2010/05/31

#729

آقا حـلـّه ؛ فقط آسید علی ! 22 خرداد قرقیزستان یادت نره !


به میمنت و مبارکی مسیر راهپیمائی 22 خرداد هم اعلام شد و خانواده‌ای از نگرانی درآمد . در اینجا ما ضمن تف و لعنت پیشاپیش بر پدر و مادر هرکی که 22 خرداد از امام حسین تا آزادی آشغال بریزد قسمت مهمی از اتفاقات مربوط به 22 خرداد از شب قبل تا شب بعد را طبق فرمول نوسترداموس واقع در جدول تداومی مندلیف پیشگوئی می‌نمائیم :
  1. شب 22 خرداد کلیه لوازم و ادوات ارتباطی اعم از موبایل ، تلفن ، اینترنت ، اونترنت ، ول کنی اتو ، جارو برقی و امثالهم بدلیل عملیات کابل برگردان واقع در کیلومتر 13 خلیج فارس قطع می‌شود . وزیر ارتباطات عموماً آخرین نفری است که از قضیه خبردار می‌شود و تا پس فردا ابراز نگرانی میکند .
  2. از اینجا به بعدش دو حالت داره : یا جمهوری اسلامی می‌بیند دوباره پنج میلیون نفر دارند می‌آیند میرحسین و کروبی را دستگیر می‌کند یا می‌بیند دوباره پنج میلیون نفر دارند می‌آیند میرحسین و کروبی می‌روند بهتر است بروند خودشان را تحویل بدهند .
  3. دو حالت داره : یا بعداً که کابل برگردان خلیج فارس تمام شد معلوم می‌شود میرحسین و کروبی راستکی دستگیر شده‌اند یا معلوم می‌شود که نخیر ! دستگیر نشده‌اند فقط از خانه‌شان بیرون نمی‌توانند بیایند .
  4. دو حالت داره : یا رهبری در نماز جمعه‌ی 14 خرداد یک حرفهائی می‌زند که میرحسین و کروبی قبل از 22 خرداد دستگیر بشوند یا یک حرفهائی می‌زند که ایندوتا بعد از 22 خرداد دستگیر بشوند .
  5. اومدیم و دستگیر نشدند . دو حالت داره : یا پسرخاله‌ی کروبی در فلکه چراغ نفتی سولقون خودش را می‌زند به تیر یکنفر که از واشنگتن شلیک کرده یا یکنفر از واشنگتن پسرخاله‌ی کروبی را در فلکه چراغ نفتی سولقون با تیر می‌زند . علت حادثه سه سال در دست بررسی قرار می‌گیرد و واشنگتن طی این مدت صد دفعه محکوم به دخالت در امور داخلی ایران می‌شود .
  6. پنج میلیون نفر برای رحلت جانگوز ثبت نام کرده‌اند پس دو حالت داره : یا اینها بیخود نیامده‌اند تهران ، حالا که آمده‌اند هشت روز دیگر هم روش تا 22 خرداد بمانند چون لازم می‌شوند یا اصلاً رحلت جانگوز خر کیه ؟ هشت روز زودتر آورده‌اند که شهر را یادشان بدهند .
  7. روز 22 خرداد دو حالت داره : یا این پنج میلیون ثبت نامی می‌توانند حریف پنج میلیون که اسامی‌شان بعداً در بند اسرای گمنام سبز اوین منتشر می‌شود بشوند یا نمی‌توانند بشوند . چی ؟ نمی‌توانند بشوند ؟ بابا دار و دسته‌ی ناصر خپل و جعفر فلاش تانک تو آنگول آباد برای خودشان کیا بیائی دارند ها . اصلاً بمن چه !
  8. عصر 22 خرداد هم دو حالت داره : یا مردمی که تهران را رسماً تصرف کرده‌اند باز هم عین عاشورا دم غروب شهر را ریده تحویل می‌دهند به صاحبش یا ایندفعه شهر را تحویل نمی‌دهند . خودشان می‌روند دم خونه صاحبخونه می‌گویند بی‌پدر مادر ! خالی کن تا مأمور نیاوردم ؛ به جان خجسته راست میگم دارم !
  9. اونوقت دو حالت داره : یا طرف زودترش خونه رو تخلیه کرده یا داده زودترش خونه تمام ملتو تخلیه کنن . چون خونه‌ی تمام ملت این سی ساله سی دفعه تخلیه شده دیگه چیزی نمونده توش و چون دیگه صاحبخونه روسیه هم نمی‌تونه بره و چون اگر طرف صاحبخونه نباشه چپ حماس و حزب الله و هیچ جای دیگه هم نیست پس .....
  10. ایدفعه فقط یک حالت داره : سه هفته بعد از توی یک سوراخی حوالی آرادان درش می‌آورند ، حمام می‌کنند ، ریشش را می‌زنند ، برایش وکیل می‌گیرند ، دادگاه برگزار میکنند ، ..... اصلاً چه کاریه ! خودتان بروید جریان صدام را بخوانید . ما که نباید همه چیز را پیشکی لو بدهیم !
ضمناً هر وقت فرصت شد یکی لطف کنه بگه 22 خرداد ملت باید ساعت چند امام حسین تا آزادی باشند ؟ آها ، چون 22 خرداد می‌شود شنبه ملت هم غیر از براندازی کار و زندگی دارند راهپیمائی می‌شود بعد از ظهر دیگه ؟ خیلی ممنان ! فقط آخرش بازم نگفتید ساعت چند بعد از ظهر ؟!

2010/05/30

#728

برای عفو نوری‌زاد به خامنه‌ای نامه بنویسیم !


رفقا یا علی ! هر کدام یکی یک نامه‌ی تمیز محض جلای خامنه‌ای بنویسیم برای نوری‌زاد طلب عفو کنیم . اولیش خودم :

حضور مقام معظم‌تر از این نیست در جهان ولو تو قوطی هیچ عطاری

اگر بنده نوازی نموده از حال ما پرسیده باشی باید بگویم که گه خوردی ! جدی نمیدانی احوال ما چه جوری است ؟ روزی سیصد دفعه نفری برایت آرزوی مرگ با ذلت می‌کنیم همچی که بیفتی دیگه پانشی . به خجسته خانم سلام برسان بگو یک ملتی می‌گویند اسیرتم ! راستی آقا مجتبی چه خبر ؟ آنجائیش که میخارید بهبود حاصل شده انشالله یا 22 خردا بیائیم خیابان برایش بخارانیم ؟ قل و منقل حضرتعالی جور است انشالله ؟ شنیده‌ایم اخیراً بعد از اینکه ولادیمیر رید به عصمت و طهارت سرکارعین شکم مموتی پرکار شده‌ای وقت برای منقل نداری همینجوری با چائی نبات بمب میکنی ؟

