمدند گفتند تفرقه می‌‍اندازی مسیح هم کار داشت وقت نمیشد افشاگری بکند امروز که این خاک بر سر رفت اسرائیل ناگهان یک نامه از خواهر ندا در اینباکس مسیح کشف شد که ماکان با ندا عمراً هیچ رابطه ای نداشته . من فعلاً کاری ندارم که این ماکان گه اضافی خورده از طرف ما به خودش نمایندگی داده که برود ددر لیکن از آنجا که مسیح بعد از هشت ماه ناگهان نمیدانم چرا دیروز احساس وظیفه کرد که دست به افشاگری بزند منهم ناگهان احساس وظیفه‌ام بنفش شد چندتا حرف دارم که حتماً می‌‍گویم :

  1. مادر ندا در این مدت مثل ستون جلوی هر نامرد کودتاچی سوء استفاده چی ایستاد . در این مدت بی هیچ ملاحظه ای حرفهائی زد که خود ما صد دفعه کپ کردیم مبادا که دستگیرش بکنند . اگر یک چیز را راجع به این نازنین مادر باید خوب دانسته باشیم اینست که برای حرف زدن وکیل وصی نمی خواهد . پس اگر این خیلی بد است که ماکان الدنگ بی اجازه به خودش نمایندگی کس دیگری را بدهد لطفاً شما هم از طرف مادر ندا به خودتان نمایندگی ندهید برای یک افشاگری بیات شده هشت ماه پیش .
  2. رفقای سبز یکدفعه از آنطرف بام نیفتند زمین . مسیح چون اسمش مسیح است و عباس آقا نیست دلیل نمی‌شود هر حرفی که زد بعنوان سخنگوی زنان آزادی خواه مبارز قهرمان برایش فشفشه هوا بشود . با خودتان رو راست باشید ، اگر همین افشاگری تاریخی را یک حسن آقائی کرده بود و از هشت ماه پیش تا الآن دویست تا سند رو کرده بود که بابا این ماکان قراضه را چه ربطی به جنبش سبز خود شما خشتکش را سی دفعه سرش پرچم نمیکردید که داداش تا حالا کجا بودی ؟
  3. این یارو ماکان اگر دوزار سرش به تنش می‌ارزید امت شهید پرور نمیرفتند یقه آرش حجازی را بگیرند . از اینکه اینهمه مهمش کردید به نمایندگی از او و دولت اسرائیل تشکر میکنم ! (علی الحساب نمایندگی دادن آدم به خودش کنتور ندارد) رفت اسرائیل که همینجوری بشود شکر خدا شد . میگن خان بخشیده خانقلی نمی‌بخشه همینه دیگه : امت شهید پرور بی‌خیالن یکی احساس وظیفه میکنه که ثابت بکنه ماکان ربطی به ما نداره ! اگر غیر از این بود خواهران بسیج تا حالا بیست تا پلاکارد هوا کرده بودند اینجوری :
    ! WI JAST RITURNING MAKAN MAST BIKAM AZ KHAREJ
  4. هرگز نمی‌گویم مسیح دروغ می‌گوید . دستش هم درد نکند . فقط شاید اینست که دوست ندارم مسیح هم شیپورچی بشود . که فقط وقتی نخش را بکشند وظیفه اش قلمبه بشود برای انتشار نامه خواهر ندا . البته خواهر ندا هم آدم جالبی است : برای مسیح نامه می دهد که هر وقت احساس وظیفه کرد آنرا منتشر بکند ! خیلی باحاله ها !
  5. چندتا حرف دیگر هم دارم که فعلاً نمی‌گویم ! جنبش تضعیف می‌شود ! نگه می‌دارم هر وقت دوباره احساس وظیفه‌ام بنفش شد افشا میکنم ! همین ...

