تمام رییس جمهورهایی که رهبر نشدند!
انقلاب ایران علاوه بر فرزندان، پدر و مادر خود را هم خورد. الآن که صحبت میکنیم دارد خاله و دایی خودش را هم میخورد. مانده یکسری اقوام درجه دو که البته زیاد هم خوشمزه نیستند. راستش را بخواهید الباقی کسانی که خورده شدند هم همچی زیاد خوشمزه نبودند. بیشتر مشکل این بود که خوشمزه بازی درمیآوردند.
جمهوری اسلامی تا حالا هفت رییس جمهور داشته که شش تایش خورده شدهاند:
یک- ابوالحسن بنی صدر: بعد از دو هزار و پانصد سال (یا به روایتی چهار هزار و هشتصد سال یا به روایت دیگری دوازده هزار و سیصد سال یا...) خلاصه بعد از خیلی هزار سال، اولین کسی بود که در ایران از طریق رأی مستقیم مردم به قدرت رسید. بنی صدر اصلاً لازم نبود کار دیگری بکند. همین که بعد از خیلی هزار سال با رأی مستقیم مردم به قدرت رسید کافی بود که به خاک سیاه بنشیند.
دو- محمدعلی رجایی: خوشبختانه خیلی زود ترور شد و وقت نشد کسی او را به خاک سیاه بنشاند.
سه- سید علی خامنهای: در دوران ریاست جمهوریاش ایران به خاک سیاه نشست و بعد از خوردن باقیماندههای فرزندان انقلاب به رهبری رسید. وی تا الآن خوشبحالشترین رییس جمهور ایران است.
چهار- علی اکبر هاشمی رفسنجانی: رییس جمهور قبلی توسط خاطرهای که او تعریف کرد رهبر شد. در دوران او ایران تا حدودی از انزوای سیاسی خارج شد. شعار مرگ بر شوروی به دوست و برادر روسیه کاهش پیدا کرد. وزیر خارجه ایران به بورکینافاسو سفر کرد که بعد از دوازده سال برای همه مهم بود. وضعیت اقتصادی کشور قدری رونق گرفت. توقعات سیاسی و فردی و اجتماعی در مردم بالا رفت. وی هماکنون به خاک سیاه نشسته است.
پنج- سید محمد خاتمی: انتخابش آنقدر مهم بود که از مرحلهی «دهن کجی به نظام» تا مرحلهی «انقلاب در انقلاب» هم پیش رفت. در دوران او آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فردی به بیشترین حد ممکن در دوران انقلاب اسلامی رسید. روزنامهنگاری کشور یکی از پر رونقترین دوران حیات خود را تجربه کرد. همزمان بیشترین سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی و دستگیری روزنامهنگارها هم در کشور اتفاق افتاد. هنوز کسی نمیداند دوران او چطوری هم پررونقترین دوران آزادی عقاید و هم وخیمترین دوران سرکوب عقاید بود. وی از همان موقع به خاک سیاه نشست.
شش- محمود احمدی نژاد: کشور را هم با خودش به خاک سیاه نشاند. اینجوری بیحساب شدند.
هفت: حسن روحانی: علی الحساب خاک سیاهی در اهواز مشاهده میشود.
................................................
نتیجه فرهنگی: تمام رییس جمهورهای ایران که رهبر نشدند به خاک سیاه نشستند.
نتیجه تاریخی: رییس جمهوری که باعث رهبر شدن رییس جمهور قبلی بشود خودش و جد و آبادش را با هم به خاک سیاه مینشانند.
نتیجه هنری: رییس جمهورهایی که بیشتر باعث حفظ آبروی نظام شدند به خاک سیاهتری نشستند.
نتیجه ورزشی: هرکی بیشتر رید به نظام کمتر به خاک سیاه نشست!
انقلاب ایران علاوه بر فرزندان، پدر و مادر خود را هم خورد. الآن که صحبت میکنیم دارد خاله و دایی خودش را هم میخورد. مانده یکسری اقوام درجه دو که البته زیاد هم خوشمزه نیستند. راستش را بخواهید الباقی کسانی که خورده شدند هم همچی زیاد خوشمزه نبودند. بیشتر مشکل این بود که خوشمزه بازی درمیآوردند.
جمهوری اسلامی تا حالا هفت رییس جمهور داشته که شش تایش خورده شدهاند:
یک- ابوالحسن بنی صدر: بعد از دو هزار و پانصد سال (یا به روایتی چهار هزار و هشتصد سال یا به روایت دیگری دوازده هزار و سیصد سال یا...) خلاصه بعد از خیلی هزار سال، اولین کسی بود که در ایران از طریق رأی مستقیم مردم به قدرت رسید. بنی صدر اصلاً لازم نبود کار دیگری بکند. همین که بعد از خیلی هزار سال با رأی مستقیم مردم به قدرت رسید کافی بود که به خاک سیاه بنشیند.
دو- محمدعلی رجایی: خوشبختانه خیلی زود ترور شد و وقت نشد کسی او را به خاک سیاه بنشاند.
سه- سید علی خامنهای: در دوران ریاست جمهوریاش ایران به خاک سیاه نشست و بعد از خوردن باقیماندههای فرزندان انقلاب به رهبری رسید. وی تا الآن خوشبحالشترین رییس جمهور ایران است.
چهار- علی اکبر هاشمی رفسنجانی: رییس جمهور قبلی توسط خاطرهای که او تعریف کرد رهبر شد. در دوران او ایران تا حدودی از انزوای سیاسی خارج شد. شعار مرگ بر شوروی به دوست و برادر روسیه کاهش پیدا کرد. وزیر خارجه ایران به بورکینافاسو سفر کرد که بعد از دوازده سال برای همه مهم بود. وضعیت اقتصادی کشور قدری رونق گرفت. توقعات سیاسی و فردی و اجتماعی در مردم بالا رفت. وی هماکنون به خاک سیاه نشسته است.
پنج- سید محمد خاتمی: انتخابش آنقدر مهم بود که از مرحلهی «دهن کجی به نظام» تا مرحلهی «انقلاب در انقلاب» هم پیش رفت. در دوران او آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فردی به بیشترین حد ممکن در دوران انقلاب اسلامی رسید. روزنامهنگاری کشور یکی از پر رونقترین دوران حیات خود را تجربه کرد. همزمان بیشترین سرکوب آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی و دستگیری روزنامهنگارها هم در کشور اتفاق افتاد. هنوز کسی نمیداند دوران او چطوری هم پررونقترین دوران آزادی عقاید و هم وخیمترین دوران سرکوب عقاید بود. وی از همان موقع به خاک سیاه نشست.
شش- محمود احمدی نژاد: کشور را هم با خودش به خاک سیاه نشاند. اینجوری بیحساب شدند.
هفت: حسن روحانی: علی الحساب خاک سیاهی در اهواز مشاهده میشود.
................................................
نتیجه فرهنگی: تمام رییس جمهورهای ایران که رهبر نشدند به خاک سیاه نشستند.
نتیجه تاریخی: رییس جمهوری که باعث رهبر شدن رییس جمهور قبلی بشود خودش و جد و آبادش را با هم به خاک سیاه مینشانند.
نتیجه هنری: رییس جمهورهایی که بیشتر باعث حفظ آبروی نظام شدند به خاک سیاهتری نشستند.
نتیجه ورزشی: هرکی بیشتر رید به نظام کمتر به خاک سیاه نشست!