حیف نیست برای 14 خرداد خودت می‌خواهی نماز جمعه بخوانی ؟ بده همین صدیقی بخواند یک کمی از همان کمپینهای سکسی راه بیفتد حالش را ببریم . می‌گویند پنج میلیون خ.ر سوار برای این روز عزیز ثبت نام کرده‌اند بیایند مرقد درسته ؟ مقعدشان یکوقتی خدای نکرده باز نشود وسط اینهمه راه ؟ ما هم اتفاقاً ثبت نام کردیم شصت و پنج میلیون نفر همین 14 خرداد دارند می‌روند شمال . آخرش نگفتی این امام راحل مگه توی دریا غرق شده که 14 خرداد همه می‌روند شمال ؟

خلاصه غرض از مزاحمت اینکه خ.ره ! بیا و این نوری‌زاد را عفو بفرما تا برنداشته یک نامه دیگر بهت ننوشته عصمتت گچی نشده . خوشم می‌آید که طرف را بردی زدی باد آوردی بعد این یارو دولت خرابی را فرستادی که نامه بنویسد بگوید جان همان خجسته بنده را عفو بفرما دوباره کاغذ برداشت رید بهت عین همین ولادیمیر . می‌بینم که اخیراً رسماً علناً افتاده‌ای به جان ملت در اوین . اگر تا حالا لااقل پیش خجسته یک شرم و حیائی داشتی الآن که دیگه راست راست توی همان اوین بچه‌ها را به کشت می‌زنی ، تجاوز میکنی این فینگیل دربارت هم که راه می‌افتد می‌رود اینور آنور عین خ.ر دروغ می‌گوید . آخرش می‌خواهی چه کنی ؟ خ.ره ! فکر خودت نیستی فکر خجسته باش !

2010/05/29

#727

امید جون! فیس بوک تو رو من حذف کردم نبوی رو بی خیال!
.

#726

نمیگفتی فکر میکردیم سپاه فقط یک سازمان جاکشی است !

سردار (عج) یک چیزهائی تف داد که در زیر بهش می‌خندیم :

سپاه نباید صرفا با اسلحه از انقلاب دفاع کند : دقیقاً ! با نوشابه هم می‌شود از انقلاب دفاع کرد . البته با این نوشابه خانواده‌ها بهتر می‌شود از انقلاب دفاع کرد . کلاً با هر چیزی که بشود حمله کرد می‌شود از انقلاب دفاع کرد .

سپاه قبل از نظامی بودن یک سازمان امنیتی ـ سیاسی است : اونوقت بعد از نظامی بودن یک سازمان چی چی است ؟ یک سازمانی که بدلیل نظامی بودن امنیتی - سیاسی هم هست ؟ نه ! امنیتی - سیاسی - نوشابه‌ای است .

محمدعلی جعفری در همایش سپاه حضرت سیدالشهداء ... : ببینم این حضرت سید الشهداء شما چه جوری از انقلابش دفاع میکرد ؟ یک سازمان نظامی داشت که قبل از نظامی بودن امنیتی - سیاسی بود ؟ سید الشهداء اسب سپاه را که خدای نکرده از چین نمی‌آورد ؟ می‌آورد ؟ به یزید نوشابه هم میدادن ؟

حادثه سال گذشته می‌توانست زحمات گذشته انقلاب را بر باد دهد : نداد ؟ جدی ؟ عوضش سپاه یک تقلب کرد زحمات آینده‌ انقلاب هم به باد رفت . بفرما نوشابه !

زحمات شهدای تاریخ شیعه ... : آره ، این شهدای تاریخ شیعه اتفاقاً خیلی برای انقلاب زحمت کشیدند . به جان خودم . هر دفعه بخاطر دفاع از خون همینها در تاریخ شیعه ، خون یک عده دیگر را ریختند زمین . فقط موقعی که نوشابه میدادند ، طرف به همین شهداء تاریخ شیعه قسم میداد که نوشابه نمی‌خوام میگفتن راست خواهر مادر هرچی شیعه و تاریخ شیعه ، زورکی نوشابه میدادن .

دشمنان خارجی تلاش کردند که نگذارند انقلاب به راه الهی خود ادامه دهد : شکر خدا موفق نشدند و انقلاب الآن دارد مثل خر به راه الهی خودش ادامه میدهد . این راه الهی تا همین پریروز از مسکو شروع میشد می‌خورد ته دیوار چین الآن یک کمی کدورت پیش آمده از همین چهار راه پپسی خودمان شروع میشود تا بیخ همان دیوار چین .

برای این کار از یک نقطه چالشی انقلاب شروع کردند : شما هم کار را با نقطه‌ چاله شی ضد انقلاب تمام کردید . این نقطه‌ی چاله شی اصولاً پارسال تا حالا در دفاع از انقلاب خیلی مهم است . آنها به چالش شما کار دارند شما هم با چاله ش اینها . در باز کن داری ؟

فرماندهان و مدیران سپاه و بسیج باید خط ‌شکن صحنه‌های مختلف انقلاب باشند : هستند . انقلاب صحنه‌های خیلی زیادی دارد که ما الآن رویمان نمی‌شود چندتا از صحنه‌ها بگوئیم . کلاً این انقلاب خیلی صحنه دارد و فرماندهان بسیج و سپاه همیشه در تمام این صحنه‌ها هستند . یکدفعه هم فرمانده نیروی انتظامی در یکی از همین صحنه‌ها داشت نماز می‌خواند فیلمش درآمد سه شد .

مولفه‌های اصلی آمادگی دفاعی یعنی معنویت و بصیرت : مولفه‌های فرعی هم می‌شود تانک و تفنگ و چماق و همین نوشابه . اینها به قصد معنویت و قربة الی الله دور میدان هم که می‌ایستند خیلی بصیرت دارند ماشالله . یک جاهای خانمها را می‌بینند که آدم بدون بصیرت عمراً نمی‌تواند ببیند !

2010/05/28

#725

مجد مثل مجید ، کوه مثل کوهیار ، وای مثل بر ما که بیرونیم !


