دفتر طنزیم و نشت آثار علیرضا رضائی Alireza Rezaei
تو در بنگاه مردم میفریبی منم بالای منبر این به اون در
2012/10/18
#1218
بکش و عینکیام کن
چیزی که شش ماه تمام، بشدت ذهن علی را به خودش مشغول کرده بود، هر روز درست روی صورت اولین نفر از اولین نیمکت کلاس به علی در ته همان کلاس دهن کجی میکرد. عینک کائوچوئی سید محمدرضا حسینی پسرک صورت گرد و پخمهی کلاس پنجم دبستان. علی گاهی چنان محو عینک او میشد که انگار تمام آرزوهایش در آن قاب کائوچوئی بیرنگی که شیشههای ته استکانی عجیب غریبی را روی صورت محمدرضا نگهداری میکرد خلاصه شده بود..........
Newer Post
Older Post
Home