2011/03/26

#919

عنقریب قطعنامه‌دان پاره میشود !


به دو دلیل ایران نظارت بین المللی بر حقوق بشر را رد کرد :

دلیل اول : ایران خودش ناظر حقوق بشر تمام بین الملل است . می‌گوئید نه همین الآن یکنفر را در خارج کشور (جز سوریه) تحریک کنید که بزند توی گوش یکنفر دیگر (دلیل و نحوه‌ی اجراء حکم اصلاً مهم نیست) از همان لحظه احمدی نژاد عکس یارو را می‌گذارد توی جیبش بلافاصله در گفتگوی تلویزیونی با یک خبرنگار ترجیحاً خانم که با کرست جلویش نشسته از دولت آن کشور می‌خواهد که دست از این فجایع بردارد و می‌گوید اینجا تا پای گربه می‌رود زیر چرخ وانت فوری ده تا قطعنامه علیه ما صادر می‌کنند اینا اینم عکس یارو . در انتها احمدی نژاد از دولت آن کشور می‌خواهد که به خواسته بر حق ملت همان کشور که خواستار سرنگونی کامل دولت و قطع رابطه با امریکا هستند گوش بدهد و سه تا غلط هم از ترجمه‌ی انگلیسی به اسپانیائی حرفهایش از خبرنگار می‌گیرد و چنانچه بعد از این مصاحبه کسی متوجه نشد که چرا ایران هیچ احتیاجی به نظارت بر حقوق بشر ندارد دکتر برود خوب می‌شود .

دلیل دوم : پس فردا موشک جبرئیل 3 با موفقیت آزمایش می‌شود و فیروزآبادی اعلام می‌کند که هدف از این موشک نابود کردن اسرائیل و کلاً هر کسی که سر راه موشک باشد است . این موشک قابلیت نصب همه جور کلاهکی غیر از کلاهک عادی دارد و می‌تواند از سرخس تل آویو را بزند . همزمان هیجده هزار سانتریفیوژ جدید در مرقد امام نصب و راه اندازی می‌شود که قابلیت غنی سازی هشت کیلو اورانیوم در هفته را دارد که صرفاً برای مصارف پزشکی و کاشت ناخن و رفع پیسی کاربردهای وسیعی دارد . شورای امنیت فوراً سی و هشت‌تا جلسه‌ی فوری تشکیل می‌دهد که طی آن این سوال مطرح می‌شود که اگر اینها اینهمه اورانیوم را بریزند توی کلاهک آن موشک جبرئیل 3 آنوقت چه خاکی سرمان بریزیم ؟ حقوق بشر علی الحساب می‌شود گور پدرش و در عوض سه‌تا قطعنامه‌ی دیگر که به هر چیزی ربط دارد جز حقوق بشر صادر و بلافاصله رزمایش ناموس 4 بمدت یک هفته در تهران با موفقیت به اجراء درمی‌آید !

ضمناً اگر کسی می‌داند که چرا وبلاگ ما در ترکیه فیلتر شده به مخابرات ترکیه هم بگوید آنها خودشان بما خبر می‌دهند .

2011/03/25

#918

تلویزیون رسا اخراجی‌ها را پخش بکند !


این بهترین کاری است که یک رسانه که مدعی سبز بودن است می‌تواند انجام بدهد . مشکل کجاست ؟ ببینم ، تلویزیون رسا نمی‌خواهد به مناسبت نوروز یک فیلم برای ملت پخش بکند ؟ از همین الآن برای سیزده بدر اعلام پخش بکند من خودم تمام هفته را برای زمان پخش فیلم در رسا تبلیغ می‌کنم . اینطوری هم آنهائی که در خفا و آشکار واقعاً دلشان می‌خواهد که فیلم را ببینند ولی نمی‌خواهند سینما بروند تا آمار اکران بالا نرود مشکلشان حل می‌شود هم آنهائی که نمی‌خواهند فیلم را ببینند ولی دائم دغدغه‌ی تکثیر فیلم را دارند که یک حال اساسی به این یارو ده‌نمکی و دار و دسته‌اش بدهند . هیچ مشکلی هم برای رسا پیش نمی‌آید . تهش کیهان و فارس می‌خواهند دوتا مطلب بزنند که آی ملت بیا و ببین که اینها برای جذب مخاطب به پخش اخراجی‌ها متوسل شده‌اند . اولاً همان کیهان و فارس را هیچکسی نمی‌خواند جز همین بر و بکس طنزنویس خودمان برای استخراج سوژه دوماً به محض اینکه رسانه‌های آنطرفی همچین غلطی بکنند رسانه‌های اینوری خوب بلدند که چطوری بنشانندشان سر جا . اصلاً سر جا نشاندن نمی‌خواهد که ، مگر ما تا حالا صد دفعه از مناسبتهای خودشان علیه خودشان استفاده نکرده‌ایم ؟ خب چرا حالا اخراجی‌ها مناسبت ما نباشد ؟ مگر نمی‌گوئید بیرون رفتن هزینه دارد ؟ خب حالا می‌توانیم بنشینیم سر جایمان یک خرج اساسی بگذاریم روی دستشان .

اگر هم رسا برای تهیه‌ی نسخه‌ی قابل پخش فیلم مشکلی دارد باز هم من خودم شخصاً قول می‌دهم که از هر لحظه‌ای که اعلام بکنند فیلم را ظرف دو ساعت برسانم دستشان . خب ، دیگر مشکل کجاست ؟ ترا به خدا کسی برای من منبر نرود که تلویزیون رسا حسب رسالت تاریخی خود در این برهه‌ی حساس و اینا . اینها را سی سال است که رسانه‌های جمهوری اسلامی دارد می‌گوید ، ولمان کنید جان مادرتان ، بگذارید یکدفعه هم یک تلویزیون بدون رسالت یک کاری بکند . تازه اگر قرار به ایفاء رسالت باشد هم فی الحال هیچ رسالتی بالاتر از این قبیل کارها نیست . بگذارید اگر یک سال است که دارید می‌گوئید "جنبش تغییر فاز داده است" بیفتیم روی اینجور فازها . بدون هیچ و حتی کمترین و کوچکترین هزینه‌ای .

