نحوه دستگیری در کشورهای مختلف جهان !
آلمان : هشت نفر با بیل و کلنگ (کاملاً بیل و کلنگ) به شما حملهور میشوند . شما بشدت کتک میخورید و حداقل یک دست و هر دوتا پایتان میشکند . شما را با همان حالت به طرف مرکز پلیس دقیقاً خرکش میکنند و در آنجا شلوار و شورت شما را حتماً درمیآورند و به محتویاتتان نگاه میکنند . سپس از شما دعوت میکنند که شلوارتان را بپوشید و بهتان یک کاغذ میدهند که بر اساس آن اگر مایل باشید میتوانید بروید از پلیس شکایت بکنید . شما از همین لحظه آزاد محسوب میشوید ولی بلافاصله توسط یک پیرزن نود و سه ساله و شوهر صد و چهارده سالهاش که بعنوان خود اشتغالی از پشت پنجره شما را زیر نظر داشتهاند لو میروید و دوباره پلیس با بیل و کلنگ به شما حملهور میشود .
ایتالیا : یک ماشین آلفارمئوی مدل 1964 پلیس به کنار ماشین فیات 2012 شما میآید و تمام هشتاد و چهار سرنشین آن یکدفعه برمیگردند به شما نگاه میکنند . شما هم به آنها نگاه میکنید . دویست متر جلوتر یکی از آنها از پشت شیشه با کله از شما میپرسد «چیه ؟» هفتصد متر جلوتر شما هم از پشت شیشه با کله میگوئید «هیچی» . هزار و سیصد متر جلوتر یکی دیگر از آنها با کله از شما میپرسد «پس چرا نگاه میکنی ؟» دو هزار و صد متر جلوتر شما با کله میگوید «خودت چرا نگاه میکنی ؟» این کله تکان دادنها آنقدر ادامه پیدا میکند که شما و پلیس و رهگذران همگی مطمئن بشوید که قضیه هرچی که هست به مافیا ارتباط دارد . به این طریق شما هفتاد کیلومتر فرار کردهاید و پلیس شما را تعقیب نموده است . در پایان این تعقیب و گریز یکی دیگر با کله میگوید «ولی نگاه کردی ها» . شما بیخیال میشوید و میخواهید به مسیر اولتان که هشتاد و پنج کیلومتر از آن دور شدهاید برگردید ولی نمیتوانید چون بنزین ماشینتان تمام شده . تمام هشتاد و چهار سرنشین آلفارمئوی پلیس هرهر به شما میخندند و میافتند دنبال یک ماشین دیگر .
سوئیس : هشت پلیس از روبرو قدم زنان بسمت شما میآیند . شما خودتان را به ندیدن میزنید و راهتان را به سمت چپ کج میکنید . پلیس هم خودش را به ندیدن میزند و راهش را به سمت راست کج میکند .
سوئد : پلیس از شما سوال میکند «آیا برایتان امکان دارد که دستگیر بشوید ؟» شما میگوئید «نخیر» . این پاسخ در سوئد بصورت یک فرهنگ نهادینه میشود و از آن به بعد همه برای احترام گذاشتن به پلیس و سایر اقشار جامعه همینطور بیخودی به همدیگر میگویند «نخیر» .
بلژیک : شما درحالیکه دارید راه میروید و به این فکر میکنید که بلژیک یا اصلاً پلیس ندارد یا اگر دارد در حال جدا کردن اعضاء هیئت دولتش از همدیگر است یکدفعه توسط تعدادی پلیس مورد ضرب و شتم قرار میگیرید . شما فرصت نمیکنید بفهمید کی شما را کتک میزند چون بر اثر جراحات وارده کشته میشوید . سپس پلیس بوسیلهی کابل و سیم بکسل و تسمه پروانه شما را از چهل و هشت قسمت مختلف بدن مورد بسته بندی قرار میدهد و این موضوع عبرت دیگران میشود و تا یکماه هیچکسی در بلژیک خلاف نمیکند .