2010/03/19

#693

ندا جانم، اشکان، محسن، سهراب، رفقا ! عیدتان مبارک ...
.
پارسال را برای یک امیدرضا میرصیافی که شب عید از ما گرفتندش جشن نداشتیم و امسال را برای دهها رفیق دیگرمان که نازنین بودند و به ناجوانمردی جلوی چشممان پر پر شدند تا جهان ببیند که در قرن بیست و یکم چطور همچنان می‌شود که روی آسفالت خون بریزد . چقدر یکی یکی هایمان زود به ده ها رسید . تا پیش از این اگر یک روزنامه نگار زندانی داشتیم حالا دهها داریم ؛ اگر یک خانواده پر از درد و داغ داشتیم حالا دهها داریم ؛ اگر یک نویسنده اعدامی داشتیم حالا شده دهها نفر و ... و اگر به یک از کشور بیرون می‌آمدند فقط برای اینکه بتوانند حرف بزنند حالا دهها می‌روند تا سکوتی که حاکمیت خوابش را می‌بیند در حد آرزو برایش باقی بماند . این خوشبختی ئی است که امسال نصیب بدبختی مثل منهم شد . مادر جان امسال و از این دور عیدت مبارک ...

به سالی که گذشت چقدر هزینه‌ی همه چیز بالا رفت برای یک ته استکان آزادی . وقتی یک های بودن ما ده شد و ده ها صد و صدها خیلی زود کشید به میلیون ، وقتی ما با تمام وجودمان از خانه بیرون آمدیم لابد به همین خاطر آنها هم با تمام وجودی که ندارند از لانه‌هایشان ریختند بیرون به جان ما که یک هایمان اینهمه زود ده شد . ولی برای یک شبه چنین خیزش بزرگی هم هرچه نگاه می‌کنم این هزینه زیاد بود . میدانی ؟ حالا از یک بابت شاید قدری خوشحال باشم : منهم در این هزینه که کم نیست سهیم شدم هر چند که عدد کل هزینه را با احتساب خودم و مادرم بیشتر کردم !

راستی ها ! چقدر اینجا و در این صفحه با مادرها حرف زدم من . چقدر خالصانه با تمام وجود قربان مادر ندا رفتم و سهراب و باقی مادران سبزمان بلکه توانسته باشم حق فرزندی ادا کنم بهشان که همه به دل تنگشان مدیونیم . کی حتی تصورش را میکردم که آخر همین سال که بشود باید با مادر خودم هم همینجا و توی این صفحه حرف بزنم ؟ بگذار ماجرا شخصی نشود ! اصلاً غلط کردم بی خیال ؛ فقط مادر جان امسال و از این دور عیدت مبارک ...

2010/03/17

#692

ببین اینا چه نازن ! لطفاً در شورای حقوق بشر عضوشون کنید !


نظر به اینکه جمهوری اسلامی دارد خودش را جر می‌دهد که در شورای حقوق بشر سازمان ملل عضو بشود و این هیچ ربطی به زرت و زرت آزاد کردن اسرای سبز ولو بدون وثیقه ولو شده خودشان نخواهند آزاد بشوند ولی زور است ، ندارد و نظر به اینکه مجموعه فعالان حقوق بشر آچار شده بود که ایران عضو شورای حقوق بشر نشود و برای همین ناگهان سایت نامبردگان توسط لشکر زرهی-سایبری-مکانیزه گمنام امام زمان هک شد و یک فیلم سینمائی هم از خانوم بازی و عرق خوری و بی‌ناموسی کیوان رفیعی و احمد باطبی و سایر مدیرانش در تلویزیون پخش شد و نظر به اینکه اینها هیچ ربطی بهم ندارد ما اسکلیم همه را بغل هم نوشتیم لذا همه یا یکی از جوابهای زیر مربوط به سوالی است که چون به ذهن ما رسید فکر کردیم الآن تمام جهان هم دارند به همین فکر میکنند :

سوالی که به ذهن ما رسید : با آزاد کردن زورکی اسرای سبز جان اون مادرت چه اتفاقی خواهد افتاد ؟