ببین نمی‌خوام غرغر کنم و نق بزنم ، ولی تلویزیون رسا هم بیاید یکبار هم که شده با همه و برای همه باشد . نه فقط مخصوص توضیح رسانی برای سایت کلمه . اصحاب رسا هم که تقریباً با حفظ سمت اعضاء شورای هماهنگی و اعضاء کلمه و اعضاء خیلی چیزهای دیگر هم هستند و صبح ظهر شب از همه انتظار همراهی دارند خودشان هم بیایند و یکبار با بقیه همراه بشوند . اصلاً این شورا و سایت و تلویزیون خیلی باحال است : فقط یکجور اعضاء دارد ، غیر از خودشان هم هیچ خدائی را بنده نیستند ! تجمع آراء را حال میکنی ؟ بابا اعضاء محترم ؛ یک کمی سبز بودم اونم بعضی وقتها بد نیست بخدا !

2011/03/22

#916

پیام نوروزی ما به اوباما !

حسین آقا سلام . خیلی ممنون که همیشه به فکر مائی و برایمان پیامهای قشنگ قشنگ می‌فرستی . منهم آغاز سال 453548907765 هخامنشی و 544375 آریائی و 7645 شاهنشاهی و ضمناً 1390 خورشیدی را به تو تبریک می‌گویم و امیدوارم که سال آینده همین موقع بتوانی در وطن کنار خانواده‌ات باشی . آخ ببخشید ، اشتباه شد ، اینجا در خارج کشور که آدم هی لنگ می‌کند یا بعضی وقتها خارج کشور لنگش را به آدم می‌کند بسکه آرزوهای اینجوری برای همدیگر کرده‌ایم الآن خیال کردم تو هم چون که خارج نشینی باید همینها را بتو بگویم .

یکسال دیگر هم گذشت و سال 89 هم تو ما را هرگز فراموش نکردی و من خبر دارم که پارسال تو حداقل دویست دفعه بما و ستمی که بما می‌رود فکر کرده‌ای . خدا الهی پدرت را بیامرزد که تو را اینهمه با وجدان کاشت و بار آورد . یادم باشد دفعه‌ی بعدی که مشائی برای دیدار و سازش و قرار مدار با هیچکسی آمد نیویورک بدهم یک دستبند سبز برایت بیاورد که وقتی برای ما پیام می‌فرستی قر و فرت تکمیل باشد . البته اگر مموتی که دارد می‌آید به خودش بگوئی حتی شال سبز هم حاضر است برایت بیاورد حالا هر جور که حال می‌کنی .

خواستم بگویم که بخاطر مسائل ایران شما خودش را زیاد غصه نجو . خبر خاصی نیست ، طبق وعده همه یا دارند فرار می‌کنند یا زندان می‌روند یا اعدام می‌شوند خلاصه هیچ مورد جدیدی نیست ، همانجوری که تمام قرارهایشان را با تو گذاشته‌اند و قبل از تو با بوش گذاشته بودند و قبل از بوش با شوهر ننه‌ی هیلاری گذاشته بودند و همینجور بگیر برو عقب تا قرار مدارهائی که با آبراهام لینکلن گذاشته بودند در ایران دارند تو سر ملت می‌زنند که سر جایشان باقی بمانند چون اگر سر جایشان بمانند آنوقت نفت گران می‌شود ، خاورمیانه ناامن می‌شود ، کلاً کره‌ی زمین عین همین وضعی که الآن دارد خر تو خر می‌شود بعد تو می‌توانی هم تفنگهایت را بفروشی هم به تمام اروپا سپر موشکی بیندازی هم بخاطر مسائلی که ناگهان در منطقه اتفاق می‌افتد شاه و رئیس جمهور و نخست وزیر بنشانی و برداری هم ضمناً سالی یکدفعه هم به شورای امنیت بگوئی که قطعنامه‌دانش را پاره بکند ته سال هم یک پیام تبریک بما فرو بکنی و تا سال بعد همچنان سلطان قلبها باقی بمانی . ببینم غیر از زنت که آندفعه‌ای گفتی زیباترین زن جهان است و ما نگران سلامت روانی تو شدیم احیاناً آخرین نفری که به تو گفته جیگرت را بروم دقیقاً کی بوده ؟

راستی پریروزها که فرانسه به لیبی حمله‌ی هوائی کرد تو هم انگار خوشت آمد همچی لیبی را گذاشتی دم چک که همه کیف کردند . مراحل کار خیلی ساده بود : امروز شورای امنیت قطعنامه صادر کرد همان فردایش همه‌تان لیبی را گرفتید زیر چک . درست عین همان کارهای موثری که تا حالا صد دفعه با جمهوری اسلامی هم کرده‌اید و ما الآن می‌توانیم با حمایتهای تو و الباقی رفقای پفیوزت آزادانه به نظام اعتراض و طبیعتاً بعدش فرار کنیم . والا ؛ اینهمه قطعنامه‌هائی که الآن توی کشوی شورای امنیت است اگر نبود و جمهوری اسلامی احساس خطر نمی‌کرد که ما وضعمان خیلی خراب بود درحالیکه الآن در اروپا و امریکا وضعمان خیلی هم خوب است تازه بعضیهای ما از بعضیهای شما خیلی هم بیشتر پول درمی‌آورند !

