نامه سرگشاده "ریغعلی بالانس آفتابه" به خودش !
آقای مردم ایران !
بخدا من رئیس جمهور شما را ندزدیده ام !
پرسیدند وقتی با امریکائی ها عکس میگرفتی چه ریختی بودی ؟! فرمودند این ریختی : بگو سسسسسیییییببببب !
آقای مردم ایران ! به من رحم بفرمائید ! اینجانب یکی از گدایان شریف سامره میباشم که دارای هیچی نمیباشم ولی توی در و همسایه خیلی آبرو دار میباشم ! این آقای محمودی نجات که شما در زمان انتخابش حتماً خیلی دقت کرده اید از وقتیکه از عراق برگشته تا الآن سه دفعه حرف زده ما فهمیدیم سه تا قاره برای دزدیدنش در عراق بسیج شده بودند ! این فرنگیس ما که تا دوم راهنمائی رانندگی سوات دارد میگوید من حساب کردم دیدم اگر محمودی نجات سه دفعه دیگه حرف بزند آنوقت دقیقاً آدرس دزدهای چند ملیتی میرسد به همین کلبه درویشی که ما در حلبی آباد داریم !
ما آمده ایم مستضعفان جهان را بنمائیم خوشبخت گفتیم چه جوری گفتند بفرما اینهم سهام کارخانه از شیر مادر حلالتر ! داشتیم برمیگشتیم به کلبه درویشی دیدیم یک عالمه آدم آنجا وایساده گفتیم چی شده ؟ گفتند ریغعلی توئی ؟! گفتیم ها ! گفتند بزنید این پدرسگ را ! بعد که ما زدند گفتیم ببخشید ما از طرف کی اینطوری کتک خوردیم ؟! گفتند کارگران قند هفت تپه ! گفتیم چرا ؟! گفتند چرا حقوق ما را یکساله که نمیدهی ؟! گفتیم حقوق شما بما چه ربطی دارد ؟! گفتند مگه تو سهامدار کارخانه نمی باشی ؟! پس به عمه ما ربط دارد ؟! بعد گرفتند یک فص مرتب دیگر ما را زدند گفتند آخیش ! کتک زدن کارخانه دارهای مستکبر چه حالی میدهد ها ! انگار که محمودی نجات را زده باشی !
چند وقت بعد دوباره آمدند گفتند مستضعف که میگویند توئی ؟! گفتیم ها ! گفتند بفرما از طرف روحانیون و علما این سهم بدبخت بیچاره ها را بگیر ! گفتیم دست شما درد نکند ! خواستیم برگردیم کلبه درویشی دیدیم از سر کوچه تا ته امامزاده آلبرت آدم ایستاده ! گفتند ریغعلی توئی ؟! ما باز غلطی کردیم گفتیم ها ! گفتند این چیه توی دستت ؟! گفتیم آقا داده ! گفتند کدوم آقا ؟! آخه ما یک عالمه آقا داریم با چندتا خانوم ! بعد چیزهائیکه توی دست ما بود را بررسی کردند از چندتایش هم فتوکپی گرفتند ما را هم یک فص زدند انگار که محمودی نجات را زده باشند بعد رفتند ! پس فردایش دیدیم یک عالمه ریشو دوباره سر کوچه ایستاده ! تا خواستیم بگوئیم ریغعلی ما نیستیم گفتند بزنید این پدرسگ را ! بعد زدند گفتیم ایندفعه چرا ؟! گفتند حالا میروی اسناد کارخانه های علما را به کمیته تحقیق و تفحص مجلس ارائه مینمائی که بروند همدان حرف بزنند همه دانا بشوند ؟! بزنید این پدرسگ را ! زدن محمودی نجات خیلی حال میدهد ها !
آقای مردم ایران ! به من و این ۸ تا زن و ۱۹ تا بچه رحم کنید ! بخدا من تا الآن تا رودهن هم نرفته ام چه به عراق ! ما به اندازه کافی به نیابت از محمودی نجات کتک خورده ایم ! همینطوری پیش برود پس فردا چندتا امریکائی و عرب و افغانی و تایوانی و گواتمالائی و صهیونیست میریزند سر کوچه میگویند حالا رئیس جمهورتان را می دزدی می اندازی گردن ما ای اشعه ایکس دار مزدور ؟! بعد دوباره ما یک فص کتک میخوریم ! آقا من به حضرت عباس نه بینوا هستم نه چیزی ! اصلاً دروغ چرا بانک پارسیان مال من است ! همانی که از شما راحت پول میگیرد ولی به شما سخت پول میدهد ! جان آن مادرتان ما چیزی نخواستیم ! اگر هم احیاناً چکی بیمه ای چیزی وصول نشده دارید بیاورید ما برای شما انگشت بزنیم بروید بگیرید ! خلاص !