چند نتیجه‌ی سوالی آلوده به پیش‌بینی اندر احوال رفقای اعتصاب غذا کرده‌مان :

1- چرا در زندان اعتصاب غذا کردند ؟
جوابهای صد درصد درست احتمالی :
  1. چون دیدند کسی کاری برایشان نمیکند گفتند خودمان یک کاری برای خودمان بکنیم ؟
  2. چون در ایران بجای اینکه آدمها از بیرون اعتراض بکنند از توی زندان اعتراض میکنند ؟
  3. چون در ایران بیرون فقط جای حرف زدن است توی زندان جای عمل ؟
  4. چون زندان اینترنت ندارد نمی‌شود روزی صدتا اعتصاب غذای مجازی راه انداخت باید اعتصاب غذای راستکی کرد ؟
  5. چون جمهوری اسلامی از آدمهای توی زندان وحشت میکند آدمهای بیرون از جمهوری اسلامی ؟
  6. چون مشکل زندانی را بیانیه و اعلامیه و ابراز تأسف حل نمیکند باید یک کار اساسی کرد ؟
  7. چون ایران یک جائی است که تا کار دست یک نفر ندهند یا یکنفر کار دست خودش ندهد صدای هیچکس درنمی‌آید ؟
  8. چون با تمام اینها فردا شب می‌رویم پشت بام الله اکبر می‌گوئیم پدر جمهوری اسلامی را از هشت جا درمی‌آوریم ؟

2- چرا برای جمهوری اسلامی مهم نیست ؟
جوابهای کاملاً درست که قطعاً ممکن است همینجوری باشد :

  1. چون مگه آخرش چه می‌شود ؟ حقوق بشر بیست تا بیانیه می‌دهد خب بدهد . لادست دو میلیون تائی که تا الآن داده ؟
  2. چون بازم مگه آخرش چه می‌شود ؟ یک عده مراتب اندوه و تأسف خود را به یک عده‌ی دیگر اعلام میکنند عین تا همین حالا ؟
  3. چون بعدش نهایتاً سه روز در اینترنت همه بد و بیراه می‌گویند بعد یادشان می‌رود همه‌شان می‌روند دقیقاً سرگرم همان چیزهائی می‌شوند که جمهوری اسلامی می‌خواهد ؟
  4. چون چه فرقی میکند ؟ بچه‌ها اگر خودشان سر خودشان بلا نیاورند جمهوری اسلامی می‌آورد تهش می‌شود همینی که حالا شده ؟
  5. چون پدرجان ! جنبش باید بیرون زندان ادامه داشته باشد نه توی زندان . خیلی سخته درک کردن این ؟

3- چرا پس باید چیکار کرد ؟
جوابهای یقیناً درست که بدون شک احتمالاً عین واقعیت است :

  1. باید امشب تا صبح توی فیس بوک لینک گذاشت چت کرد ؟
  2. نه نه ! امشب باید تا صبح در گوگل و یاهو لینک گذاشت چت کرد ؟
  3. نخیر ! امشب باید تا صبح بقیه‌ی جاها لینک گذاشت چت کرد ؟
  4. عمراً ! امشب باید تا صبح به دلائل دیگر نشست پشت کامپیوتر کلاً توی دهن این نظام زد ؟
  5. به هیچ وجه ! فردا شب باید تا صبح نشست کلیپ ضجه‌های مادران مجید و کوهیار را تماشا کرد توی سر خودمان بزنیم های های گریه کنیم ؟
  6. اصلاً ! جنبش تغییر فاز داده از حالت خیابانی درآمده . قبول ؛ فقط ببخشید جنبش الآن احیاناً وارد چه فازی شده ؟ قوطی‌ی بگیر و بشین ؟
  7. ابداً ! اتفاقاً خوبی این جنبش اینست که رهبر ندارد مثلاً برای همین 22 خرداد هنوز کسی نمیداند کجا باید برود چه بکند یا کجا نرود چه نکند ؟ (چی ؟ تجریش تا راه آهن ؟ بالاخره این برنامه است یا تله‌ی جمهوری اسلامی ؟)
  8. برو بابا ! وقتی می‌شود نشست برای علیرضا بدلیل تضعیف جنبش جوابیه نوشت چرا برویم دنبال کارهای دیگر ؟!

2010/05/25

#723

پارسال اینموقع همه چه پر کار بودیم ...


جشن زود هنگام قهرمانی‌مان که هیچکس از ما شایسته‌تر به این قهرمانی نبود ، چه قشنگ و خوش آواز بود . انگار که تیم سبزمان همان دقائق اول ده هیچ جلو افتاده باشد و حریفمان آنقدر ضعیف و ذلیل و خوار و زبون که حتی نمی‌توانست وسوسه‌ نزدیک شدن به محوطه‌ی ما را داشته باشد . خاتمی که رفت کنار همه قدری نق زدند ولی دوباره زوم کردند روی بازی . خاتمی همیشه وسط بازی میکرد و با تمام نق‌هائی که خود من هم خیلی وقتها می‌زنم همیشه بهترین بازی ساز است ...

هر کسی به هر کاری که بود همزمان شغل دومش تشویق دیگران به حضور بود . راست است که جمهوری اسلامی همان شب یا فردای انتخابات نلرزید . جمهوری اسلامی همان شبهای پیش از انتخابات لرزید . حتی قبلتر از آن ، آنموقعی که دستپاچه ده تا وزیر قلابی برای وزارت کشور عوض میکرد لرزیده بود . حتی خیلی پیش از آن ، زمانی که به سپاه آنقدر داد که چنان هار شد که برای ورود به محوطه‌ی پر جریمه‌ی ما حاضر شد خون بریزد ، جمهوری اسلامی همانموقع لرزیده بود . اصلاً چه می‌گویم ؟ جمهوری اسلامی تمام این سی و یک سال را هر روزش لرزیده ، شدت لرزه کم و زیاد شده ...

حالا دوباره دارد می‌شود 22 خرداد . دیروز دوستی اینجا کامنت گذاشته بود که "پارسال چه پر کار بودی و امسال ..." . دیدم اگر که به پر کاری ، همه‌مان بودیم ؛ و اگر به کم‌کاری ... هیچی ... همان من کم کار شده‌ام ! به این یکسال بعضی جلوی چشم بعضی دیگرمان عین گل پر پر شدند ، بعضی شقایقهای دیگر عاشقی را از وسط زنجیر و زندان یادمان دادند ، همه‌مان مثل میخ ، هرچه بیشتر توی سرمان کوبیدند بیشتر محکم شدیم . حالا یکسال شده که از چنین استقامتمان میگذرد . اینرا یادآوری کردن به خودمان هیچ بد نمیدانم . تا امروز تیم سبزمان به قدر دنیائی هزینه داده است : بعضی مثل گل ، بعضی شقایق ، بعضی هم مثل من آواره‌ی دنیا شدند ...

2010/05/24

#722

خرمشهر را خدا آزاد کرد ، اینا ریدن توش !

ساندیس نداشت گیر کرد !