مادرت از بچگی می‌گفت حسین اگر یک کاری را بخواهد حتماً انجام می‌دهد مهم اینست که خاک بر سر نمی‌خواهد فقط زرش را می‌زند (مادرت اینجوری می‌گفت ها) . حسین آقا ، باز هم از اینکه هی همش فکر مائی از تو ممنونم و ضمناً از همین الآن هم بخاطر پیامی که عید سال بعد برایمان می‌فرستی تشکر می‌کنم . باقی بقایت ، خر خودتی و هفت جد و آبادت مرتیکه‌ الدنگ دراز کچل خالی بند بی از اونا !

2011/03/19

#915

انشاء : سال 89 را چگونه زنده ماندید ؟!


(به پنج ابتدائی بخوانید)

ما البته سال 89 را خیلی خوشحال بودیم و اولش به راهپیمائی نرفتیم و کتک خوردیم ولی بعداً که آخرش به راهپیمائی رفتیم و خرید کردیم باز هم کتک خوردیم . در سال 89 ما و مامانمان موفق شدیم بابایمان را که از سال 88 در جای نامعلومی است بمدت دو ساعت از پشت شیشه ببینیم و برای او بوس بفرستیم . سال 89 از نظر تحصیلی برای داداش ممدمان هم خیلی سال خوبی بود چون کلاً از دانشگاه اخراج شد و الآن در چال تعویض روغنی جعفر آقا کار می‌کند که خیلی بیشتر از تحصیلات آینده دارد . آبجی منیژه‌ی ما هم خیلی سال خوبی داشت و الآن بادمجانهای پای چشمش دیگر کم کم دارد خوب می‌شود . راستی یاد آقا معلم قبلی‌مان هم بخیر که شما جای آن آمده‌اید و او هم الآن با اقا مدیر و شاغلام در محل نامعلومی است . در سال 89 کلاً همه به محلهای نامعلوم زیاد می‌رفتند و ما البته نمی‌دانیم که برای چی چه بسا که یکبار هم سوال کردیم گفتند این گه خوری‌ها بتو نیامده است کره خر .

مامان ما می‌گوید در سال 89 شکر خدا از وقتی که دولت ماهی چهل هزار و پانصد تومان از امام زمان کش می‌رود به ماها می‌دهد وضع خیلی خوب شده است و همه خوشحالند و به راحتی ماهی چهارصد هزار تومان پول برق می‌دهند و هیچکسی هیچ جایش درد نمی‌گیرد . تلویزیون هم در سال 89 خیلی برنامه‌های متنوعی پخش می‌کرد و هر هشت‌تا کانال هر روز می‌گفتند که همه جا آرام است ولی بعضی وقتها مثل همین پریشب ناگهان صدای جیغ زن همسایه‌مان را می‌شنویم و مامانمان فوری چادر سر می‌کند می‌رود دم خانه‌ی آنها وقتی برمی‌گردد می‌گوید شکر خدا چیز خاصی نبوده ، وزارت اطلاعات دوباره ریخته پسرشان را برداشته برده به محل نامعلومی که همه جا همینجوری آرام بماند . ما وقتی صدای جیغ همسایه‌ها را می‌شنویم فکر می‌کنیم اتفاق جدیدی در خانه‌شان افتاده که خوشبختانه بعدش نگرانی‌مان کلاً رفع می‌شود .

آقا پرورشی ما که خیلی به ما پرورش می‌دهد و ما الآن وصیتنامه‌ی سیاسی الهی امام را حفظیم می‌گوید خوشبختانه در سال 89 طرح هدفمندی چند همسری رایانه‌ها هم بخوبی نصب و اجرا شد و ما خیلی از چند همسران آقا پرورشی حمایت می‌کنیم و الهی که هیچوقت لولو ممه‌هایشان را نبرد و ایشالا هر کسی هم که با این طرح مخالف بود زودتر از زندان آزاد بشود . سال 89 که خداوند آقای معظم رهبری را دوباره بما فرمود همه چیز خیلی مضاعف بود و روزی سی نفر برای حفظ نوامیس مردم اعدام می‌شدند . آخر از وقتی که چند همسری با موفقیت نصب و اجرا شده نوامیس مردم هم خیلی مضاعف شده است . در اینجا انشاء ما به پایان می‌رسد و ما امیدواریم که بتوانیم بعدش زنده بمانیم و پیام ما به همکلاسی‌های قهرمانمان که زنگ تفریح ساندیس می‌خورند اینست که آب را بریزند همانجائی‌شان که می‌سوزد !

2011/03/17

#914

کمکهای ایران به ژاپن صد کشته و سیصد زخمی بر جای گذاشت !

وحشت پاندا بعد از شنیدن خبر ارسال کمکهای حیوان دوستانه‌ی جمهوری اسلامی !

سخنگوی روابط عمومی با اعلام این خبر از ارسال کمکهای مادی و معنوی جمهوری اسلامی به ملت غیور و زلزله‌ پرور ژاپن همراه با دویست و چهل تن از مداحان اهل بیت عصمت و بکارت جهت برگزاری تمام انواع مراسم سوم ، هفتم ، چهلم ، سینه زنی ، زنجیرزنی ، قمه زنی ، قمه کشی ، واحد تولید شهید از دانشگاه هنر ژاپن ، تولید خانواده‌ی شهید از کردستان ژاپن ، ستاد مقابله با فتنه در ژاپن ، واحد حصر خانگی و آهن کشی سران زلزله در ژاپن و امثالهم خبر داد و آمادگی جمهوری اسلامی را جهت سرکوب زلزله‌زدگان ژاپن اعلام کرد . وی ضمن میکروب خواندن زلزله‌ی ژاپن افزود ما آماده‌‌ی بازسازی تمام قسمتهای تخریب شده و تخریب سایر قسمتهای سالم مانده‌ی ژاپن می‌باشیم و همچنین حاضریم تا با فن درآوری اتمی خود در محل قبلی نیروگاه فوکوشیما یک حوزه‌ی علمیه بسازیم که با دویست ریشتر زلزله هم خراب نشود .