  1. اولاً جان مادر خودت ثانیاً اعضاء سازمان ملل با اینکارها حتماً خر می‌شوند جمهوری اسلامی را عضو شورای حقوق بشر می‌کنند .
  2. با قسمت اولاً بالائی موافقم ولی خر خودشان و جد و آباد و پس و پیش و قبلشان و احمد خاتمی است پدرسگهای گه !
  3. من به جان مادر اعتقاد خاصی ندارم ولی اگر این امریکا و اتحادیه اروپاست که اینها را غیر از شورای حقوق بشر عضو شورای تصمیم گیری آنجاهای عمه‌شان هم می‌کنند حالا ببین .
  4. به جان مادرم از فردا اینها دور دنیا راه می‌افتند اگر راهشان ندهند هم دور همین ایران خودمان راه می‌افتند می‌گویند با چند نفر سوء تفاهم پیش آمده بود که شکر خدا رفع شد نفری هشتصد میلیون گرفتیم الآن همه‌شان آزاد هستند . میگی نه برو اوین خودت نگاه کن .
  5. به جان مادر بالائی پس فردا هم دویست تا نامه به سیصد جا می‌نویسند می‌گویند چهارصدتا بازرس بفرستید زندانهای ما را ببینند اگر اصلاً کسی مانده بود ده تا گزارش نقض حقوق بشر علیه ما بنویسند تا خودشانرا همانجا زندانی کنیم .
  6. اگر منظور شما هرانا است که ما با دوتا از دوست دختر کیوان رفیعی دو دفعه حرف زده‌ایم احمد باطبی هم که ده سال بعد معلوم شد اصلاً دانشجو نبوده کارمند شهرداری بوده داریم تلاش می‌کنیم تا ایمیل یک الی سی تا از دوست دخترهای او را هم هک کنیم سند نقض حقوق بشر دربیاوریم .
  7. کی ؟ من ؟ بگو تو بمیری ؟ خودت دیدی ؟ یعنی با همین چشمهائی که الآن دارد منرا می‌بیند دیدی یا با جاهای دیگرت دیدی ؟ کی ؟ تاجزاده ؟ پدرجان ، تاجزاده از ما به خود ما شکایت کرده بود ما هم نه ماه بردیم شکایتش را از نزدیک بررسی کنیم بعد که بررسی کردیم قرار شد دیگر بررسی نکنیم تمام شد رفت . اگر راست میگی پس چرا هیچی وثیقه نگرفتیم ازش ؟
  8. اولاً جمهوری اسلامی تنها کشور کره زمین است که حقوق بشر دارد اینهم عکس مروه شربینی ثانیاً ما برای رعایت حقوق بشر احتیاج به این عضویت پاره‌ها نداریم . اینقدر ما را عضو نکنید تا عضودانتان پاره بشود . اگر نشد بگو خودم با چاقوی زنجان پاره کنم برات .
  9. اینها تا پای گربه می‌رود زیر چرخ تریلی دویست تا بیانیه می‌دهند خودشان با تریلی می‌زنند به هم اصلاً مهم نیست . خودمان ده دفعه توی فیلمهایشان دیده‌ایم که با تریلی زده‌اند به هم مهم نبوده . میگی نه برو ماتریکس نگاه کن .
  10. منو عضو نمیکنی ؟ فردا می‌رم 6454222376553665545423436532 تا سانتریفیوژ جدید 480 درصد راه‌اندازی می‌کنم سه تا خرچنگ قورباغه هم می‌فرستم فضا بیست و پنج تا موشک می‌زنم به چش و چال دشمن فرضی یکی اینقد . تا آخر هفته هم یک راهپیمائی خودجوش بخشنامه می‌کنم به صرف شیر کاکائو و مشت محکم که همه فحشتان بدهند . اصلاً دلم می‌خواهد همه را بیندازم زندان میخوای کجاشو بخوری ؟!

#691

(با رادیو اروپای آزاد)
.
Flight Of Iran's Critical Voices Shows Joke Isn't Funny Anymore


2010/03/16

#690

تقویم سبز (29) ، سه شنبه ، 25/12/1388

آقای جمهوری اسلامی! صدای ترقه رو بی‌خیال، صدای اصلی رو شنیدی؟!