در راستای اینکه خرمشهر را خدا تنهائی آزاد کرد و اینها دسته جمعی خدا را از آزاد کردن خرمشهر جوری پشیمان کردند که ملت ذلیل مرده‌ی خرمشهر امروز در یک استقبال و تجمع بینظیر میلیونی دیگر وسط زارتا پورت مموتی داد میزدند بیکاری بیکاری و در راستای اینکه ما هم داریم کم کم به خرداد پر از حادثه عادت میکنیم و به همین مناسبت بعد از یکماه حرف و حدیث درباره ارتباط زلزله با ممه نهایتاً با افشاگریهای جنتی درباره حمله ددمنیشنای‌نای دشمن معلوم شد که پژو 206 یکی از عوامل ایجاد زحمت برای ناموس مردم‌ها (مردم‌ها از واژگان جدید و مشکوفه در فارس است) میباشد و باید فوراً به پارکینگ منتقل گردیده و پس از تعویض کلیه‌ی قطعات و لوازم فابریک اعم از گیربکس و دیسک و صفحه و دسته موتور و خصوصاً جک که از اجزاء اصلی مزاحمت نوامیس است راننده نیز پس از روئیت اوراق ماشین بطور کامل ارشاد اسلامی بگردد و نیز در راستای اینکه موسوی درباره‌ی زنجیره‌ی انسانی میدان تجریش تا راه آهن یک چیزهائی گفت ولی هیچ منظور خاصی از تجریش و راه آهن نداشت و در راستای اینکه خاتمی و کروبی هم یک حرفهائی درباره‌ی 2 الی 22 خرداد گفتند ولی هیچکدامشان همچنان منظور خاصی نداشتند و در راستای اینکه شمخانی در تلویزیون ناگهان رید به مجری برنامه‌ی وزین دیروز امروز فردا و در راستای اینکه محمد نوری زاد در زندان کتک خورد ولی مجید توکلی اعتصاب غذا کرد و در راستای اینکه قرار شد از 18 خرداد به بعد تمام نامسلمانها حرفهای اسلامی بزنند بروند پشت بام تکبیر بگویند و در راستای اینکه اگر اوضاع همینجوری پیش برود 22 خرداد ما به خرداد پر از حادثه بیشتر عادت میکنیم ..... اووووووف !

خلاصه در همین راستاها و چندتا راستای دیگر ما می‌خواستیم سر و تهش یک مطلب بنویسیم که یهو اینجوری شد . حالا چرا احتمالاً چون پرسپولیس قهرمان جام حذفی شد ما خوشحال بودیم یهو مطلب رفت پشت هیجده قدم استقلالی ها !

2010/05/23

#721

بمناسبت دوم خرداد در پاریس اتفاق افتاد :
.
ملاقات با سیّد ابراهیم نبوی در کاخ الیزه !
.

نظر به دیدار گرم و صمیمانه‌ی ما با داور که باعث انبساط خاطر و جاهای دیگر خود و اطرافیان حاضر در کاخ الیزه شد مشروح این دیدار تاریخی که به نظر برخی مفسران لنگه‌اش عمراً هیچ جا اتفاق نیفتاده در زیر می‌آید :

داور : سلام علیرضا . بیا این پولهای خیلی زیاد را بگیر .

ما : سلام از ماست داور خان . مرسی که این پولهای خیلی زیاد را بمن دادی . با آنها چه کار بنمایم و آیا کلاً شما خوبی ؟

داور : خدا را کفر بد نمی‌باشم . توی راه که می‌آمدم پاریس کارلا بمن این پولهای خیلی زیاد را داد گفت کاخ الیزه که آمدم تو را ببینم بهت بدهم همه را بروی شانزه لیزه خرج عرق خوری و نوامیس مردم بنمائی . آیا الآن خوشحالی که منرا دیده‌ای ؟

ما : آری آری از خوشحالی دارم کلاً در پوست خودم نمی‌گنجایم هرچه زور میزنم . وقتی دیدم با گونی پول داری دنده عقب از سردر کاخ الیزه وارد می‌شوی خوشحالتر گردیدم از این دیدار تاریخی .

داور : پس بیا این پولهای بیشتر را بگیر مزدور ! با آن برو سایتهای مدیدی احداث بنما و حکومت را ساقط کن . راستی شنیده استم رفته‌ای جلوی سفارت از یک دیپلمات جمهوری اسلامی که اصلاً قاتل و جاسوس و دلال اسلحه نبود و یک یارو شیلنگیه گردگیری نموده‌ خشتک وی را به سرش پرچم گردانیده‌ای ؟

ما : آری آری . خیلی کیف زیادی داد و بعد از انهدام کامل سفارت ماشین یارو را نیز جوری کردیم که باید برود سقف ببـُرد .

داور : خوب کردی عوضی ! دلم خنک شد . بیا این پولهای زیادتر را هم بگیر پس .

ما : آیا بی‌زحمت جنابعالی اینهمه پولهائی که خیلی زیاد است از کجا می‌آوری ؟

داور : همانا من از جائی نمی‌آورم بلکه همینجوری سر جایمان نشسته‌ایم از جاهائی برایمان پول خیلی زیاد می‌آورند . در موساد و سیا خیلی بما لطف دارند و اخیراً شنیده‌ایم که القاعده هم خیلی لطف می‌خواهد بکند راهش را بلد نیست .

ما : یعنی می‌شود ما هم یک روز به جائی برسیم که بما هم اینهمه لطف داشته باشند اینجور جاهای خوب خوب ؟

داور : آری می‌شود . من خودم لطف القاعده را صاف میفرستم برای تو . اینها وقتی لطف می‌کنند احتمال کشته گردیدن آدمی بیشتر از صد درصد می‌باشد . حالا بیا این پولهای دیگر را هم بگیر برو نوامیس ملت مظلوم و تحت ستم فرانسه را دید بزن .

ما : البته خیلی ممنون ولی همانگونه که مستحضر می‌باشی در اینجا نوامیس این ملت استبداد زده دید زدن نمیخواهد بلکه خودشان همینجوری جلوی دید آدم زده می‌شوند .

داور : آری و برای همین پاریس زلزله می‌آید هی . بیا این پولها را هم بگیر باز .

ما : خیلی ممنان ! دیدار شما باعث تشویق زیاد من برای به تباهی کشاندن و گمراهی و هلاک نسل جوان ایران شد . هیچ ربطی به اینهمه پولهای زیادی که ما را عطا کردی ندارد . به جان مادرم راست می‌گویم .

داور : حالا پس برو ! راستی آدرس آن متروئی که شبها آنجا می‌خوابی را بمن هم بده . اتاق مسکونی که من زیر راه پله میدارم سوسک دارد بنده با اینهمه پولهائی که دارم وحشت مینمایم از زندگانی در آنجا !