وی ضمن تکذیب خبر کشف دهها هزار تانک و خمپاره و آر.پی.جی و هشتاد تـُن تی.ان.تی در میان محموله‌ی کمکهای انساندوستانه‌ی ارسالی به ژاپن گفت کمکهای صلح آمیز ما مثل بقیه‌ی کارهای دیگر صلح آمیزمان صرفاً جهت کارهای وحشتناک صلح آمیز بوده و ما اصلاً خبر نداریم که تانک ذوالفقار وسط محموله‌ی کمپوت گلابی ما چیکار می‌کرده است . وی از توطئه دشمنان داخلی در بدنام کردن نظام گله کرد و آمادگی خود و همکارانش را جهت مذاکره با سران 6 + 8 و هیئت کمک کننده به ژاپن تا سال 2096 جهت رفع سوء تفاهم‌ها اعلام کرد . وی افزود طبق هماهنگی‌های بعمل آمده با بیت آیت الله ریش‌تر ممه دانی و همکاری خوب و بجا و شایسته‌ی ایشان ظرف سه روز آینده بیت این بزرگوار به همراه "منزل" جهت گسترش تقوا و تشریح نقش ممه در زلزله راهی ژاپن خواهد شد و پیام آن بزرگوار را برای مصیبت دیدگان سونامی در شهر سندائی واقع در استان میاگی قرائت خواهند نمود . سخنگو اشاره کرد که در بخشی از پیام حضرت حجت الاسلام والزلزله ریش‌تر ممه ‌دانی خطاب به "منزل"های ژاپن چنین آمده است : شما باید تقوا داشته باشید و کاری نکنید که لولو به همین راحتی‌ها ممه‌هایتان را ببرد که زرتی زلزله بیاید ؛ عینهو اوشین !

#913

اعلام موجودیت تیم ضد ملی شوتبال هنربندان !


طبق اخباری که طبق معمول فقط به ما رسیده در نواحی انتهائی سال 89 ده نفره‌ از هنربندان یک تیم ضدملی شوتبال (شوت زدن داخل سالن) تشکیل دادند.

شوتی،سخنگوی این تیم اعلام کرد: "اصولاً خانواده‌ی هنربندان صدها عضو فعال دارد لیکن از این جمع تنها افرادی به تیم ملی دعوت شدند که توانائی شلیک شوت سرکش به دروازه‌ی خودی و تکل جفت پا از پشت داشته باشند تا بتوانند قله‌های پس‌رفت هنری را تند تند و چهار دست و پا طی بکنند."

براساس اطلاعات این سخنگو که قبلا در تیم دیگری "مجاهد"ت می کرده،تیم ملی شوتسال هنربندان اساساً فاقد هرگونه دروازه‌بان بوده و چه بسا تیمی که می‌خواهد به خودش گل بزند اصولاً دروازه‌بان می‌خواهد چکار و لذا این تیم بجای یازده بازیکن، ده تا شوتی بیشتر ندارد. اسامی بازیکنان و نحوه‌ی استقرارشان در زمین به این شرح اطلاع رسانی شفاف می‌گردد:

2011/03/14

#912

سی و پنج سالگی عراق ، سی و شش فرانسه ، سی و هفت ... ؟؟؟


نمی‌دانم این سفر در ادامه منرا به کجاهای دیگر خواهد برد . نمی‌دانم در ادامه از چه مرزهای دیگری باید بگذرم برای فقط بودن . مرز که می‌گویم هم اینکه کجای دنیا و هم بیشتر اینکه اینجا که هستی از کجا و کی و چی باید گذشت که بشود بود . بیرون آمدنم از ایران جابرانه‌ترین انتخاب ممکن بود ولی اجبارها با همان بیرون آمدن تمام نشد ، به اینجا که رسیدم اجبارها تازه شروع شد . حالا و امروز در اولین روز از سی و شش سالگی‌ام با تمام وجودم خوشحالم که تا این لحظه حتی به یک جبر اینجا تن نداده‌ام . جبری که بیشتر آدمهای اطرافت برایت ایجاد می‌کنند تا شرایط . جبری که می‌گوید اینجا که هستی اول باید بتوانی که زندگی کنی تا بعد اگر چیزی ازت باقی ماند حرفی هم بزنی . جبری که می‌خواهد برایت تعیین بکند که چه حرفی را بزنی که هم حرف زده باشی و هم توانسته باشی که زندگی بکنی . من به آنجور گفتنها دیگر حرف زدن نمی‌گویم ، استفراغ است آن . و این تنها جبری بود که در ایران به آن مجبور نبودی ...

بگذریم . امروز سی و شش ساله می‌شوم . در یکسال گذشته خیلی خوش گذشت و دو سه بار قلبم منرا رسماً تا قبرستان پرلاشز برد . آخر اینجا آدمهای مهم مثل من را پرلاشز چال می‌کنند ! امروز به این یکسال قبلم که نگاه می‌کنم باز هم با تمام وجود از آن راضی‌ام . البته من همیشه با گذشته‌ام حال کرده‌ام ، یکبار دیگر هم خیلی وقت پیشها گفته بودم حالا هم تکرار می‌کنم که اگر همین امروز دوباره از مادر متولد بشوم تا همین لحظه دقیقاً و درست و عیناً همان کارهائی را خواهم کرد که تا حالا کرده‌ام . به این یکسال من واقعاً خوشحالم که تمام فشارها را تحمل کردم و از سر گذراندم ولی به هیچ داروی فشاری "تن ندادم" . کمرم چند بار بشدت خم شد ولی نشکست . آه و ناله و گریه و زاری و نداشتم ندارم‌های متداول را هم نمی‌خواهم راه بیندازم ولی یکی از معدود دفعات زندگی‌ام است که اعتراف می‌کنم به سختی که گذراندم . نمی‌دانم ، شاید در ادامه ، کار سختتر بشود ولی بهتر ، بالاخره عادت می‌کنم و هیچ جوریم نمی‌شود . مهمش اینست که وقتی عادت کردم و هیچ جوریم نشد آنوقت نفس کش می‌طلبم !