چهارشنبه سوری 88 :

  1. تنها مناسبتی که روز نبود شب بود
  2. ۲- تنها مناسبتی که از طرف جمهوری اسلامی نبود از طرف ما بود
  3. ۳- تنها مناسبتی که رهبری نمی‌تواند پیام تشکر بدهد .....

#689

آقای جمهوری اسلامی ! سبزی تو از من ، زردی من از تو !


  1. چهارشنبه سوری 88 تنها مناسبتی است که نیاز به هیچ هماهنگی ندارد . همه به اندازه سنشان آنرا کاملاً تمرین دارند این وسط اگر احیاناً یک نارنجکی چیزی هم زرتی افتاد وسط وانت یگان ویژه لابد از دستشان در رفته هیچ هم عمدی نبوده . من مطمئنم سبزها از این اخلاقهای بد ندارند همه چیز کاملاً مسالمت آمیز است !
  2. چهارشنبه سوری‌های 87 به قبل دقیقاً همین اتفاقاتی می‌افتاد که امسال هم دارد می‌افتد ولی چون امسال زوری نباید هیچ اتفاقی می‌افتاد و پلیس هم رسماً اعلان جنگ داده اینست که همان اتفاقاتی که قبلاً سهواً می‌افتاد امسال عمداً می‌افتد جز اینکه نصف موتورهای یگان ویژه امشب ناگهان آتش بگیرد که خدائیش نه عمدی است نه سهوی بلکه کار خود پدرسگشان است چند دفعه دیده‌ایم ما !
  3. اگر چهارشنبه سوری 88 توطئه امریکا و اسرائیل و بقیه جاها باشد پس رهبری مستقیماً دارد برای همین هیچی ندارها کار می‌کند چون این اولین چهارشنبه سوری است که رهبری خودش باعث شد همه بریزند بیرون درحالیکه اگر پریروزها درباره چهارشنبه سوری و دشمن و همین خزعبلاتی که همیشه می‌گوید ذرت پرت نکرده بود چه بسا الآن یه ده نفری هم در کهکشان راه شیری پیدا می‌شدند که نشسته باشند خانه . عموماً رهبری در همه چیز خیلی موثر نقش دارد یکیش اینکه هرچی ایستگاه سیار کلانتری که امشب آتش گرفت کار خود خ.رش است !
  4. چهارشنبه سوری 88 حسن ختام حضور سبزها در سال 88 است دفعه بعدی که قرار است سبزها کتک بخورند به امید خدا می‌افتد برای اونور سال . شکر خدا قسمت سبز سال 88 همه چیز خیلی خوب شروع و تمام شد : 25 خرداد چند میلیون نفر آمدند بیرون امشب هم دقیقاً همینجوری شد دست همه هم درد نکند . حالا اینکه چرا اینجوری است ما دیگر علت اینجور چیزهای مشکوک مثل دلیل آتش گرفتن ماشینهای نیروی انتظامی را عمراً نمی‌دانیم لطفاً بیخود سوال نکنید !
  5. آقای جرس ! یک لطفی کن فردا برنداری چهارشنبه سوری ملت را ببندی به خیک خودت و اتاق فکر و اینا . تری که 22 بهمن زدی را لطف کن با چهارشنبه سوری ملت ماله نکش . خوشت می‌آید امشب آتش گرفتن کل تهران بیفتد گردن تو ؟ ما چه می‌دانیم اینکارها را کی می‌کند . ببینم ! نکنه خبر داری تو ؟! ضمناً اسم پدر بزرگ من هم محمد است !

2010/03/13

#687

58 روز است که از ایران زده‌ام بیرون ؛ 35 سالگی‌ام اینطوری شروع شد !