2010/05/17

#720

پشم رهبر‌ی ريخت ؛ تحريمها هم پشم شد !


به خوشحالي براي خوشبختي در کنفرانس G15 که در آن درباره‌ي همه چيز صحبت شد جز G15 ، سر انجام قرار شد همان کاري بشود که شش ماه پيش قرار بود بشود . ما ضمن خوشحالي مجدد بدليل اسکل شدن کره زمين ظرف شش ماه گذشته آمادگي خود را جهت شرکت در هرگونه جشن ملي اعلام نموده در همينجا مفاد ده گانه توافقنامه‌ي مزبور را بين جمهوري اسلامي و ترکيه و برزيل اين وسط چيکاره است را مي‌آوريم :
  1. سه کشور بر لزوم پايبندي به اصل ولايت فقيه تأکيد نموده وگرنه عين ژنو همين الآن دوباره از بيت زنگ مي‌زنند مي‌گويند غلط کردي نيم کيلو اورانيوم هم نمي‌دهيم .
  2. جمهوري اسلامي حق دارد در قبال اين همکاري چند نفر ديگر را هم قبل از 22 خرداد اعدام بکند و هرگونه اعتراضي از هر جائي باعث لغو يکطرفه‌ي اين توافقنامه خواهد شد .
  3. استعمار جوان فرانسه بايد علاوه بر محمد کاکاوند و علي وکيلي راد بقيه‌اي را هم که براي پناهندگي آمده‌اند فرانسه پس بدهد وگرنه کار است ديگر يکدفعه ديدي قضا بلا بود همين کلوتيد ريس وسط پاريس خداي نکرده رفت زير ماشين يارو هم در رفت .
  4. برزيل و ترکيه بايد تضمين بدهند هر وقت قطعنامه‌دان داشت پاره ميشد با خريدن رأي تمام کشورهاي دوست و برادر مشت محکمي وارد آورده در عوض هرچي موز و شلوار لي داشتند بندازند به ما .
  5. ترکيه همچنين مي‌تواند هر وقت لازم شد تمام يا قسمتي از 1200 کيلو اورانيوم را يواشکي بما بدهد جايش آجر بگذارد . ما هم در عوض تريلي‌هاي شمش طلا يادمان مي‌رود آب نبات قيچي هم وارد مي‌کنيم .
  6. اين يارو لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا هم لطفاً برود يک اسم مخفف براي خودش بگذارد تو مايه‌هاي پله . دهن ما سرويس شد هر وقت مي‌پرسند اين وسط اسم دلال ماجرا چي بود بگوئيم لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا .
  7. ترکيه و برزيل اصلاً نگران تبعات همکاري با جمهوري اسلامي نباشند . هر کي حرف زد فوري دوتا از اتباعش را بدليل جاسوسي دستگير مي‌کنيم خودش خفه مي‌شود ما هم يکسال بعد يارو را پس مي‌دهيم که هيچ ، بيست تا جاسوس و قاتلمان را هم ازش پس مي‌گيريم .
  8. با توجه به حجم گسترده‌ي آدم بيکار و ول معطل در ترکيه و خصوصاً برزيل که بدبختها از بيکاري مجبورند بروند فوتباليست بشوند ، از اين پس مي‌توانند هرچي مشنگ ول معطل دارند بفرستند ايران يکي يک چماق مي‌دهيم دستشان مي‌فرستيم مردم را بزنند .
  9. نظر به اينکه چاوز اخيراً ضعيف حال مي‌دهد جمهوري اسلامي از اين به بعد از برزيل جهت شاخ و شونه كشيدن براي امريكا استفاده ميكند . تركيه هم بي‌زحمت آدرس پايگاههاي نظامي امريكا را بدهد كار خاصي نداريم ، مموتي مي‌خواهد برود با ژنرالها چندتا عكس بگيرد .
  10. در پايان هر سه دولت كاملاً موافقند كه در صورت همکاري جمهوري اسلامي ، تركيه مموتي را ببرد برزيل وسط آمازون ول بکنند تا به حيات طبيعي اش ادامه بدهد !

2010/05/16

#719

يک وجب شادی و يک حکم به اين گشادی !


البته آدم خنده‌اش ميگيرد . جمهوري اسلامي خودش براي خودش چهره توليد ميکند که بعد با همان چهره‌ها گلاويز بشود . خوشگلترين نمونه‌اش همين يارو اعلمي با آن کله‌ي وجين شده که قبلاً سر جمع دو هزار نفر مي‌شناختند و برايش هورا مي‌کشيدند ، از اين تعداد هزار و نهصدتا همانهائي بودند که همچنان معتقدند هدف خداوند از تکامل بشر کلاً اين بوده که آدميزاد در نهايت درجه تکامل تـُرک بشود ! صد نفر هم بهرحال هر کسي براي خودش فک و فاميل دارد اعلمي هم روش . همين آدم را وقتي جمهوري اسلامي براي مجلس رد صلاحيت کرد چنان ترکيد که فوري رفت براي رياست جمهوري ثبت نام کرد . بعد که آنجا هم رد شد رفت نشست سي.دي ابطحي تکثير کرد . اعلمي کلاً از بچگي هميشه خيلي قهرمان بود و سي.دي مربوطه‌اش را هم ما خودمان ديده‌ايم . اگر مي‌پرسيد سي.دي را از کجا گير آورده‌ايم از همانجائيکه اعلمي سي.دي اعترافات منتشر نشده‌ي ابطحي را گير آورد !

حالا و امروز جمهوري اسلامي از شادي صدر چهره توليد مي‌کند . وسط گيس و گيس کشي براي حقوق زنان که در طول تاريخ همينجور زير پا مانده ولي هيچکس نفهميده فقط اين فهميده ميگيرند مي‌برندش زندان بعد خوب که چهره شد آزاد ميکنند ، طرف مي‌رود خارج ، عمراً بدون نفوذ و اشاره‌ي هيچکسي از هيچ جائي روزي سي تا جايزه ميگيرد فکر ميکند کار خوبي کرده همينجور به گيس و گيس کشي ادامه مي‌دهد . همين الآن بپرس بجز جيغ و ويغ سه تا از کارهائي که کردي نتيجه هم داده را بگو دو ساعت پس کله‌اش را ميخاراند . نه ، اصلاً دوتا را بگو . چون شادي هستي يکي را بگو دور هم باشيم . حالا و اينجوري که مي‌شود جمهوري اسلامي تازه برميدارد شش سال هم زندان مي‌دهد که بساط جيغ و ويغ بعدي را براي اين ابر زن تاريخ قشنگ فراهم بکند . البته چيز عجيب غريبي هم نيست : کسي که با فاطي رجبي فقط در نوع حجاب فرق داشته باشد بايد هم براي جمهوري اسلامي اينهمه مهم باشد !