آه و ناله هم اگر بخواهم راه بیندازم فقط اینجای کار می‌شود که دلم برای مادرم خیلی تنگ است . هیچ ابائی از گفتنش و ناله کردنش هم ندارم . هیچ پرهیز و مراعاتی و در حضور هیچکسی ندارم که اینرا نگویم . دلم برای مادرم سخت تنگ است . در این سال سی و ششم عمرم امروز که نشستم و حساب کتاب کردم دیدم با تمام سر و صداها و زرت و پرتم یکسال دیگر بیشتر بچه ننه شده‌ام . من واقعاً در این یکسال به اندازه‌ی سی و پنج سال قبلش مادرم را خواسته‌ام و پیشم نبود . البته اگر همین الآن اینجا بود شک نکن که داشتم حرصش می‌دادم ها ! ولی این تنها کاری بود که همیشه خواستم و هرگز نشد که انجامش ندهم . مادرم همیشه حتی همین الآن از پای تلفن بخاطر تمام کارهای من حرص می‌خورد ! با تمام دلتنگی‌ها ولی امروز دلم می‌خواهد به مادرم بگویم که من در اینجای دور بهترین و بزرگترین خانواده‌ی دنیا را دارم . مخاطبانی که تمام این یکسال را هم بیشتر از همیشه‌ی قبل با من ماندند . مثل یک خانواده گاهی به جان هم نق زدیم گاهی دعوا کردیم گاهی دسته جمعی خندیدیم گاهی گیس و گیس کشی راه انداختیم گاهی همسایه‌ی بد ذات آمد و کرم ریخت تا به هم بدبینمان بکند و مثل خانواده‌ی کوچکی که من در تهران در آن بودم بارها هم همه‌شان را یک عالمه حرص دادم و چزاندم ولی هیچوقت بودنشان را و پناهشان را از من نگرفتند ...

علی الحساب که خودم هم نمی‌دانم که سال سی و هفتم را از کجای دنیا سر دربیاورم و خداوند هم که طبق روال دارد با ما لاس می‌زند و فرمان را می‌چرخاند و اینطرف و آنطرف می‌برد . پس در این روز اول از سال سی و ششم : آخ برم راننده رو ، اون کلاچ و دنده رو !

2011/03/13

#911

ببخشید آقای سردار قاسمی ؛ الآن شما جلوی فرماندهی یا عقب ؟!


سردار قاسمی در مراسم افتتاح یک مرکز فرهنگی در خوزستان گفت "سرباز باید در خط نظامی جلوی فرمانده باشد در خط فکری عقب" . ما البته نمی‌دانیم پرت کردن این زرت دقیقاً چه ربطی به افتتاح مرکز فرهنگی خوزستان دارد ولی از آنجا که الآن یک کمی خط نظامی و خط فکری نظام قاطی شده و دقیقاً معلوم نیست کی جلوی کی است کی عقب یا حتی چه بسا معلوم نیست الآن چی جلوی کی است چی عقب لذا تصمیم گرفتیم بعد از بوقی بطریقه‌ی بیست سوالی پرده از جلو عقب نظام برداریم . این بیست سوالی هم احتمالاً هفت هشت ده‌تا سوال بیشتر ندارد شما به گیرنده‌های خودتان انگول نزنید ایراد از فرستنده است :

سوال : اگر سرباز اشتباهی بجای جلوی فرمانده برود عقب آنوقت جریان چه جوری می‌شود ؟
  1. آنوقت خیلی بد می‌شود بعد برای اینکه اوضاع بدتر نشود همان سرباز را می‌کنند فرمانده گور پدر عقب آدم جلوئیه ؟
  2. آنوقت خیلی ضایع می‌شود باید مواظب جلوی سرباز بود که یکوقتی زیادی جلو نرود بخورد به یک جاهائی ؟
  3. آنوقت باید یک نفر دیگر را هم گذاشت عقب سرباز که لااقل پنجاه پنجاه بشود ؟
  4. نه ، آنوقت باید یک نفر دیگر را گذاشت جلوی فرمانده که توازن عقب و جلو برقرار بشود ؟
  5. آنوقت معلوم می‌شود که خط فکری فرمانده عقبش است چون همه دوست دارند بروند آنجا ؟
  6. آنوقت ظاهراً خط فکری فرمانده با خط شورتش زیاد فرقی ندارد هر دو عقب است ؟
  7. آنوقت همه می‌فهمند که فرمانده با جلویش حمله می‌کند با عقبش فکر ؟
  8. آنوقت اینکه می‌گویند یارو سرش به کونش پنالتی می‌زنه یعنی همین ؟
  9. آنوقت باید خشتک آن سرباز را گرفت سرش پرچم کرد که بجای جلوی خط نظامی رفته عقب فرمانده دارد فکر می‌کند ؟
  10. یک فرمانده خوب نباید تمام حواسش به عقبش باشد حالا اتفاقی است که افتاده جلوتو نگاه کن ؟
  11. بی تربیت !

2011/03/12

#910

سه روز مانده به آخرین سه‌شنبه‌ی 89 :

تکان خوردن آسمانخراش در ژاپن داغترین لینک بالاترین !


من برای کیهان کار می‌کنم . من اهداف ارتش سایبری را دنبال می‌کنم . وزارت اطلاعات منرا اجیر کرده تا زیرآب جنبش سبز را بزنم . نیک آهنگ کوثر منرا تحریک می‌کند تا هی ایراد و بهانه بگیرم . حسین طائب بمن پول داده که طنز بنویسم . یا نه ، طبق بازی حال بهم زن اخیر همان ارتش سایبری "نشسته‌ام اینور دنیا می‌گویم لنگش کن" .

