2009/07/30

#440

انـّا لله و انـّا در 209 الیه راجعون !
.

اکنون که با دلی شاد و قلبی مطمئن و ظاهری آراسته و جامه ای سبز از خدمت خواهران و برادران مرخص می شوم و به مراسم چهلم شهدای جنبش سبز میروم شما هم بعداً به مراسم چهلم من بیائید حتماً (صدای گریه) همانا که ما به حضرت عباس فردا همه جا میخواستیم برویم جز جایگاه ابدی (صدای گریه) از فردا هرچی که قبل از شهادت در اعترافاتم دیدید همه اش خالی بندی است محض حفظ این جان ناقابل (صدای گریه) اینجانب در هنگام خروج از منزل دارای دو ردیف دندان ، یک جفت قلم پای قلم نشده ، دو حلقه چشم ، به همین اندازه و ابعاد گوش و چند عضو دیگر بودم که بعد از شرکت در مراسم دیگر دارایشان نیستم (صدای گریه) اگر هر کسی از من طلبی چیزی دارد باشد که در آن دنیا شده بروم بیل بزنم حقش را بدهم (صدای گریه)

اینجانب (صدای گریه) بنده (صدای گریه) من (صدای گریه) میذاری حرف بزنم یا نه ؟ (صدای گریه) اصلاً هر کاری دوست داری بکن (صدای گریه) جا دارد تا این آخر عمری از شما که در دوران حیات من همه جور فیلترشکنی را برای باز کردن صفحاتم امتحان کردید مراتب تشکر را بنمایم (صدای گریه) اینجانب ساعت سه بعد از ظهر با دلی شاد و قلبی مطمئن و اینجور چیزها برای شرکت در مراسم ساعت چهار بهشت زهرا از منزل خارج شدم (صدای گریه) بعد برای ساعت شش رفتم مصلا (صدای گریه) نمیدانم کجا به شهادت رسیدم (صدای گریه) لاکن چه بسا که اول دستگیر شده باشم چند روز بعد به شهادت رسیده گردم (صدای گریه) یکماه بعد مامانم برود باقالی بخرد جنازه ام را در سردخانه ی تره بار پیدا بنماید (صدای گریه) آن امضائی که مامانم برای تحویل گرفتن جنازه ام داد هم عین اعترافات خودم خالی بندی است (صدای گریه) من عمراً هیچوقت بسیجی نبوده ام (صدای گریه) من بسیجی نیستم ولی بسیجی ها را هم دوست ندارم (صدای گریه) قرارمون یادت نره (صدای گریه) دوستت دارم یادت نره (صدای گریه) قرارمون ساعت عشق (صدای گریه) گریه نکنید اینجاهاش دیگه عشقولانه است (صدای گریه) !