2008/09/20

#231

در راستای اینکه این فینگیلی فردا میرود نیویورک ! ( جووون ! )

* جا دارد تا در اینجا از طرف خودم ، نیک آهنگ ، استاد نبوی و سایر عزیزانی که یکسال در انتظار این لحظه بیاد ماندنی مو سفید کردند از کلیه دست اندکاران این سفر نهایت تقدیر و تشکر را بنمائیم و چه بسا حالا که داریم مینمائیم مواظب باشیم که در طی این سفر چیزی ننویسیم که خودمان واجبی نموده بشویم !

صـل عـلـی مـحـمـد ، سـوژه امـسـال آمـد !


سفرنامه محمود بن احمد هوا فضا در بلاد نیویورک :

روز اول ، 25 از سال فیل :

در هواپیما از خوشحالی این سفر بال درآوردیم داریم پرواز میکنیم . اول وقت فاطی رجبی زنگ زد زنم بود گفتم این خط واگذار شده قطع کردیم . بعد من به آقا زنگ زدم یکی برداشت همینرا گفت قطع کرد . متکی برایم یک نوشته آورد گفت اینرا در سازمان ملل بخوان دشمن شکست میخورد . یکبار خواندیم خرطوم را با ت ی دو نقطه نوشته بود تصحیح کردیم . قبل از فرودگاه با استعفای مظاهری از بانک مرکزی موافقت کردیم وقتی برگشتیم میرویم روستای تلّ اشکفتی به عشایر کهکیلویه میگوئیم که این نامرد ما را به این روز نشاند وگرنه ما الآن خیلی پولدار بودیم . گفت در ذخیره ارزی سی و هفت هزار تومن مانده گفتم خیر نبینی الهی . از فارس زنگ زدند پیروزی ما را در این سفر تبریک گفتند . گفتیم ما که هنوز نرفتیم سفر گفت شما به این کارها کاری نداشته باش .

توی راه بنزین تمام کردیم هیچکس واینستاد که بما بنزین بدهد . مردم خیلی نامرد شده اند . تاکسی گرفتیم از راننده پرسیدیم uneducated یعنی چی ؟ گفت یعنی بیسواد . امریکائیها به کسی که به اندازه گاو نمیفهمد اینرا میگویند . فهمیدیم این رئیس دانشگاه کلمبیا پارسال چه حرف بدی بما زده بوده . گفتیم پس همجنسگرا یعنی چی ؟ گفت اگر هردو بروند روی هم مردانه است اگر بروند زیر هم زنانه ! یادم باشد اینرا حتماً در سازمان ملل تعریف کنم بعد بگویم در کشور ما یکی میرود زیر یکی رو پس ما همجنسگرا نداریم وگرنه پس چرا تا حالا ما فقط همین یکجورش را دیده ایم ؟! این مسافرکشها از داوودی بیشتر حالیشان است ها . سوال کردیم گفتند با حفظ سمت استاد دانشگاه هم هست به روی خودمان نیاوردیم . آیت الله بهجت میخواست برایمان استخاره کند گفتیم نکن اگر بد بیاید هم به این سفر میروم .

مشائی به ما گفت وقتی رسیدی امریکا ممکن است نهایتاً یک گروهبان دو برای استقبال بفرستند فرودگاه تازه اگر بفرستند ، فکر نکنی ژنرال است بروی عکس بگیری ها . آنها که عین ما نیستند ریش بگذارند همه شان سردار و سرلشکر و سرتیپ و سپهبد بشوند پدرشان درمی آید تا یکیشان تازه بشود سرجوخه . مشائی هم خیلی حالیش میشود خوب شد پسرم را دادم به دخترش . دیروز این جوک جدید برایم اس.ام.اس کوتاه شد میخواهم برای تلطیف عموم آنرا در سازمان ملل بگویم : به یارو گفتند ساعت چنده ؟ گفت سولقون بالای کـَنده ! شهین برایم لقمه پیچیده که اگر آنجا هم بما شام ندادند با ایکس ترور نشویم . گریه میکرد زیر بغل کاپشنم را میدوخت لقمه میگرفت . یادم باشد از نیویورک برایش یک مقنعه مشکی سوغاتی بخرم از دلش دربیاید .

هواپیماهای ما خیلی تند راه میرود ها ! مهماندار گفت چیزی میل دارید گفتم دستشوئی یکدفعه ترکید از خنده ! فکر کنم منظورم را بد متوجه شد . با پوتین و مدویدوف هم روی بیسیم خلبان حرف زدم گفتند برو هرچی دلت خواست زرت و پرت کن ما نمیگذاریم مسائل هسته ای ات را بخورند . پارسال وقتی ۱+۵ جلسه داشت نماینده شان را فرستادند مونترال که توی برف گیر بکند به جلسه نرسد . کارشان را بلدند این روسها وگرنه الآن دریای خزر هنوز مال ما بود . توی آسمان چند بار امام زمان را به شکل بخار دیدم متکی گفت بدبخت این ابره ! متکی خیلی بی ادب شده تازگیها ! منهم الآن که توی هواپیما وقت هست بازم نمیروم حمام که حالش را بگیرم !

( ادامه سفرنامه را طی روزهای آتی در همینجا بخوانید )