من تمام اینها را هستم . من خیلی بیشتر و بدتر از اینها هم هستم . اصلاً از وقتی که صرفاً برای عشق و حال از ایران زدم بیرون یکجوری شده‌ام . ولی شما را به جان مادرتان ، به شرفتان ، به وجدانتان دو روز مانده به آخر اطلاع رسانی برای آخرین سه شنبه‌ی اعتراض ، سه روز مانده به همان سه شنبه‌ای که شبش چهارشنبه سوری هم هست ، الآن من در اینکه تکان خوردن آسمانخراش در ژاپن مهمتر از کار اصلی‌مان می‌شود چقدر نقش داشتم ؟ تمام نمره‌ها را من داده‌ام که بحث اصلی منحرف بشود ؟

و شما را به همان شرف و وجدانتان قسم می‌دهم که بمن بگوئید که وقتی این چیزها را می‌بینم چه باید بگویم ؟ بگویم آفرین به اینهمه اتحاد ؟ بگویم جنبش در عالی‌ترین حد ممکن دارد کار می‌کند ؟ چه بگویم که متهم به تمام خط به خط پاراگراف اول نشوم ؟ یا نه ، اصلاً چرا باید که حتماً چیزی بگویم ؟ مثل دهها و صدها نفر دیگر که همینجا جلوی چشمم دارم می‌بینم بگویم گور پدر اول و آخر همه چیز ، اینجا فقط بشینم ببینم از کجا و چطور پول درمی‌آید و هر وقت هم که لازم شد دستبند و شال سبز بیندازم بروم نمایش بدهم برگردم . گور پدر دنیا ، چی بمن می‌رسه این وسط ؟ همونو عشق است !

2011/03/11

#909

من دیگه به این رهبر بی‌پدر و مادر فحش نمیدم !


والا ! دیروز تا حالا که رهبری گفته جر دادن حرف بدیه و خدا آدم بی‌ادب رو می‌بره جهنم هرچی فکر می‌کنم می‌بینم که تا حالا در استفاده از الفاظ و عبارات برای توصیف معظم له یک عالمه بی‌ادبی کرده‌ام و به احتمال زیاد تهش خدا منو ببره جهنم برای همین تصمیم گرفتم از این به بعد فقط با عبارتهائی که خود رهبری و توابعش استفاده میکنن مثل میکروب ، ممه ، لولو ، موضع ، عین سگ دروغ میگن ، چیه کی‌ئن و امثالهم که اصلاً بی‌ادبی نیست جمله بسازم . اتفاقاً الآن محض خنده و دستگرمی با همین عبارتهای باادبی یک جمله ساختم که اینجا می‌نویسم :

جمله‌ی باادبی :

رهبرا ! تو برای ما همان چیز کی هستی و ممه‌ی خجسته را هیچ لولوئی نمی‌تواند ببرد . نگران فتنه نباش و آبو بریز همونجات که می‌سوزه . شما به خودش مسلط باش و کاری به این چیزها نداشته باش فقط لطف کن عین سگ دروغ نگو بلکه عین یک جانور دیگه دروغ بگو و چه بسا اینقدر دروغ بگو تا دروغ‌دونت پاره بشه در هر حال مهم ممه‌ی خجسته است که لولوی دشمن نباید آنرا ببرد وگرنه عین ژاپن زلزله می‌آید و میکروبها چنان بدبخت می‌شوند که انگار مموتی رفته باشد حموم .

اماما ! تو برای ما عین هلو می‌مانی و آدم دلش می‌خواهد تو را از وسط باز کند ب..... ، ببخشید ... بخورد . تو مثل گل می‌مانی و همه می‌خواهند تو را بوکنند ! تو عین سگ برای اسلام زحمت می‌کشی ولی بعضیها که هنوز آب را نریخته‌اند آنجایشان که می‌سوزد دل تو را می‌شکنند که الهی دستشان عین تو چلاق بشود . آی ام ز غمت آلردی ساری . تو همینکه دائماً موضع دشمن را ببینی و شکل و شمایل و قد و اندازه‌اش را برای خجسته و اهل بیت تعریف بکنی خدمت بزرگی به اسلام کرده‌ای . امیدوارم که سران فتنه هم زودتر موضعشان را به تو نشان بدهند باشد تا تو بدانی که آخرش چیه کی هستی .

مواظب موضع خجسته باش و سلام برسان و هرگز اجازه نده که لولو ممه‌اش را ببرد . جان تو و جان ممه‌ی خجسته !

2011/03/08

#907

داداش ؛ گزارش نیروهای امنیتی رو ول کن ، خودت چه خبر ؟!

این ماشین همان نیروی امنیتی است در عاشورای 88 . عکس را هم من نگرفته‌ام ، هرکی گرفته دمش گرم !

اگر گزارش سایتها و وبلاگها همینجوری که این سه شنبه و سه شنبه‌ی هفته‌ی قبل پیش رفت ادامه پیدا بکند سه شنبه‌ی آینده گزارش لحظه به لحظه‌ی راهپیمائی به احتمال صد و هشتاد و سه درصد (دقیق حساب کردم) به شرح زیر خواهد بود . توضیحاً اینکه در اینجا منظورم از شرح احوال زیر ادامه‌ی روال فقط طبق این دوتا سه شنبه‌ی گذشته است و ربطی به مناسبتهای قبلی که مردم واقعاً شرکت کردند ندارد :

ساعت سه و پنج دقیقه‌ی بعد از ظهر : خیابان انقلاب حد فاصل پل چوبی تا دکه‌ی قاسم لبوئی پر از مأموران امنیتی است . بعضی از نیروها درحالیکه همه جا مستقر شده‌اند نگاه ناجوری بما انداختند که ناچار شدیم همان موقع گوشی موبایلمان را خاموش کنیم بگذاریم توی جیبمان . ما پیروزیم .

