2010/02/06

#661

مطهری از بیت پیام داد: آقای موسوی حالا رهبری یه غلطی کرد!


بسمه قاسم جباری
جناب آقای موسوی (دام سبزه العالی)

بنده امروز اتفاقاً در بیت بودم معظم له ما را صدا کرد گفت هی علی ! گفتیم بفرمائید آقا . گفتند تو پاره تن منی ! هیچ حواست هست پنجشنبه 22 بهمن می‌شود ؟ عرض کردیم بله آقا به همین جهت خدمت رسیدیم بدانیم چه غلطی باید بکنیم ؟ دستور بفرمائید خودمان به شخصه شنبه اگر تا آنموقع هنوز سرنگون نشده بودیم برویم مجلس نطق پیش از دستور کنیم کلاً هر چیزی که شما امروز بفرمائی را آنروز محکوم کنیم . معظم له لختی گریست ، دیگر چیزی نگفت . گفتیم آقاجان ! آب خوردن بیاوریم ؟ فرمودند نچ ! عرض کردیم منقل بیاوریم ؟ گفت آره !

جناب آقای مهندس موسوی ! شما یک قدم تشریف بیاور جمع ما انشالله سه سوت غیر از ارتقاء معنوی دکتر هم بشوی . بنده امروز دو لحظه به سیمای ملکوتی معظم له نگریستم لحظه اول حالی بمن رفت که لحظه دوم حالم بهم خورد برگشت . شما که میدانی معظم له از تواضع زیاد دارد پاره می‌شود هیچوقت به کسی دستور مستقیم نمی‌دهد . ولی بنده احساس کردم که ایشان بمن می‌فرمایند هی علی ! ما چه گرفتاری شدیم ها ! اگر موسوی را بگیریم ملت دو روزه خشتک ما را میکشند سرمان ، اگر نگیریم دو روز بعد ملت خشتک ما را میکشند پائین .

برو بهش خیلی سلام برسان بگو پدرجان ! ما هم عین اوباما فکر میکردیم این الدنگ آدم است ‌مذاکره حالیش می‌شود . حالا دو دفعه خمپاره های ما را رسانده غزه ، جیب بر و بکس سپاه ما را اساساً پر کرده چند نفر را بخاطر ما کشته فکر کرده آرادان هم شهریه ؟ عجب آدم گهیه ها ! شما که میدانی ما ناموساً در مجلس هیچ نظر مستقیمی نداریم . ایندفعه با همان نظر مستقیمی که نداریم به بر و بچ میگوئیم بیست و هشت تا وزیر این یابو را دو هفته ای استیضاح بکنند خودش را زرتی بکشند پائین . اصلاً ما احساس می‌کنیم این مرتیکه در این مدت رسماً ریده است به کشور . قبلاً که قرار نبود پنج میلیون نفر فقط در تهران بیایند 22 بهمن سواری ما از این احساسها نمیکردیم ها ! حالا نمیدانم چطوری شد احساس می‌کنیم .

بهرحال آقا همینطوری که دود میگرفت هیچی نمیگفت خطاب به شما فرمودند جنابعالی هم عین خاتمی پسر خوبی باش ببین ما اگر این پیغام را به خاتمی داده بودیم همین الآن میرفت بین مردم نیم ساعت گریه میکرد میگفت فقط جاست آنلی بخاطر بقای اصلاحات از ادامه اعتراضم صرفنظر می‌کنم بعد میرفت استرالیا لای شورت خانم خبرنگار می‌نشست ، می‌خندید مصاحبه میکرد دل همه برایش غش میرفت کار تمام بود . معظم له آخر سری قشنگ توپ که شده بود گفت 22 خرداد حالا ما یک سنده ای تناول کردیم . سر جدت بی‌خیال ، ببین اگر نظام جمع بشود من بروم مسکو تو هم باید بیائی ها !