2009/07/30

#441

امروز شما منرا با چماق زدید حالا من شما را با قلم میزنم ...
.

علیرضا آنلاین مشاهدات امروز را بطور منبسط منظم گزارش میدهد :
  1. نیروهای ضد شورش از ساعت سه ظهر همه جا مستقر شدند . ما خیلی ترسیدیم و قرار بود هزارتا هزارتا بیائیم میلیون میلیون آمدیم .
  2. امروز ساعت همه تنظیم بود . درست شش عصر که شد همه مان شروع کردیم به کتک خوردن . دقت کنید کسی ما را نمیزد ها . ما خودمان کتک میخوردیم جیغ میکشیدیم فرار میکردیم .
  3. بلافاصله خیابانهای منتهی به مصلا بسته شد و ترافیکش ده دقیقه بعد تا شوش و یکربع بعد تا تجریش و بیست دقیقه بعد به تمام تهران رفت . مردم برای اینکه حوصله شان نوی ماشین سر نرود یکسره بوق میزدند . یکجا هم از لای شیشه شنیدم میگفت : نمره ی بیست کلاسو نمیخوام ، چشای یک کمی شیطون نمیخوام ، نه نمیخوام .
  4. نیروی انتظامی دو جور بودند : اولی ها با موتور می آمدند هشدار میدادند که دومی ها با موتور دارند می آیند . دومی ها که می آمدند اولی ها خودشان هم فرار میکردند . ترک موتورشان جا نداشت ما دنبالشان می دویدیم .
  5. مردم امروز خیلی رهبر را شرمنده کردند . هی میگفتند "خامنه ای قاتله ، ولایتش باطله" . شنیدم هر وقت مردم اینطوری میگویند آقا (ارواحشان له الفداش) چند کیلو کم میکند . بعضی ها هم میگویند ایراد از جنس است . راست میگن ؟
  6. لباس شخصی ها خیلی کم بودند چون همه شان لباس نیرو انتظامی پوشیده بودند . به جان خودم خیلی کم بودند . اصلاً از طرز کتک زدن و حمله به ماشینها میشد فهمید که این نیرو انتظامی ها هیچکدامشان لباس شخصی نیستند . قسم و آیه هم ندارد .
  7. سر خیابان مستوفی یک خانم پیر با یک جعبه شکلات رفت جلوی ضد شورش تعارفشان کرد . آنها هم هر چی که توی دستشان بود تعارفش کردند . خواست بگوید خیلی ممنون چماق میل ندارم اون هفته صرف شده وقت نشد .
  8. امروز هرچی اشک آور زدند خورد دویست متری من . رفتم آزمایش دادم ببینم عیب و ایرادی کردم که ایندفعه صاف نمی آد تو بغلم گفتند امروز بجای پوشک کیف گرفتی دستت که بگی دارم از سر کار میام برای اینه . جلوی ساعی کیف را دادم به چسفیل فروشه دو متر بالاتر اشک آور خوردم مشکلم حل شد .
  9. اینها 18 تیر دیدند موبایلها را قطع نکردند من نشستم یک عالمه به خودمان بد و بیراه گفتم ، امروز هم فطع نکردند که همینکار را بکنم گفتم بـیـه ! ملت هم از فرصت استفاده کردند بطور زنده و مستقیم با موبایل به تمام جهان گفتند اینجا چه خبر است .
  10. به جان خودم امروز دست خارجی ها هم توی کار بود . خودم دیدم یک ماشین نمره سیاسی داشت از وسط جمعیت رد میشد . نگاه کردم دیدم دو نفر دیشب و پریشب از سفارت افریقا نشسته اند گفتم یا حضرت عباس الآن ضد شورش را می بینند پس فردا برمیگردند افریقا میگویند جمهوری اسلامی یک عالمه آدمخوار دارد اسم ما بد در رفته .
  11. من نمیدانم جمعیت زنهای ایران چند برابر جمعیت کره ی زمین است . همه جا هم خیلی زیادند هم خیلی جیگر دارند هم چشم خواهری خیلی جیگرند . امروز هم کولاک کردند کتک خورشان هم که اصولاً در سی سال گذشته ملس شده .
  12. این بیمه ثالثی ها سرکارند چون با موتور نمیشود آدم را زیر گرفت . از سر عباس آباد که ملت جلوی موتوری ها گرفتند نشستند آنها هم دور زدند گیر دادند به چراغ ماشینها . بعد دیدند چراغ ماشین را نمیشود متفرق کرد گفتند برو میزنیمتا .
  13. کرایه ی موتور در حالت عادی پنج هزار تومن اگر یک نخ سیگار بدی دو هزار تومن است . این سیگار خیلی بدرد الگوی مصرف میخورد حیف که ما برای خود الگوی مصرف داریم انقلاب میکنیم .
  14. من نمیدانم صدای شیشکی را چطوری میشود نوشت وگرنه بهتان میگفتم وقتی یکی از لباس شخصیها برای متفرق کردن مردم با داد و هوار یک کمی زرت و پرت کرد چه صداهائی از مردم درآمد . مردم ما اینجور مواقع با حفظ سمت قهرمان ورزشهای کبدی هم هستند .
  15. سمت راست بدن کرامات فراوان دارد . از جمله اینکه وقتی ساق پا و مچ و انگشتهای دست راست آدم با چماق نهادینه میشود آدم بجای اینکه اصلاً نتواند بنویسد هی بیشتر می نویسد . راستی آخ مچ دست راستم ، آخ انگشتهای دست راستم ، آخ ساق پای راستم . من برم یک عکسی چیزی بگیرم ببینم علی الحساب چندتا عضو برای خدا داده ام که بعداً باهاش حساب کنم !