ساعت چهار و ده دقیقه‌ی بعد از ظهر : حضور سنگین نیروهای امنیتی همچنان همه جا ادامه دارد و حوالی میدان ونک یک خودروی پیکان که به نشانه‌ی اعتراض نبش میدان پارک کرده بود توسط یدک‌کش به پارکینگ منتقل شد . هم‌اکنون حال راننده پیکان خوب است ولی از سرنوشت خود پیکان اطلاعی در دست نیست . فقط یکی دو ساعت تا پیروزی باقی مانده است .

ساعت پنج و بیست دقیقه‌ی عصر : با تعطیلی ادارات ناگهان تعداد زیادی از کارمندان معترض ادارات با ورود به پیاده‌روها و ایستگاههای تاکسی روحیه‌ی عجیبی به مردم وارد کردند و برخی از نیروهای یگان ویژه که با موتور همه جا مستقر بودند ناچار شدند موتورهای خود را روی جک گذاشته و نشانه‌های زیادی از ترس و وحشت در چهره‌های همه‌شان دیده می‌شد (خودم دیدم) . حداکثر تا نیم ساعت دیگر ما پیروزیم .

ساعت شش و نیم عصر : در میدان انقلاب نیروهای زیادی مستقر شده‌اند و از سر پل تجریش صدای تیراندازی به گوش می‌رسد . جمعیت زیادی در تمام تاکسی‌ها دیده می‌شود و مردم بطرف میدان آزادی و بالعکس در حال حرکتند . در مجموع شهر در تصرف مردم است و گفته می‌شود که خامنه‌ای در حال ترک کشور بسمت لبنان است . مرگ بر دیکتاتور ، وی وی وی .

ساعت هشت شب : نیروهای امنیتی جمع کردند رفتند پی کارشان و ما پیروز شدیم و به خانه برگشتیم . در حال حاضر از شدت اصابت گلوله و باتوم و دستبند و گاز اشک‌آور هیچ‌جا را نمی‌بینم و یک کمی راه هم نمی‌توانم بروم و می‌خواهم بروم پای فیس بوک . ولی مهم اینست که سرانجام ما پیروز شدیم و دیکتاتور شکست خورد . وعده‌ی ما سه شنبه‌ی آینده بعد از اعدام موسوی و کروبی . دوباره وی وی وی !

** داداش ! این نیروهای امنیتی ده برابرش پارسال هم توی خیابونا بودن ولی تو بگو کل نیروی زمینی سپاه را هم که بیاورند تهران آخر با پنج میلیون جمعیت مثل عاشورای پارسال چیکار می‌شود کرد ؟ سه شنبه‌ی قبل و امروز سگان ولایت دیده شدند چون ما کم بودیم و دیده نمی‌شدیم . می‌گویم "ما" و تکرار هم می‌کنم "ما" و تأکید هم دارم "ما" چون منهم تمام اینروزها را با تمام وجودم همانجاها هستم . حالا باز برو بگو نشستی اونور دنیا لنگ مارو گرفتی دستت و اینا . بیا با خودمان رو راست باشیم رفیق ؛ اینها را بگوئی من می‌خندم فقط !

#906

آقا هشت مارس خرید مرید چه خبر؟!

2011/03/05

#905

از شما عذرخواهی می‌کنم آقای موسوی ...


از شما عذرخواهی می‌کنم آقای موسوی که به این مدت همیشه هزار برابر آنچه که خودمان هستیم را از تو خواسته‌ایم. در این دو سال گذشته نمی‌دانم چرا جو گیر شده بودم فکر می‌کردم من و ما دیگر داریم آنقدر بالا می‌پریم که تو خیلی مانده تا بما برسی. آن اوائل وقتی حرف از دوران امام می‌زدی پیش خودمان فکر می‌کردیم ما الآن سه قرن است که دوره‌ی امام را کهنه کرده‌ایم ، وقتی حرف از انقلاب می‌زدی می‌گفتیم این موسوی هم دلش خوش است‌ها، بعد از این‌همه که ما انقلاب را گذاشته‌ایم توی جیبمان این تازه آمده می‌خواهد دوباره انقلاب را از ته جیب کوچیکه‌مان دربیاورد، وقتی بیانیه می‌دادی می‌گفتیم این تازه عین دوره قاجار افتاده به مکاتبه. در مجموع هر چیزی که می‌گفتی و هر کاری که می‌کردی تهش می‌گفتیم انگار که در یک پیست دو ما بن جانسون باشیم و تو حمید سجادی که سالها در تمام مسابقات بعنوان نفر آخر دنبال همه دوید !

2011/03/03

#904

اعترافات خودجوش میر حسین موسوی !

.

2011/03/02

#903

واقعیت اینست که موسوی دستگیر شد ولی ایران قیامت نشد ...


22 بهمن پارسال که اتفاق خاصی نیفتاد این بحث شروع شد که جنبش تغییر فاز داده است . 22 خرداد را که خود موسوی کنسل کرد که او هم حالا خودش اسیر است این بحث جدی‌تر شد که جنبش کاملاً از فاز خیابانی خارج شده . البته یکسال از این تغییر فاز گذشت و همچنان و هنوز هیچکسی نگفت که خب پس این جنبشی که تغییر فاز داده الآن دقیقاً وارد چه فازی شده است ؟ فاز سکوت ؟ فاز اینترنت و لایک بازی در فیس بوک ؟ حالا اینها و هرچه فاز دیگر است همه به کنار ولی به مناسبت همین اسارت موسوی و اسارت کروبی قرار بود که ایران قیامت بشود و دل ایران خون شد که پس چرا قیامت نمی‌شود ؟ ببینید ، اگر قرار باشد به حداقلها راضی باشم خب باشد ، حرفی نیست و من خودم هم می‌گویم دم تمام کسانی که دیروز رفتند بیرون گرم . اما باور کنیم که ما حالا از حداقلهای مورد تصور خودمان هم خیلی پائینتریم . باور کنیم که بعد از نزدیک به دو سال سرکوب و زندانی شدن رفقا و شکنجه آخرین اتفاقی که قرار بود برایمان بیفتد هم افتاده و ما هنوز فازمان معلوم نیست . شنیده بودم کسی که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد با تمام وجود جلو می‌رود . آیا ما امروزی که اینجا ایستاده‌ایم واقعاً دیگر چه چیزی برای از دست دادن داریم ؟ اما دیروز کجا رفتیم ؟ جلو ؟