امریکا : دوازده پلیس درحالیکه با شات گان شما را نشانه رفتهاند و تمام سوابق تجاوز و دزدی و جاسوسی و آدمفروشی شما در دستشان است از تمام جهتها به شما نزدیک میشوند . تمام خیابانهای اطراف و اتوبانهای ورودی و خروجی شهر و بزرگراههای کالیفرنیا به تگزاس مسدود شده و چهل و هشت هزار موشک تمام نقاط حساس موجود در کره زمین را نشانه میرود . دو ناو هواپیمابر وارد خلیج فارس میشود و نیروی هوائی امریکا به حالت آماده باش درمیآید . شما دستگیر میشوید و بدون ارائه هیچ مدرکی در طول راه برای پلیس خالی میبندید که دبیرکل جنبش دانشجوئی ایران هستید و قوه قضائیه حکم تیر شما را داده است و اگر اراده کنید حکومت ایران سه ساعته سرنگون میشود . پلیس فوراً باور میکند و دولت امریکا برای مدیریت مخالفین جمهوری اسلامی به شما هفتصد هزار دلار بودجه میدهد . شما با ده دلار یک سایت در حمایت از جمهوری خواهان امریکا راه میاندازید ولی از شانس گهتان دموکراتها در انتخابات برنده میشوند . دولت صد و بیست هزار دلار دیگر به شما بودجه میدهد که ایندفعه در حمایت از یکی دیگر با ده دلار سایت راه بیندازید . شما یک ویدئوی مفتی در یوتیوب منتشر میکنید و برای ملت ایران پیام میفرستید و دوباره بودجه میگیرید .
فرانسه : مطابق قانون سال 1618 چهارصد و پنجاه و سه پلیس که هر کدام بتنهائی به اندازه کل ستاد جنگ ارتش ایالات متحده بهشان تجهیزات جنگی آویزان است شما را محاصره نموده و مطابق قانون سال 1844 منتظر میمانند تا سیگارتان تمام بشود . در همان لحظه تمام تحرکات شما توسط چهارده ماهواره در سطح فضا ضبط گردیده و هشتصد و دوازده اپراتور پای کامپیوتر در حال بیرون آوردن شجره مورچهی شما هستند . پلیس مطابق قانون سال 1780 از شما خواهش میکند که دستگیر بشوید . شما ته سیگارتان را روی گه یک سگ که مطابق هیچ قانونی حتماً در سی سانتی متری شما در کنار پیادهرو وجود دارد خاموش میکنید و دستگیر میشوید . پلیس به شما یادآوری میکند که مطابق قانون سال 1846 میتوانید از این لحظه پاسخ هیچ سوالی را ندهید . شما پاسخ هیچ سوالی را نمیدهید . پلیس عکس شما با یکنفر دیگر را درحالی که دستهایتان را دور گردنش حلقه زدهاید و دارید ماچش میکنید به شما نشان میدهد و بشدت تذکر میدهد که مطابق قانون سال 1762 شما میتوانید بگوئید که او را هرگز نمیشناسید . شما همینرا میگوئید . تمام اداره پلیس جمع میشوند و مطابق قانون سال 1837 از اینکه وقت با ارزشتان را به آنها دادهاید از شما تشکر میکنند و شما به خانه میروید . در این فاصله سیصد و دوازده هزار و چهارصد و هشتاد و سه برگ نامه برای شما ارسال شده که شما مطابق قانون 1903 موظفید در مربع خالی صفحه دویست و نود و سه هزار و هفتصد و دوازده آن یک ضربدر بزنید و تمام آنرا از طریق پستی که مطابق قانون 1712 هزینه آن قبلاً پرداخت شده پس بفرستید . ده روز بعد شما مطابق قانون 1829 بدلیل لجنمال کردن شرافت پلیس در زمان دستگیری ، عدم پاسخگوئی به سوالات پلیس در زمان بازجوئی ، عدم احراز هویت کسی که با او عکس جان در جانی دارید و عدم ارسال بموقع نامه برای پلیس جمعاً به سی و دو میلیون یورو جریمه نقدی و دوازده سال زندان محکوم میشوید و بلافاصله مطابق قانونی که قرار است در سال 2015 تصویب بشود بانک چهارده یورو کارمزد از حساب شما برمیدارد . شما میتوانید مطابق قانون سال 1784 این حکم را قبول نکنید ولی در عوض مجبورید تا پایان آن دوازده سال روزی پنجاه و سه مرتبه با پلیس ، شهرداری ، بیمه ، آتشنشانی و اداره مترو نامهنگاری کنید و مطابق قانون سال 1802 اگر فقط جواب یکی از نامهها را دیر بدهید باید روزی سیزده ساعت در صف یک ادارهای (به انتخاب خودتان) بایستید و در پایان دوازده سال دوباره تمام اتفاقات بالا برایتان تکرار میشود . شما بعداً که متوجه میشوید که در زندانهای فرانسه به شما امکاناتی تعلق میگرفته که در هتل هیلتون نمیگرفته از اینکه عمرتان را حرام کردهاید سرخورده میشوید و با مراجعه به سفارت جمهوری اسلامی خودتان را تحویل پلیس ایران میدهید و بعد از اینهمه بدبختی تازه بهتان تجاوز هم میشود !
