اعتصاب غذای کبودوند عزیز و اعتصاب غذای برخی عزیزها !
محمد صدیق کبودوند عزیز دو روز است که وارد اعتصاب غذای خشک شده . در پنجاه روزی که اعتصاب غذا کرد هر روز ضعیفتر و نحیفتر از روز قبل شد . بارها کار او به بیمارستان کشید که خبرهای آنرا خواندهاید و این آخرین خبر اینکه او حتی قدرت تکلم خود را هم از دست داده است . محمد نوریزاد هم که اعتصاب غذا کرد کمابیش به همین وضع افتاد . اینها را که میبینم یادم میافتد به اعتصاب غذای برخیهای عزیز دیگر که خصوصاً در سه سال گذشته ما ناچار شدیم به آنها بگوئیم «عزیز» . میگفتند الآن سه ماه است که در انفرادی اعتصاب غذا کرده ولی هر روز یک مقاله و بیانیهی جدید از او صادر میشد و روزی سه دفعه در زندان سخنرانی میکرد . حالا ما به اینکه نوشتههای عزیزش چطوری از انفرادی درمیآمد و روی تمام سایتها قرار میگرفت کاری نداریم ، شاهکار روزگار زمانی بود که مشخصاً یک «عزیزی» بعد از آنهمه خبر درباره اعتصاب غذایش -که عمدتاً توسط خودش هم منتشر میشد- بلافاصله بعد از آزادی از زندان ، راست راست از خودش فیلم هم میگیرد و در حالی که خوشحال و خندان در جنگل درختنوردی میکند دیده میشود . همین آدم پسفردایش صاف و سالم ویدئوی رسمی هم بیرون میدهد و ملت را دعوت میکند که بروند حسینیه ارشاد به علی مطهری رأی بدهند . هرچه میگردی کمترین اثری از آنهمه اعتصاب غذائی که طفلکی کرده و خبرهایش را روی سایت خودش خواندهای نمیبینی ...
من هرگز دلم نمیخواهد بلائی بسر کسی بیاید تا بعد بنشینم او را بپرستم ولی دلم میگیرد از رفتار بعضی «تازه اپوزوسیون شدهها» که روی کارهای مخالفان جدی و ریشهدار حاکمیت برای خودشان مانور تبلیغاتی برگزار میکنند . اینها که همهشان بواسطه حضور خود یا پدر یا خلاصه کسی از فامیلشان و طبعاً حضورشان در همین حاکمیت «اسمی» دارند و حتی گاهی آدم مثلاً خبر اعتصاب غذایشان را که میشنود ناخودآگاه یاد انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دور بعد و «کاندیدای عزیز ما» میافتد . در جائی که نام کبودوند را میشنوی و کمترین و کوچکترین و آخرین انگیزههایت برای هرگونه حضور در مانور دموکراسی حکومت هم کور میشود . کدام از ما با شنیدن اسم کبودوند ، غیر از یک ستون روزنامه ، حتی یک میز مدیریت به خاطرمان تداعی میشود ؟
جان عزیزی در خطر است و مانورها ادامه دارد . همین فرداست که شاهزاده بیانیه بدهد و کبودوند را هم دعوت به اتحاد بکند . کسی که حاضر است روزی سیتا بیانیه در حمایت از هر چیزی که دلت بخواهد بدهد ولی هزار سال حاضر نیست برای حمایت عملی از همین کبودوند حتی دو روز اعتصاب غذای «نمادین» هم که شده بکند . الآن هم لابد طرفدارانش میگویند اگر مهاتما گاندی ایران اعتصاب غذا بکند و خدای نکرده نیم ساعت بیحال بشود آنوقت چه کسی تمام اپوزوسیون جهان را مدیریت بکند ؟ «شاه قاونی ایران» لطف بکند از اختیاراتش در همان قانونی که ایشان را شاه کرده برای پایان دادن به وضعیت وحشتناک کبودوند استفاده بکند . همین !