حالا و در ادامه‌ی راه قرار است که به کجا برویم ؟ قرار است که چه بکنیم ؟ دوباره قرار بگذاریم و یک عده بعد از ظهر بروند بیرون و شب برگردند خانه ؟ خب آخرش ؟ بخدا اگر اینهائی که می‌روند هم در خانه بمانند و هیچ جا نرود ماجرا خیلی سنگینتر برگزار می‌شود . می‌دانید ؛ به این مدت این چندمین باری است که به خودم می‌گویم کاش پارسال را از همان شب اول انتخابات و جلوی وزارت کشور تا فردای آغازین جنبش و الی روز عاشورا در تهران نبودم و تمام آنهائی که از نزدیک دیدم را هرگز ندیده بودم . آنوقت شاید مثل خیلیهای دیگر روزی مثل دیروز برایم بزرگ می‌آمد . می‌خواهم بگویم یادش بخیر اینرا هم نمی‌توانم . اما امروز که می‌بینم موسوی و کروبی مفت مسلم دستگیر می‌شوند و حکومت حتی رغبت نمی‌کند که تلفنها را قطع بکند ، اینترنت را مثل پارسال قطع کامل بکند ، لااقل اس.ام.اس را از کار بیندازد ، صادقانه بگویم که تحقیر می‌شوم . یعنی اینقدر دست کم گرفته می‌شوم که حالا دیگر مثل پارسالم هیچ لزوم و نیازی به اینکارها نیست . موسوی و کروبی را که بیشتر از یکسال و نیم هر روز گفتم و گفتی و گفتند که آخرین خط قرمزمان است به این راحتی دستگیر می‌کنند و ما باز هم بیشتر تحقیر می‌شویم .

از آنطرف هم رفقائی که به تمام این مدت هر روز که مردم بیرون نرفتند بوق تغییر فاز جنبش را زدند به محض اینکه قرار شد دوباره آدمها به خیابان بروند شروع کردند به اعلام مسیر و ساعت و روز و فلان . شروع کردند به پلاکارد دست گرفتن و جلوی مردم ایستادن . آخرش جریان چطوری شد پس ؟ اینکه همان فازی است که یکسال گفتی تغییر کرده . من سوال قبلی‌ام را یکبار دیگر تکرار می‌کنم : قرار است به کجا برویم ؟ کسانی که خواسته و یا ناخواسته مسئول هدایت فکری جنبش هستند آیا تکلیف کار با خودشان روشن هست که با مردم هم باشد ؟ یکیشان اطلاعیه می‌دهد می‌گوید ما نسل اندر نسل تابع ولایت فقیه بوده و هستیم و الهی کمرمان بشکند اگر بخواهیم مشکلی برای جمهوری اسلامی به وجود بیاید . یکی دیگرشان می‌گوید لطفاً اول یکنفر ولایت فقیه را برای من ترجمه بکند تا بعدش بدانیم باید چه چیزی را قبول داشته باشیم . هر کدام یکجور . جنبش بدون رهبر هم که خنده‌دارترین جوکی است که می‌شود شنید .

دو کلام آخر : رفقا ! موسوی و کروبی دستگیر شده‌اند می‌فهمید ؟ همین امروز یا جنبش و الباقی ماجرا را فراموش کنید و بچسبید به زندگی‌تان یا تکلیف را لااقل با خودتان مشخص بکنید . ادامه‌ی اینجور بی‌هدف و بی‌ثمر رفتن و هزینه دادن واقعاً معنی ندارد . همانقدری که وقتی به اینجور مناسبتها کسی شعار می‌دهد که آی فردا می‌روم کلاً نظام را سرنگون می‌کنم برمی‌گردم بی‌معنی است . الباقی قصه‌ها هم که خب مردم نمی‌خواهند کشته بشوند و نمی‌خواهند دستگیر بشوند و نمی‌خواهند فلان و نشستی بیرون گود می‌گوئی لنگش کن و امثالهم را هم شما را به خدا اینقدر در این یکسال شنیده‌ایم حالمان دارد بهم می‌خورد . خودتان بهتر از همه می‌دانید که اینطوری نیست . اگر مردم نمی‌خواهند هزینه بدهند پس همین الآن حسابت را با مردم جدا کن چون دقیقاً همین دیروز رفتی که هزینه بدهی . اگر مشکلت منم که بیرون هستم و حرف می‌زنم بدان که فقط یک نمونه ده روز پیش از 25 بهمن را ده ساعت هم نخوابیدم که بخورد توی سرم ، کارم را هم که تو خبر نداری و اینجا تمام زندگی من به آن بند است را نزدیک بود که از دست بدهم . صدایم درنمی‌آید ؛ داخل ایران یکجور هزینه دادم اینجا که آمده‌ام هزار و یکجور دارم هزینه می‌دهم . خودمان را مسخره نکنیم ، غریبه‌ها به اندازه‌ی کافی دارند تحقیرمان می‌کنند . به هم که می‌رسیم برای دریدن همدیگر شیریم ، سراغ آن غریبه که می‌خواهیم برویم صدها هزار آیه و برهان و تئوری می‌آوریم که به این دلیل موشیم . ول کن بابا ...