تخمهای نداشته ، تخمهای زیادی ! ... (+18)
جسارتاً با عرض شرمندگی باید خدمتتان عرض کنم که در این نوشته منظورم از تخم دقیقاً همان تخم است و از آنجا که هرچی گشتم هیچ عبارت معادلی برای آن پیدا نکردم و البته اگر پیدا میکردم هم ترجیحاً باز خود اصل جنس را بکار میبردم لذا چنانچه احساس میکنید خانوادهای دور و برتان یافت میشود که با مسائل تخمی مشکل دارد لطفاً به روی خودتان نیاورید که این مطلب را تا ته خواندهاید چون مطمئناً آنها هم با شما همینکار را میکنند .
اخیراً احمدی نژاد نامهای به صادق لاریجانی در مورد بازدید از اوین نوشته که بلافاصله تحلیلگران امور تخمی و کارشناسان شورت و خشتک را به این نتیجه رسانده که نگارش چنین نامهای و اصولاً ارتکاب چنین اعمالی صرفاً بخاطر وجود تخمهای بزرگی است که در خشتک احمدی نژاد پیدا میشود درحالیکه حتی یک لنگه از همچین تخمی هرچه بگردی در خشتک خاتمی یافت می نشود گشتهایم ما . در اینجا بنده در حد اطلاعات تخمی خودم حق دارم که نتیجه بگیرم اولاً در کشور عزیزمان و از نظر بسیاری از هممیهنان عزیزترمان ، علیرغم تمام تلاشهای خصوصاً سی سال گذشته و خصوصاًتر تلاشهای سه چهار سال گذشته برای اعتلاء فرهنگ و ادب و کمالات اجتماعی ، حرف زدن در ایران نه نیاز به فهم دارد نه شعور نه هیچ چیز دیگر بلکه از نظر اذهان عمومی و خصوصی آدم برای حرف زدن فقط باید تخم داشته باشد و حتی اگر زبان هم نداشت میتواند از تخمش برای مکالمه و گفتگو استفاده بکند و هیچ اشکالی هم ندارد . دقت کنید که علیرغم تمام تهدیدهائی که الآن از ناحیهی فعالین حقوق زنان دارد دور سر من میچرخد که «ای آقا حالا ما که از لحاظ سلولی تخم نداریم پس یعنی برویم خفه بشویم ؟» ولی بنده تاکید زیادی دارم روی شانس کسانی که در هر حال ریز و درشت مقداری تخم دارند برای کوباندن حرف این ملت در گوش آن نظام . بنابراین ما چاره دیگری نداریم و مجبوریم بپذیریم که هرگونه حرف تخمی و هرگونه حرفی که یارو از خشتکش درآورده باشد برایمان در سطح وسیع بسیار حائز اهمیت است .
نکته مهم دوم اینکه ما داریم در سطح دیپلماتیک و مشخصاً در سطح ریاست جمهوری با مسئلهی تخم برخورد میکنیم که اینهم متقابلاً معنایش میشود اینکه در یک انتخابات تخمی برای ما بهتر است که قبل از بررسی کارنامهی یک کاندیدا اول خشتکش را بررسی بکنیم ببینیم یارو به اندازهای که در چهار سال آینده کار ملت را راه بیندازد تخم دارد یا نه . مثلاً اشتباه بزرگ ما در انتخاب خاتمی این بود که هر چقدر که عبایش را میداد بالا ما خیال میکردیم میخواهد شلوارش را بما نشان بدهد درصورتیکه ما جائی را که باید میدیدیم ندیدیم و این فجایع اصلاحات بسرمان آمد . از اینهم میشود فوراً نتیجه گرفت که ما برای هرگونه اصلاح و تغییری در جامعه بجای روشنفکر و اتحاد و مبارزه احتیاج به تخم داریم . دوباره از همین هم میشود نتیجه گرفت که ما در سی و چهار سال گذشته تخمش را نداشتیم چون اگر داشتیم الآن وضعیت اینجوری نبود . به این ترتیب تمام داشتهها و نداشتههایمان از آنچه که تابحال انجام دادهایم برمیگردد به خشتک شلوارمان و اندازهی تخمی که داریم .
همین ؛ من واقعاً هیچ حرف دیگری ندارم که بگویم . یعنی دارم ولی خیلی تخمی است و دیگر رویم نمیشود ادامه بدهم . شما هم به روی خودتان نیاورید که این مطلب تخمی را خواندهاید . از این به بعد هم هر مقام حکومتی یا فعال سیاسی را که دیدید فوراً زل بزنید به خشتکش یا یکدفعه بپرید تخمش را بگیرید ببینید این آدم آیا میتواند آینده سیاسی ایران را تضمین بکند یا نه ؟ ضمناً من حالا فهمیدم که چرا همیشه میگویند «رجل سیاسی» ولی هیچوقت نمیگویند نساء سیاسی . یادش بخیر ، هیچ حرفی از قدیمیها بیحمکت نبود !