فقط چند دقیقه بعد از رد شدن از مرز

درست می‌شود 58 روز که از کوههای کردستان ردم کردند به اینطرفی که وطن نیست ولی در عوض می‌توانی باشی و از جائی پائینتر از بالای دار بایستی و حرف بزنی . سی و پنج سالگی من از این روز پنجاه و هشتم شروع می‌شود . پیش از آمدن از مادرم و هم پدر عذر خواستم که هیچ کاریم و هرگز مثل آدمیزاد نبود . اگر هم که از کشور بیرون آمدم نه آنطور که مادرها و پدرها آرزو دارند که با دل خوش و ویزا و ولکام و ماچ در فرودگاه و چانه زنی برای اضافه بار و غیره بیرون بروم که با دل خون و هزار واهمه فرار کنی کوه را بگیری بروی بالا و فقط یکجا فرصت کنی برای تماسی که : من رد شدم . و از تمام رفقای نادیده‌ام هم عذر خواستم که در هر مناسبت پیش روی بینشان نیستم که اشک آور را تنها تنها نخورند بی معرفتها !

در این سفر تا دو هفته دیگر به پاریس می‌رسم . جائی که خیلی از کوهنوردان پیشکسوت من در آخر سفرشان به آنجا رسیده‌اند و اینروزها با هم که تماس میگیریم چه خاطرات مشترکی تعریف می‌کنیم از فتح قله‌ای که با تمام وجود افسرده‌ایم از فتحش . از مکانهای مشترکی که او دیروز بوده و من امروز هستم برای هم اینقدر می‌گوئیم تا یادمان برود که چقدر آدم به درد می‌آید از ذکر همین مصیبتها . 22 بهمن که شد و دور بودم نشستم به شیون و فغان ، داد و بیداد . به این مدت دوبار شد که رسماً گریه کردم . یکی هجده روز از صخره نوردی‌ام میگذشت و دلم سخت برای مادرم تنگ بود . یکی هم همین 22 بهمن که حاضر بودم تمام وجود مختصر مانده‌ام را داده باشم تا به آن روز بین رفقایم باشم . شاید این حالی که همین حالا هستم و می‌نویسم این تعداد رسمی را بکند سه بار ...

حالا سی و پنج ساله می‌شوم . نمیدانم چند تولد دیگر را باید دور باشم از جائی که تمام وجودم متعلق به آنست و خوب که نگاه کنم تمام وجود آنهم از من است و از ماست . خیلی حرفها دارم که تا پیش از رسیدن به پاریس به میلیونها ملاحظه نمیتوانم بگویم . مدیون محبت خیلیها هستم که چنان بسیج دست بدست هم دادند تا من و ما بعنوان سفرای جنبش سبز بتوانیم سلامت به سفارتخانه‌هایمان برسیم . این حرفها را به وقتش خواهم گفت . حالا حرف اینست که به خدای محمد تلخ ترین میلادم را دارم میگذرانم و بسختی تجربه میکنم . چنین روز شادی را اینچین غمگین هم می‌توان گذراند ؟ تو خدائی ، هر کاری میتوانی بکنی . حتی اینکه شیرین‌ترین اتفاقها را زهرمار به کاممان بریزی . ببین که هر جا باشم باز هم ول نمیکنم از گیر دادن بتو به هر بهانه‌ای ! خدایا ! بچرخ تا بچرخیم !

2010/03/12

#686

آموزشگاه رانندگی دقت با ارائه گواهی پایه دو خواستگاری !


نظر به اجباری شدن دریافت گواهی جهت هرگونه خواستگاری شرح یک فقره خواستگاری در زیر می‌آید :

دختر : سلام پسر خاله . آیا جنابعالی دیوانه‌ای آمدی منرا بگیری ؟

پسر : سلام دختر خاله . نخیر دیوانه نمی‌باشم ولی دارای گواهی خواستگاری می‌باشم خواستم گواهی اینجانب بیکار نباشد .

دختر : شما که گواهی خواستگاری داری لطفاً بفرما خونه مونه چی کجا داری ؟

پسر : دختر خاله جان شما میدانی که بنده همین ننه را هم که خاله سرکار می‌باشد به زور دارم . خانه ندارم ولی طبق مستندات گواهی خواستگاری ما نیاز به خانه نداریم دختر خاله هر آینه نیاز به مکان داریم انشالله تعالی .

دختر : ایششش ! گواهی خواستگاری داشته باشی و اینهمه هیز ؟ در حال حاضر جنابعالی مشغول به چه کاری می‌باشی پسر خاله ؟

پسر : در حال حاضر مشغول دختر خاله بازی می‌باشم انشالله ولی قرار شده پیکان بخریم مسافرکشی هم بنمایم با گواهینامه‌ای که اجباری دارم یکی .

