2008/12/01

#260

نظر به اینکه حرف حساب عزیز مقداری حرف حساب درباره مشکلی به نام نیک آهنگ بودن (قسمت اول !) منتشر کرده است و نیک آهنگ نیز در مشکلات نیک آهنگ بودن (قسمت دوم !) تا حدودی برای ایشان جوابیه منتشر کرده است و نظر به اینکه ما ممکن است که خیلی مخلص حرف حساب باشیم ولی بطور همزمان نیک آهنگ خونمان هم خیلی بالا زده است در اینجا به جهت جلوگیری از هرگونه سوء استفاده احتمالی از دیالوگ طرفین توسط عوامل دشمن در داخل و خارج و نیز ممانعت از بروز دعوا مرافعه بین خودی ها که چون نقاط مشترکشان خیلی زیاد است اصولاً یا با هم اصلاً حرف نمیزنند یا اگر بزنند آمـّـا در اینجا وسط کار را گرفته و به نحو سازنده ای که هم سیخ بسوزد هم کباب تعدادی پرسش با پاسخهای مربوطه را از طرف خودمان در زیر می آوریم ! توضیحاً اینکه ما چون در اینگونه بحثها ساقدوش هستیم لذا بطور خود دعوت عموماً به همه جا میرویم و نیاز به هیچگونه بفرما و تعارفات معموله هم نداریم !

مـشـکـلات گودزیلاهنگ بودن ! (قسمت سوم !)
.
این نیک آهنگ است درحالیکه مثل همیشه دارد به چپ نگاه میکند ولی حرفهای راست میزند !

سوال اول ) چرا نیک آهنگ هرچی دلش بخواهد به هرکی دلش بخواهد میگوید ؟!

جواب اول ) چون اینطور حرف زدن عموماً خیلی خرج دارد و وضع نیک آهنگ خیلی خوب است و آدم ولخرجی هم هست و هر کسی اختیار مال خودش (!) را دارد ! میگی نه همین (..... !) را ببین که چون وضعش اصلاً خوب نیست دم انتخابات که میشود ماشالله عین بلبل نغمه میسراید ولی بقیه اوقات فقط بطور یومیه یک حرفهائی میزند که از قراردادش عقب نماند ! (در قسمت نقطه چین اصولاً کلیه برادران و خواهران نویسنده مقیم خارج از کشور جا میشوند بجز ..... !) {در قسمت این نقطه چین هم بر حسب ضرورت دوباره همان برادران و خواهران جا میشوند شما راحت باشید یکی را بنویسید اگر ناراحت شد بگوئید منظورم نقطه چین دومی بوده !}

سوال دوم ) تفاوت نیک آهنگ با روزنامه نگاران داخل ایران در چیست ؟

جواب دوم ) نیک آهنگ یک کمی از آنها چاقتر است گردنش هم کلفتر است قدش هم بلندتر است از آن بالا یک چیزهائی را میبیند که آنها از این پائین نمی بینند ! ضمناً نیک آهنگ موقع نوشتن سرش بالاست که همه ببینندش آنها سرشان پائین است تهشان بالاست که یک وقت کسی نبیندشان ! نیک آهنگ میگوید اول باید بخواهیم تا بتوانیم آنها میگویند نخیر این اشکال فرهنگ دهخداست که خواستن و توانستن را جابجا نوشته میگی نه پس معلومه تئوری خاتمی را درباره دن کیشوت نشنیده ای تا بدانی سانچو پانزا یعنی کی ! ضمناً روزنامه نگاران داخلی اگر از این حرفها بزنند کارشان را از دست میدهند نیک آهنگ خیلی وقت است که کارش را از دست داده میخواهد خودش از دست نرود !

سوال سوم ) چرا نیک آهنگ با ذکر اینکه "دوستان ایمیل زده اند" ، "کامنت گذاشته اند" و امثالهم حساسیت ایجاد میکند ؟

جواب سوم ) چون تازه کار است هنوز فکر میکند باید کامنتهایش را بخواند به ایمیلهایش هم جواب بدهد مثل (..... !) نمیداند که باید طاقچه بگذارد به مخاطب اهمیت ندهد اگر پا داد از رفقایش کولی هم بگیرد ! (در این نقطه چین هم قواعد نقطه چین بالا کاملاً صدق میکند !) البته این ایراد کاملاً بر او وارد است که چرا بجای اینکه به مخاطبانش فحش بدهد آنها را تحویل هم میگیرد نظرشان هم برایش مهم است که ما بعداً بطور پنهانی و مخفیانه اینرا از او میپرسیم ! همین نکته بخوبی نشاندهنده آنست که اگر هیچکس هم صفحه اش را نخواند اصلاً برایش مهم نیست بلکه مهم آن صفحه ای است که اتفاقاً الآن هیچکس هم آنرا نمیخواند ولی چون پول میدهند اصلاً میخواهم صد سال سیاه کسی آنرا نخواند که بفهمد من به این بدی هم میتوانم بنویسم ! همچنین نیک آهنگ هم در روز هم زمانه هم وبلاگش بطور جداگانه حرفهای تازه میزند در صورتیکه دیگران اگر جای دیگری ننویسند نمیدانند در وبلاگشان باید چی چی بنویسند !

سوال آخر ) چرا نیک آهنگ خصوصاً درباره خاتمی برعکس فضای موجود فکر میکند ؟

جواب آخر ) چون دلش میخواهد هی صدا دربیاورد و اتفاقاً موفق هم میشود و چون وقتی صدا دربیاید ملت متوجه خیلی چیزها میشوند که در فضای موجود نمیشوند اینست که مثل (..... !) به وظایف روزنامه نگاری اش وارد نیست که بداند روزنامه نگار در فضای موجود نباید صدای کسی را دربیاورد بلکه اگر صدای کسی هم درآمد باید حواس ملت را پرت کند به طرف دیگری ! (در مورد نقطه چین به توضیحات همان بالا مراجعه شود !) مثلاً همین احمدی نژاد اتفاقاً خیلی هم سوژه خوبی است برای حواس پرت کردن که نیک آهنگ دقیقاً برعکس از آن استفاده میکند ! احتمالاً نیک آهنگ موقع نوشتن روی دستهایش بالانس میزند که همه چیز را برعکس دیگران می بیند ! ضمناً نیک آهنگ از داشته های قدیمی برای الآن نسخه میپیچد در صورتیکه این خیلی کار بدی است و کار خوب اینست که از داشته های جدیدی مثل خاتمی که متعلق به هزاره بعدی است برای الآن نسخه بپیچد !

سوال از خودم ) علیرضا چرا از فردا دیگه نمی نویسی ؟!

جواب از خودم ) مدینه گفتی و کردی کبابم ! بعد از نوشتن این مطلب اینقدر از طرف (..... !) خورد توی ذوقم که نطقم بند آمد ! ما رفتیم کشکمان را جای دیگری بسابیم بلکه آدم شدیم توانستیم عین (..... !) فقط حرف حساب بزنیم !