2010/05/14

#717

به تعدادی شيشه بـُر جهت سفارتخانه‌های نظام نيازمنديم !


در راستاي اينکه شيشه‌‌ي سفارتخانه‌هاي جمهوري اسلامي بشدت دارد پائين مي‌آيد و در راستاي اينکه علاوه بر شيشه تابلو و پرچم و بقيه‌ي چيزهاي سفارتخانه‌ها هم دارد پائين مي‌آيد و در راستاي اينکه خارج هيئت بنت رقيه ندارد که اغتشاشات را طي يک حرکت کاملاً خودجوش با سيم بکسل حضرت عباس کشيد برد وسط شعب ابي طالب و نيز در چندتا راستاي ديگر وزارت خارجه‌ جمهوري اسلامي که با حفظ سمت مرکز بايگاني اسناد دولت هم هست طي اطلاعيه‌اي که الآن براي ما اس.ام.اس شد از نيروهاي واجد هيچ شرايطي استخدام بعمل مي‌آورد . متن اطلاعيه تو نميري اينجوري است :

بسمه تعالي

اکنون که به برکت نظام راهپيمائي از داخل کشور به خارج همان کشور منتقل گرديده و پليس ظفرنمون فرانسه نيز در يک اقدام بجا و شايسته با دستگيري دويست نفر در پاريس ريد به اعتبار بين المللي خودش بدينوسيله از افراد مندرج در زير که مثل ساير استخدامهاي دولتي واجد هيچ شرايطي نباشند با دو برابر حقوق و مزايا و سهام عدالت و صفا سيتي در خارج استخدام بعمل مي‌آيد :

  1. شيلنگ‌چي پايه يک
    شرح وظائف : آب‌پاشي به تجمع کنندگان با شيلنگ و خيس نمودن خود و خصوصاً دوربينهاي آنها اعم از دوربين موبايل يا هندي کم . بديهيست بدليل اينکه به سفارت جمهوري اسلامي ولو در شاخ افريقا هم اجازه‌ي استفاده از ماشين آب‌پاش چيني داده نمي‌شود و اين يک ضايعه‌ي تأسف انگيز براي کشوري است که تا بيخ در بالاترين سطح آزادي بسر مي‌برد لذا شيلنگ‌چي مربوطه بايد در برابر هرگونه خلع سلاح و از دست دادن شيلنگ بشدت مقاومت نموده خره ! فيلمش درمياد همه مي‌خندن !
  2. ميل پرچم‌دار دوم آشنا به تايپ لاتي
    شرح وظائف : ممانعت از سقوط پرچم مظفر جمهوري اسلامي از بالاي تير ترجيحاً جوري که بطور سيار ميل پرچم دستش باشد هي راه برود چه بسا اگر اوضاع خطري شد ملت حمله بکنند ميل پرچم‌دار در محوطه‌ي سفارت با ميل بدود فرار بکند . بدليل حجم شديد استفاده از اسماء متبرکه به اسلام و مسلمين توسط تجمع کنندگان مبني بر آرم وسط پرچم ميل پرچم‌دار بايد بتواند در صورت نياز فوراً از طريق تايپ لاتي جاي آرم فحش خواهر مادر بنويسد . در هر صورت فرقي نميکند همين آرم وسط پرچم هم از صدتا فحش خواهر مادر براي ملت بدتر است !
  3. کمک ماست‌ بند مسلط به ماست چکيده
    شرح وظائف : از آنجاکه شعارنويسي روي در و ديوار سفارت با حفظ سمت شغل دوم تمام خبرنگاران و روزنامه‌نگاران حاضر در تجمع مي‌باشد و نيز نظر به اينکه ننگ با رنگ زياد خوب پاک نمي‌شود ولي با ماست خيلي خوب پاك مي‌شود ، ماست بند مربوطه بايد پس از كيسه شدن ماست اعضاء سفارت چكيده‌ي آنرا به نحو مطلوبي روي ديوارها ماليده همانجا بلند بگويد : اينا همش نواره !
  4. تابلو ميخ كن وارد به ميخ طويله
    شرح وظائف : برداشتن تابلوي سفارت از زمين ، صاف كردن و ميخ نمودن مجدد آن جوري كه درآوردن مجدد تابلو حداقل جرثقيل 8 تـُني بخواهد . با توجه به دريافت اخطار كتبي از سازمان شهرداريهاي اتحاديه‌ي اروپا مبني بر اينكه پدر جان ! شما چرا تابلوهايتان را مي‌اندازيد تو پياده رو ؟ لازم است تا تابلو ميخ کن مربوطه از طريق الصاق تعداد انبوهي ميخ طويله به همه جاي تابلو مانع از سقوط جمهوري اسلامي ولو روي تابلو شده ، تابلو بازي هم درنياورد .
  5. فحش خور ملس با سابقه‌ي بي ناموسي مكفي
    شرح وظائف : فحش خوري دم درب سفارت جوري كه هيچ وابستگي و تعلق خاطري به هيچكدام از نسوان فاميل خصوصاً خواهر و مادر نداشته باشد بلكه ترجيحاً با شنيدن فحش ناموس خوشحال هم بشود . البته ما مي‌خواستيم براي اينكار از همين احمدي نژاد خودمان استفاده كنيم كه سوابق درخشاني در فحش خوري و خوشحال شدن دارد ليكن اين فضوليها به شما نيامده . فحش خور مربوطه بايد به نشانه‌ي استواري و شكوه جمهوري اسلامي همينجوري چار قاچ جلوي درب سفارت بايستد فحش بخورد هيچ طوريش هم نشود .

2010/05/13

#716

قرار شد كردستان اعتصاب بشود و شد ؛ به همين راحتی !


آدم بعضي وقتها به اين كـُردها غبطه مي‌خورد بخدا . حرف يك كلام بود و عمل اجراي همان كلام بي هيچ اضافه‌اي : اعتصاب ! هيچكس تئوري بيش و كم نداد ، هيچكس وسط حرف ديگري ندويد ، هيچكس با هيچكس ديگر دعواهاي ده سال پيش را نكشيد وسط ، هيچ اتفاق زائدي نيفتاد . قرار شد اعتصاب بكنند و كردند . به همين راحتي ! كومله هم كه جمهوري اسلامي را خورد !