محمد صدیق کبودوند عزیز دو روز است که وارد اعتصاب غذای خشک شده . در پنجاه روزی که اعتصاب غذا کرد هر روز ضعیفتر و نحیفتر از روز قبل شد . بارها کار او به بیمارستان کشید که خبرهای آنرا خواندهاید و این آخرین خبر اینکه او حتی قدرت تکلم خود را هم از دست داده است . محمد نوریزاد هم که اعتصاب غذا کرد کمابیش به همین وضع افتاد . اینها را که میبینم یادم میافتد به اعتصاب غذای برخیهای عزیز دیگر که خصوصاً در سه سال گذشته ما ناچار شدیم به آنها بگوئیم «عزیز» . میگفتند الآن سه ماه است که در انفرادی اعتصاب غذا کرده ولی هر روز یک مقاله و بیانیهی جدید از او صادر میشد و روزی سه دفعه در زندان سخنرانی میکرد . حالا ما به اینکه نوشتههای عزیزش چطوری از انفرادی درمیآمد و روی تمام سایتها قرار میگرفت کاری نداریم ، شاهکار روزگار زمانی بود که مشخصاً یک «عزیزی» بعد از آنهمه خبر درباره اعتصاب غذایش -که عمدتاً توسط خودش هم منتشر میشد- بلافاصله بعد از آزادی از زندان ، راست راست از خودش فیلم هم میگیرد و در حالی که خوشحال و خندان در جنگل درختنوردی میکند دیده میشود . همین آدم پسفردایش صاف و سالم ویدئوی رسمی هم بیرون میدهد و ملت را دعوت میکند که بروند حسینیه ارشاد به علی مطهری رأی بدهند . هرچه میگردی کمترین اثری از آنهمه اعتصاب غذائی که طفلکی کرده و خبرهایش را روی سایت خودش خواندهای نمیبینی ...
من هرگز دلم نمیخواهد بلائی بسر کسی بیاید تا بعد بنشینم او را بپرستم ولی دلم میگیرد از رفتار بعضی «تازه اپوزوسیون شدهها» که روی کارهای مخالفان جدی و ریشهدار حاکمیت برای خودشان مانور تبلیغاتی برگزار میکنند . اینها که همهشان بواسطه حضور خود یا پدر یا خلاصه کسی از فامیلشان و طبعاً حضورشان در همین حاکمیت «اسمی» دارند و حتی گاهی آدم مثلاً خبر اعتصاب غذایشان را که میشنود ناخودآگاه یاد انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دور بعد و «کاندیدای عزیز ما» میافتد . در جائی که نام کبودوند را میشنوی و کمترین و کوچکترین و آخرین انگیزههایت برای هرگونه حضور در مانور دموکراسی حکومت هم کور میشود . کدام از ما با شنیدن اسم کبودوند ، غیر از یک ستون روزنامه ، حتی یک میز مدیریت به خاطرمان تداعی میشود ؟
جان عزیزی در خطر است و مانورها ادامه دارد . همین فرداست که شاهزاده بیانیه بدهد و کبودوند را هم دعوت به اتحاد بکند . کسی که حاضر است روزی سیتا بیانیه در حمایت از هر چیزی که دلت بخواهد بدهد ولی هزار سال حاضر نیست برای حمایت عملی از همین کبودوند حتی دو روز اعتصاب غذای «نمادین» هم که شده بکند . الآن هم لابد طرفدارانش میگویند اگر مهاتما گاندی ایران اعتصاب غذا بکند و خدای نکرده نیم ساعت بیحال بشود آنوقت چه کسی تمام اپوزوسیون جهان را مدیریت بکند ؟ «شاه قاونی ایران» لطف بکند از اختیاراتش در همان قانونی که ایشان را شاه کرده برای پایان دادن به وضعیت وحشتناک کبودوند استفاده بکند . همین !