آلمان : هشت نفر با بیل و کلنگ (کاملاً بیل و کلنگ) به شما حملهور میشوند . شما بشدت کتک میخورید و حداقل یک دست و هر دوتا پایتان میشکند . شما را با همان حالت به طرف مرکز پلیس دقیقاً خرکش میکنند و در آنجا شلوار و شورت شما را حتماً درمیآورند و به محتویاتتان نگاه میکنند . سپس از شما دعوت میکنند که شلوارتان را بپوشید و بهتان یک کاغذ میدهند که بر اساس آن اگر مایل باشید میتوانید بروید از پلیس شکایت بکنید . شما از همین لحظه آزاد محسوب میشوید ولی بلافاصله توسط یک پیرزن نود و سه ساله و شوهر صد و چهارده سالهاش که بعنوان خود اشتغالی از پشت پنجره شما را زیر نظر داشتهاند لو میروید و دوباره پلیس با بیل و کلنگ به شما حملهور میشود .
ایتالیا : یک ماشین آلفارمئوی مدل 1964 پلیس به کنار ماشین فیات 2012 شما میآید و تمام هشتاد و چهار سرنشین آن یکدفعه برمیگردند به شما نگاه میکنند . شما هم به آنها نگاه میکنید . دویست متر جلوتر یکی از آنها از پشت شیشه با کله از شما میپرسد «چیه ؟» هفتصد متر جلوتر شما هم از پشت شیشه با کله میگوئید «هیچی» . هزار و سیصد متر جلوتر یکی دیگر از آنها با کله از شما میپرسد «پس چرا نگاه میکنی ؟» دو هزار و صد متر جلوتر شما با کله میگوید «خودت چرا نگاه میکنی ؟» این کله تکان دادنها آنقدر ادامه پیدا میکند که شما و پلیس و رهگذران همگی مطمئن بشوید که قضیه هرچی که هست به مافیا ارتباط دارد . به این طریق شما هفتاد کیلومتر فرار کردهاید و پلیس شما را تعقیب نموده است . در پایان این تعقیب و گریز یکی دیگر با کله میگوید «ولی نگاه کردی ها» . شما بیخیال میشوید و میخواهید به مسیر اولتان که هشتاد و پنج کیلومتر از آن دور شدهاید برگردید ولی نمیتوانید چون بنزین ماشینتان تمام شده . تمام هشتاد و چهار سرنشین آلفارمئوی پلیس هرهر به شما میخندند و میافتند دنبال یک ماشین دیگر .
سوئیس : هشت پلیس از روبرو قدم زنان بسمت شما میآیند . شما خودتان را به ندیدن میزنید و راهتان را به سمت چپ کج میکنید . پلیس هم خودش را به ندیدن میزند و راهش را به سمت راست کج میکند .
سوئد : پلیس از شما سوال میکند «آیا برایتان امکان دارد که دستگیر بشوید ؟» شما میگوئید «نخیر» . این پاسخ در سوئد بصورت یک فرهنگ نهادینه میشود و از آن به بعد همه برای احترام گذاشتن به پلیس و سایر اقشار جامعه همینطور بیخودی به همدیگر میگویند «نخیر» .
بلژیک : شما درحالیکه دارید راه میروید و به این فکر میکنید که بلژیک یا اصلاً پلیس ندارد یا اگر دارد در حال جدا کردن اعضاء هیئت دولتش از همدیگر است یکدفعه توسط تعدادی پلیس مورد ضرب و شتم قرار میگیرید . شما فرصت نمیکنید بفهمید کی شما را کتک میزند چون بر اثر جراحات وارده کشته میشوید . سپس پلیس بوسیلهی کابل و سیم بکسل و تسمه پروانه شما را از چهل و هشت قسمت مختلف بدن مورد بسته بندی قرار میدهد و این موضوع عبرت دیگران میشود و تا یکماه هیچکسی در بلژیک خلاف نمیکند .