هيچكس نگفت اگر من سر كار نروم پدرم را درمي‌آورند ، هيچكس نگفت اگر من مدرسه و دانشگاه نروم شناسائي مي‌شوم ، هيچ خانواده‌اي به همسر و فرزندش نگفت تو برو گوش به اين حرفها نده ، هيچكس از نون خوردن افتادن نترسيد و تازه دقيقاً برعكس شد : هيچكسي كه به هيچ كاري نرفت ولي اگر رفت ايندفعه او انگشت نما شد . واقعاً در اصل ماجرا چه تفاوتي ميكند ؟ در كردستان و در هر ماجرائي نهايتاً پنجاه نفر را مي‌گيرند كه اگر اعتصاب نشود هم باز همانها را مي‌گيرند . سران فتنه شدن كه الكي نيست !

همين يك وجب كردستان (حالا پان كـُردها نيايند بگويند كردستان وجب نيست قاره است !) دهها حزب دارد كه هر كدام سر دهها موضوع سالهاست با هم دعوا دارند . من بميرم تو بميري هم ندارد ، رسماً دعوا دارند . گاهاً برخي آن ديگري را اصلاً به موجوديت هم قبول ندارند چه به ساير چيزها . ولي امروز همه كنار هم ايستادند . به اينروزها هيچكسي آيا فقط يكبار ديد كه حزبي بيانيه‌ي ديگري را تخطئه بكند ؟ زير آب آن ديگري را بزند ؟ حاضر نيست سر به تنش باشد ها ! ولي مهم اين بود كه امروز تمام كردستان اعتصاب بشود ، همين .

آقايان سران فتنه‌ي سبز ! ياد گرفتن از سران فتنه‌ي كـُرد ، كساني كه خود شما هم روزگاري كه بر مسند بوديد دربدر دنبالشان مي‌گشتيد هيچ اشكالي ندارد بخدا . رفقاي سبز ! ..... هيچي بي‌خيال ! (امروز استثنائاً تنم نمي‌خارد !)

2010/05/12

#715

رفقا ! از خيزش اخير كردستان حمايت كنيم ...
.

دقت كرده‌ايد در اين چند روز بعد از اعدامها جنبش سبز چقدر به جنبش مردم كـُرد نزديك شده ؟ به اين مدت من براي اول بار است كه چنين همصدائي بي‌نظيري را بين سبزها و كـُردها مي‌بينم . عليرغم اينكه در تمام اين مدت هرگز اينرا هم نديدم كه هيچ سبزي ، كـُرد را از خود نداند اما ايندفعه به وضوح تمام ديدم كه سبزها به اعدام اين پنج رفيق چنان واكنشي نشان دادند كه شايد ايندفعه خود كـُردها هم از سبزها عقب ماندند ! کـُردهائي که مدتهاست با جنبش سبز همراهند و ولي انگار کسي نمي‌بيند . که اگر نبودند همين خود من الآن اينجا نبودم . بابک و حنيف و آرش و اکبرين و کيانوش و خيليهاي زياد ديگر هم اينجا نبودند . همه‌مان حتي با کمترين نقش بعنوان زبان گوياي سبز حالا در شهرهاي ايران يا متواري بوديم و يا مادران و عزيزانمان در جمع عزاداران . من در اينباره در فرصتي ديگر حتماً و به تفصيل حرف خواهم زد ...

از جمهوري اسلامي ممنونيم ! اگرچه با خون كردن دل تمامي ما ، اما جاهلانه کاري کرد که تمام رشته‌هاي تنيده‌اش در سي و يک سال گذشته پنبه شد . سي و يک سال تلاش کرد و همچنان هم تلاش مي‌كند براي ايجاد فاصله و تفرقه بين هر كـُردي با هر غير كـُرد . ناگهان و به يك خريتي چنان همه را با كـُردها يكپارچه و متصل ميكند كه شكافتن اين زنجير همانقدر كار مي‌برد كه سي و يك سال گذشته برد . كـُردها اگر كه تا ديروز فقط قرباني بودند امروز يكي از مهمترين قسمتهاي همين زنجير توانمند سبز هستند . اگرچه كه اينها هنوز هم قرباني مي‌شوند . همين پريروز سه‌تايشان را و يك معلمشان را قرباني كردند تا در آستانه‌ي خرداد ماه نفس سبزها را بگيرند . اينها حتي براي ترساندن سبزها هم كـُردها را قرباني مي‌كنند .

من از تمام رفقايم صميمانه دعوت مي‌كنم كه از خيزش اخير كردستان حمايت بكنند . هر كداممان با همين مختصر وبلاگها و يا اگر دستمان به سايتي برسد از طريق آنها از اين خيزش حمايت كنيم . كردستان روز پنجشنبه را به دعوت احزاب كـُرد در اعتصاب است . آنهائي كه هميشه در دعوتهاي ما شريك بوده‌اند چرا يكبار هم ما در دعوت آنها شريك آنها نباشيم ؟ حداقل كارمان اينكه مي‌توانيم بنويسيم و خودمان را پشتشان بدانيم و هم اينكه اطلاع رساني كنيم . اطلاع رساني درسي است كه سبزها فوت آبند . بسم الله ...

2010/05/11

#714

آقای رهبری! هاشمی "موضع"‌اش را نشان داد، ديدی ؟!


#713

توپ تفنگ حسين شوش ، عصمت باروتی دقت كن !

بدينوسيله مشروح دادگاه حسين شوش در راستاي شكايت شيرين عبادي در زير مي‌آيد :

قاضي : جناب آقاي حضرت حسين شريعتمداري مفخر ! اين دادگاه بدليل شكايت اين زنيكه از حضرتعالي تشكيل گرديده است . لطفاً جهت دفاع از خودت به اون حمله كن .
حسين شوش : بله . البته مسأله‌ي ايشان برميگردد به بعد از انتخابات رنگين و كوبنده‌ي 22 خرداد كه ما آراء بيست و چهار ميليون به آقاي احمدي نژاد را از سه روز قبلش اعلام كرده بوديم و ديديم كه همينجوري هم شد . مطابق اسنادي كه ما داريم ايشان و آقاي موسوي از پايه گذاران فتنه در كشور و .....

قاضي : جناب آقاي حضرت شريعتمداري معظم ! مجدداً تكرار ميكنم كه اين دادگاه بدليل شكايت اين زنيكه از حضرتعالي تشكيل گرديده است نه آن زنيكه .
حسين شوش : آهان ! اين زنيكه . جدي فقط اين زنيكه از ما شكايت كرده ؟
قاضي : بله . آن يكي جنابعالي را اصولاً ريز مشاهده ميكند .
حسين شوش : البته خانم شيرين رهنورد كه مدعي هستند به نوبل جايزه‌ي اسكار دادند و ما اسنادي داريم كه .....