جسارتاً با عرض شرمندگی باید خدمتتان عرض کنم که در این نوشته منظورم از تخم دقیقاً همان تخم است و از آنجا که هرچی گشتم هیچ عبارت معادلی برای آن پیدا نکردم و البته اگر پیدا میکردم هم ترجیحاً باز خود اصل جنس را بکار میبردم لذا چنانچه احساس میکنید خانوادهای دور و برتان یافت میشود که با مسائل تخمی مشکل دارد لطفاً به روی خودتان نیاورید که این مطلب را تا ته خواندهاید چون مطمئناً آنها هم با شما همینکار را میکنند .
اخیراً احمدی نژاد نامهای به صادق لاریجانی در مورد بازدید از اوین نوشته که بلافاصله تحلیلگران امور تخمی و کارشناسان شورت و خشتک را به این نتیجه رسانده که نگارش چنین نامهای و اصولاً ارتکاب چنین اعمالی صرفاً بخاطر وجود تخمهای بزرگی است که در خشتک احمدی نژاد پیدا میشود درحالیکه حتی یک لنگه از همچین تخمی هرچه بگردی در خشتک خاتمی یافت می نشود گشتهایم ما . در اینجا بنده در حد اطلاعات تخمی خودم حق دارم که نتیجه بگیرم اولاً در کشور عزیزمان و از نظر بسیاری از هممیهنان عزیزترمان ، علیرغم تمام تلاشهای خصوصاً سی سال گذشته و خصوصاًتر تلاشهای سه چهار سال گذشته برای اعتلاء فرهنگ و ادب و کمالات اجتماعی ، حرف زدن در ایران نه نیاز به فهم دارد نه شعور نه هیچ چیز دیگر بلکه از نظر اذهان عمومی و خصوصی آدم برای حرف زدن فقط باید تخم داشته باشد و حتی اگر زبان هم نداشت میتواند از تخمش برای مکالمه و گفتگو استفاده بکند و هیچ اشکالی هم ندارد . دقت کنید که علیرغم تمام تهدیدهائی که الآن از ناحیهی فعالین حقوق زنان دارد دور سر من میچرخد که «ای آقا حالا ما که از لحاظ سلولی تخم نداریم پس یعنی برویم خفه بشویم ؟» ولی بنده تاکید زیادی دارم روی شانس کسانی که در هر حال ریز و درشت مقداری تخم دارند برای کوباندن حرف این ملت در گوش آن نظام . بنابراین ما چاره دیگری نداریم و مجبوریم بپذیریم که هرگونه حرف تخمی و هرگونه حرفی که یارو از خشتکش درآورده باشد برایمان در سطح وسیع بسیار حائز اهمیت است .
نکته مهم دوم اینکه ما داریم در سطح دیپلماتیک و مشخصاً در سطح ریاست جمهوری با مسئلهی تخم برخورد میکنیم که اینهم متقابلاً معنایش میشود اینکه در یک انتخابات تخمی برای ما بهتر است که قبل از بررسی کارنامهی یک کاندیدا اول خشتکش را بررسی بکنیم ببینیم یارو به اندازهای که در چهار سال آینده کار ملت را راه بیندازد تخم دارد یا نه . مثلاً اشتباه بزرگ ما در انتخاب خاتمی این بود که هر چقدر که عبایش را میداد بالا ما خیال میکردیم میخواهد شلوارش را بما نشان بدهد درصورتیکه ما جائی را که باید میدیدیم ندیدیم و این فجایع اصلاحات بسرمان آمد . از اینهم میشود فوراً نتیجه گرفت که ما برای هرگونه اصلاح و تغییری در جامعه بجای روشنفکر و اتحاد و مبارزه احتیاج به تخم داریم . دوباره از همین هم میشود نتیجه گرفت که ما در سی و چهار سال گذشته تخمش را نداشتیم چون اگر داشتیم الآن وضعیت اینجوری نبود . به این ترتیب تمام داشتهها و نداشتههایمان از آنچه که تابحال انجام دادهایم برمیگردد به خشتک شلوارمان و اندازهی تخمی که داریم .
همین ؛ من واقعاً هیچ حرف دیگری ندارم که بگویم . یعنی دارم ولی خیلی تخمی است و دیگر رویم نمیشود ادامه بدهم . شما هم به روی خودتان نیاورید که این مطلب تخمی را خواندهاید . از این به بعد هم هر مقام حکومتی یا فعال سیاسی را که دیدید فوراً زل بزنید به خشتکش یا یکدفعه بپرید تخمش را بگیرید ببینید این آدم آیا میتواند آینده سیاسی ایران را تضمین بکند یا نه ؟ ضمناً من حالا فهمیدم که چرا همیشه میگویند «رجل سیاسی» ولی هیچوقت نمیگویند نساء سیاسی . یادش بخیر ، هیچ حرفی از قدیمیها بیحمکت نبود !
(از موسسه کیهان و شخص حسین شریعتمداری تقاضا دارم اگر تخمش را دارد این مطلب را منتشر بکند)