امریکا : دوازده پلیس درحالیکه با شات گان شما را نشانه رفتهاند و تمام سوابق تجاوز و دزدی و جاسوسی و آدمفروشی شما در دستشان است از تمام جهتها به شما نزدیک میشوند . تمام خیابانهای اطراف و اتوبانهای ورودی و خروجی شهر و بزرگراههای کالیفرنیا به تگزاس مسدود شده و چهل و هشت هزار موشک تمام نقاط حساس موجود در کره زمین را نشانه میرود . دو ناو هواپیمابر وارد خلیج فارس میشود و نیروی هوائی امریکا به حالت آماده باش درمیآید . شما دستگیر میشوید و بدون ارائه هیچ مدرکی در طول راه برای پلیس خالی میبندید که دبیرکل جنبش دانشجوئی ایران هستید و قوه قضائیه حکم تیر شما را داده است و اگر اراده کنید حکومت ایران سه ساعته سرنگون میشود . پلیس فوراً باور میکند و دولت امریکا برای مدیریت مخالفین جمهوری اسلامی به شما هفتصد هزار دلار بودجه میدهد . شما با ده دلار یک سایت در حمایت از جمهوری خواهان امریکا راه میاندازید ولی از شانس گهتان دموکراتها در انتخابات برنده میشوند . دولت صد و بیست هزار دلار دیگر به شما بودجه میدهد که ایندفعه در حمایت از یکی دیگر با ده دلار سایت راه بیندازید . شما یک ویدئوی مفتی در یوتیوب منتشر میکنید و برای ملت ایران پیام میفرستید و دوباره بودجه میگیرید .
فرانسه : مطابق قانون سال 1618 چهارصد و پنجاه و سه پلیس که هر کدام بتنهائی به اندازه کل ستاد جنگ ارتش ایالات متحده بهشان تجهیزات جنگی آویزان است شما را محاصره نموده و مطابق قانون سال 1844 منتظر میمانند تا سیگارتان تمام بشود . در همان لحظه تمام تحرکات شما توسط چهارده ماهواره در سطح فضا ضبط گردیده و هشتصد و دوازده اپراتور پای کامپیوتر در حال بیرون آوردن شجره مورچهی شما هستند . پلیس مطابق قانون سال 1780 از شما خواهش میکند که دستگیر بشوید . شما ته سیگارتان را روی گه یک سگ که مطابق هیچ قانونی حتماً در سی سانتی متری شما در کنار پیادهرو وجود دارد خاموش میکنید و دستگیر میشوید . پلیس به شما یادآوری میکند که مطابق قانون سال 1846 میتوانید از این لحظه پاسخ هیچ سوالی را ندهید . شما پاسخ هیچ سوالی را نمیدهید . پلیس عکس شما با یکنفر دیگر را درحالی که دستهایتان را دور گردنش حلقه زدهاید و دارید ماچش میکنید به شما نشان میدهد و بشدت تذکر میدهد که مطابق قانون سال 1762 شما میتوانید بگوئید که او را هرگز نمیشناسید . شما همینرا میگوئید . تمام اداره پلیس جمع میشوند و مطابق قانون سال 1837 از اینکه وقت با ارزشتان را به آنها دادهاید از شما تشکر میکنند و شما به خانه میروید . در این فاصله سیصد و دوازده هزار و چهارصد و هشتاد و سه برگ نامه برای شما ارسال شده که شما مطابق قانون 1903 موظفید در مربع خالی صفحه دویست و نود و سه هزار و هفتصد و دوازده آن یک ضربدر بزنید و تمام آنرا از طریق پستی که مطابق قانون 1712 هزینه آن قبلاً پرداخت شده پس بفرستید . ده روز بعد شما مطابق قانون 1829 بدلیل لجنمال کردن شرافت پلیس در زمان دستگیری ، عدم پاسخگوئی به سوالات پلیس در زمان بازجوئی ، عدم احراز هویت کسی که با او عکس جان در جانی دارید و عدم ارسال بموقع نامه برای پلیس جمعاً به سی و دو میلیون یورو جریمه نقدی و دوازده سال زندان محکوم میشوید و بلافاصله مطابق قانونی که قرار است در سال 2015 تصویب بشود بانک چهارده یورو کارمزد از حساب شما برمیدارد . شما میتوانید مطابق قانون سال 1784 این حکم را قبول نکنید ولی در عوض مجبورید تا پایان آن دوازده سال روزی پنجاه و سه مرتبه با پلیس ، شهرداری ، بیمه ، آتشنشانی و اداره مترو نامهنگاری کنید و مطابق قانون سال 1802 اگر فقط جواب یکی از نامهها را دیر بدهید باید روزی سیزده ساعت در صف یک ادارهای (به انتخاب خودتان) بایستید و در پایان دوازده سال دوباره تمام اتفاقات بالا برایتان تکرار میشود . شما بعداً که متوجه میشوید که در زندانهای فرانسه به شما امکاناتی تعلق میگرفته که در هتل هیلتون نمیگرفته از اینکه عمرتان را حرام کردهاید سرخورده میشوید و با مراجعه به سفارت جمهوری اسلامی خودتان را تحویل پلیس ایران میدهید و بعد از اینهمه بدبختی تازه بهتان تجاوز هم میشود !