2008/07/28

#96

در حاشیه گفتگوی خبرنگار NBC با احمدی نژاد

ببخشید یارو باید از تو سوال میکرد یا تو از یارو ؟!

در اینجا به جهت "نهادینه" شدن اینگونه مصاحبه ها مقداری از آن گفتگو را که طبق معمول تحت هیچ فشاری از هیچ جائی انجام گردیده در زیر می آوریم :

یارو : ببخشید شما احیاناً با ۹۰۰۰ تا سانتریفیوژ که با محصول آنها هیچ غلطی نمیکنید پس چه غلطی میخواهید بکنید ؟!
احمدی نژاد : مگه نمیدانی که فعلاً وضع خطرناکه من نباید زیاد حرف بزنم ؟! پس چرا قراره در انتخابات آینده امریکا تقلب بشه ؟! مگه ما تا حالا تمام دنیا را مچل خودمان نکرده ایم ؟! چرا ما هر کاری میکنیم شما بما حمه نمیکنید ؟! مگه خودتان خواهر مادر ندارید که ما هرچی به آنها فحش میدهیم شما هیچکاری نمیکنید ؟! پس چرا در عراق با من عکس گرفتید گفتید i hate you که یعنی تو در قلب منی ؟!

یارو : شما که میفرمائید ملت ایران انرژی هسته ای را حق خودشان میدانند چرا این موضوع را به رای همان ملت ایران نمیگذارید ؟
احمدی نژاد : مگه کسی صلاحیت رأی دادن هم دارد ؟! مگه اینجا امریکاست که مردم هر غلطی دلشان خواست بکنند ؟! مگه نمیدانی اینجا جمهوری اسلامی است ؟! اگر قرار بود همه چیز به رأی مردم باشد پس چرا من الآن سوپور نیستم ؟! مگه تا حالا قانون باغ وحش نخواندی که از قانون اساسی ما سر درنمی آوری ؟! نکنه تو هم دلت میخواهد با من عکس بگیری آدم ربا ؟! اگر راست میگوئی بگو ببینم علت اینهمه گرانی در امریکا چیه ؟!

یارو : شما فرمودید که "مگر امریکا با سلاح هسته ای تا حالا توانسته غلطی بکند ؟" خدای نکرده منظورتان این نیست که "پس ما هم با سلاح هسته ای نمیتوانیم هیچ غلطی بکنیم" که ؟!
احمدی نژاد : تو به منظور من چیکار داری ؟! مگه ما با موشکهای شهاب ۳ حتی با فتوشاپ توانستیم هیچ غلطی بکنیم ؟! مگه اگر ما غلطی بکنیم باید به کسی جواب هم بدهیم ؟! پس چرا الآن تمام مردم ایران از ما هیچی نمیپرسند ولی فحشمان میدهند ؟! مگه کسی با ما مخالف است ؟! پس چرا دیروز که ما سی تا مهندس اراذل و اوباش را اعدام کردیم کسی چیزی نگفت ؟! مگه ما باید حرف راست بزنیم ؟! مگه اگر ما حرف راست میزدیم تو الآن اینجا بودی ؟! بگو ببینم چرا در امریکا اینهمه آدم معتاد هست ولی ما هیچکدامشان را نمی شناسیم ؟!

یارو : پس منظور شما از مقایسه خودتان با امریکا اینست که اگر امریکا هر کاری کرد ما هم باید بکنیم ؟!
احمدی نژاد : پس چی که بله ؟! تا کی دستمان به گوشت نرسد بگوئیم پیف بو میده ؟! مگه من الآن پیف بو میدم ؟! پس چرا هرجا میرم میگویند بوی رجائی آمد ؟! مگه این مملکت دست آدمهای بوگندوئه ؟! مگه فقط در مسجد بوی جورابها یک کمی اختناق ایجاد میکند ؟! پس این رادان دور میدانها و عکاسیها دارد چی را نهادینه میکند ؟! مگر ما ادب از لقمان یاد نگرفته ایم که هر کاری امریکا میکند ما برعکسش را میکنیم بی ادب می شویم ؟! مگه در جمهوری اسلامی آخوند با رجال سیاسی چه فرقی میکند ؟! مگه آن کشیشهای شما به آن سوسولی کسی را ترور هم میتوانند بکنند ؟!

یارو : من بگم گه خوردم که با جنابعالی گفتگو کردم بی خیال میشی ؟!
احمدی نژاد : مگه ما همه را اول به گه خوردن می اندازیم بعد خودمان به گه خوردن می افتیم ؟! مگه گه خوردنی است ؟! اگر اینطوری است پس چرا آدمخوارهای آمازون هم میخواهند منرا بخورند ؟! پس چرا چون برای اینکه زیرا ؟! حالا نهادینه شدی پدرسگ یا بیایم تو را نهادینه بدون ین کنم ؟! چرا .....

در اینجا گفتگو تمام شد و یارو با سه ماه مرخصی استعلاجی به بخش روانی صلیب سرخ اعزام شد !