دختر : پس شما همینطور که مسافرکشی می‌نمائی خانوم هم بلند بنما تمایلات جنسی‌تان منعکس بشود پسر خاله . ده تا گواهی داشته باشی هم بنده همسر مسافرکش نمیگردم اوری بادی .

پسر : حالا بیا و بگرد . سر کوچه به دارندگان گواهی ازدواج دویست هزار تومان وام ارائه می‌نمایند . رحلت جانگداز با همین پول 20 لیتر بنزین بزنیم برویم شمال صفا انشالله تعالی .

دختر : شما چه مقادیری طلا جواهر جهت بنده تعبیه نموده‌ای پسر خاله ؟

پسر : والا در تعالیمی که زمان صدور گواهینامه بما ارائه گردید گفتند حضرت فاطمه هیچ النگو نداشت .

دختر : حضرت فاطمه خیلی چیزهای دیگر هم نداشت بمن چه ؟ اگه اینجوریه تو که گواهی خواستگاری داری اول برو حضرت علی بشو بعد بیا گه خوردن اضافه بنما پسر خاله .

پسر : اگر شما منزل بنده بشوی ما یواش یواش با این گواهی که داریم به درجات بالاتر هم تعالی می‌کنیم انشالله دختر خاله . اول فارغ التحصیلی گیر میدی ها .

دختر : درباره شب زفاف بر حسب گواهی خواستگاری یک مقادیری بفرما ببینیم چیکاره‌ای حالش را ببریم پسر خاله .

پسر : اول نیت می‌کنیم بعد وضو میگیریم با پای راست وارد حجله می‌شویم . سپس سه بار بلند می‌گوئیم یالله تا مبادا شما سر لخت در حجله باشی . بعد که شما اذن دادی با رمز یا زهرا وارد شما می‌شویم . پس از چند بار ورود و خروج به محل مورد اشاره در گواهی خواستگاری چنانچه تعدادی اصوات اسلامی از شما خارج شد جهت فریضه غسل وارد حمام می‌شویم و بعد تا نماز صبح فیس تو فیس می‌خوابیم دختر خاله .

دختر : برو بینیم بابا . اینجوری باشد که ما نیم ساعته همان با ممد اینها بیشتر حالش را می‌بریم پسر خاله . نیازی هم به سر خر نداریم به فضل الهی .

پسر : بر اساس مندرجات گواهی خواستگاری بنده الآن می‌روم اشکم ممد اینها را سفره میگردانم به همان فضل الهی بی حیا !

دختر : برو بنما ! آخرین نفری که رفت بنماید خودش نموده شد پسر خاله . از باب فامیلی عرض نمودیم بعد نگی نگفتی .

پسر : پس شما می‌فرمائی ما با این گواهی که داریم چه غلطی بکنیم دختر خاله ؟

دختر : برو از کسی که گواهی‌ات را صادر نموده بپرس پسرخاله . اینها فکر همه جا را کرده‌اند .

پسر : آری آری اینها عموماً به همه جای آدم فکر میکنند و این صراحتاً در گواهی آمده است دختر خاله .

دختر : بی زحمت دفعه بعد که آمدی خواستگاری گواهی نیاور بلکه در همین اتاق که مکالمه می‌نمائیم به فیض اکمل رسیدیم پسرخاله .

پسر : مطابق گواهی خواستگاری البته فیض اکمل بین علما محل اختلاف است لیکن احتیاط واجب بلکه احوط آنست که ما برویم گواهی پایه یک بگیریم بلکه بختمان باز شد دختر خاله .

دختر : برو بگیر پسرخاله . من تو را آی لاو یو و تا آنوقت منتظر می‌مانم . دیپلم که نگرفتی لااقل گواهی خواستگاری بگیر پسر خاله . ماچ !

پسر : استغفرلله ربی و اتوب علیه دختر خاله ! خجالت می‌نمائی ما را !