قاضي : حضرت جناب شريعتمداري ! پس شما تمام اتهامات وارده به ايشان را قبول داريد و با مداركي كه به دادگاه ارائه نموديد كاملاً تائيد ميكنيد كه دختر ايشان بهائي است ؟
حسين شوش : بله ، خيلي زياد هم بهائي است . ايشان علاوه بر دخترش خودش هم بهائي است . اينهم كارت عضويت سازمان مجاهدين كه ما پريروزا داديم بچه‌ها از جيبش زدند . ايشان در زمان دريافت جايزه‌ي اولاف پالمه حرفهائي هم بر عليه نظام زدند كه اسنادش .....
قاضي : پدرجان ! جايزه‌ي اولاف پالمه را يك زنيكه‌ي ديگري برنده شد اصلاً هم نرفت كه بگيرد چون به حكم همين دادگاه ممنوع الخروج بود . لطفاً ادامه بدهيد .
حسين شوش . جدي ؟ خب البته در اصل ماجرا كه فرقي نميكند . مهم اينست كه ما اسنادي داريم كه نقش ايشان را در انفجار حسينيه‌ي شيراز بعد از انتخابات نشان مي‌دهد . بنده خوب يادم است که ما همان پيارسال چند نفر را در رشت دستگير نموديم که به ارتباط خود با خانم زهرا عبادي اعتراف کردند . مدارکي که ما داريم و .....

قاضي : عجب ! يعني مي‌فرمائيد ايشان از همان بدو انقلاب از خط امام خارج شدند و ميرحسين موسوي را بعنوان جاسوس نخست وزير امام کردند که براندازي انجام بشود ؟
حسين شوش : اين تازه قسمتي از ماجراست . اسناد ما نشان مي‌دهد که پسر يعقوب نزول خور که الآن مدير سايت بالاترين وابسته به منشه امير است به همراه رمضون ماست بند و قاسم چراغ ساز کتاب آيات شيطاني را زير نظر همين خانم منتشر کردند و .....

منشي جلسه : با استناد به گفته‌هاي متهم ، اين دادگاه شاکي را محکوم نموده جلسه ختم به خير مي‌شود . چنانچه متهم در دفاع از خود باز هم شکايتي از کسي داشته باشد مي‌تواند متن شکايت را در سرمقاله‌ي روزنامه‌اش وابسته به هيچ جا درج نموده تا دادگاه نسبت به صدور حکم جلب شاکيان بعد از دستگيري اقدام نمايد . جلسه‌ي دادگاه جهت تنفس و گرفتن چندتا دود تعطيل اعلام ميگردد . متهم مي‌تواند براي گرفتن دود برود اتاق قاضي . خسته شد بچه !

2010/05/10

#712

آقای موسوی ! اين دقيقاً همان عدل علوی است که شما دنبالش بودی ...


آقاي موسوي ! به فاجعه‌اي که ديروز اتفاق افتاد معترضي و ما هم ازت ممنون ، پرسيده‌اي آیا این است آن عدل علوي که به دنبالش بودیم ؟ علي الحساب مي‌گويم چه سوال خوبي . اما با وجود و ادامه‌ي اين جنايتها بگو که تا چقدر و تا کي از شما بشنويم عصر امام راحل ، قانون اساسي ، ولايت فقيه ؟ تو که از نزديک شاهد و حتي مجري بند به بند تمام آن عصر و آن قانون و همان ولايت فقيه بودي ترا قسم به خدايت لااقل يک دستاورد از اينهمه برايمان نمونه بياور جز اينکه ترکيب همين سه عنصر شوم در تمام اين مدت کشورمان را و دين و ايمانمان را رسماً به لجن کشيده باشد . فقط يک نمونه شاهد و مثال از اين سه بياور که حاصلش جز نکبت و فلاکت براي ما شده باشد ...

مگر حکومت علوي حال حاضر جز ترکيب کثيف همين سه عنصر است ؟ وقتي تو با تمام صداقت کلامي که هميشه داري همچنان و هنوز اصرار داري بر اين سه ، چه انتظاري داري که عدل اين حکومت چيزي بجز ايني باشد که اتفاق مي‌افتد ؟ مگر دفعه‌ي اول است که کسي را بي هيچ خبر و اطلاعي پاي دار مي‌برند ؟ مگر دفعه‌ي اول است که بي هيچ حکمي نيمه شب به خانه‌هاي ما حمله ميكنند و ما را مي‌برند جائي كه تا چند ماه خبري ازمان نباشد و وقتي كه "اگر" برگشتيم جهان بسوزد از شنيدن وصف حال ما ؟ تو دقيقاً با چه چيزي مخالفي كه همزمان از همان دفاع هم ميكني ؟ يك پاراگراف بيانيه دادي ، يكجا گفتي "احكام شگفت آور" ترا به مقدساتت اين احكام از كي و چرا باعث شگفتي تو شده ؟ كه اگر در كل اين نظام ده نفر در سي و يك سال گذشته بايد كه به همين احكام عادت داشته باشند يكي‌اش شخص خود شمائي ...

نمي‌خواهم تاريخ شخم بزنم و از جنابعالي سابقه بياورم كه ديگران بقدر كافي اينكار را كرده‌اند . چقدر دوست داشتم و دوست داشتيم و هنوز هم دوست داريم كه با صداقت و قاطعيت هميشگي‌ات يكبار هم كه شده بجاي شگفت‌زده شدن از اين احكام به همين اندازه‌ي يك پاراگراف بيانيه بدهي بگوئي من ، ميرحسين موسوي خامنه فرزند مير اسماعيل اگر هم كه تا الآن امام را و قانون اساسي را و ولايت فقيه را راه حل برون رفت از نكبت ايران مي‌دانستم ، با اتفاقاتي كه فقط در همين يكسال گذشته رسماً و علناً و جلوي چشم خودم براي من و براي فرزندان من افتاده از اين راه برمي‌گردم ، وارد راهي مي‌شوم كه آخرش بجز پس زدن نكبتي كه از عصر همان امام راحل شروع شد ، با ولايت فقيه ادامه پيدا كرد ، قانون اساسي ما را اينچنين نابود و غير اساسي كرد ، نباشد . همين ...

#711

در تهران جـَستم ، در پاريس دستگير شدم ! خيلی باحال بود !


آقا ما حالا چند ساعتيه که آزاد شديم . اينکه مي‌گويم هرجا مي‌روم شـّر هم با من مي‌آيد باز بگو نه ! هنوز تا بخواهم بگويم که در پاريس (!) بازداشت شدم صداي خنده‌ام تا سماوات مي‌رود . حدود ساعت چهار و فلان عصر بود که همچي به خودمان که آمديم جلوي سفارت جمهوري اسلامي در پاريس بوديم . اين دومين حضور من طي هشت روز اقامتم در پاريس جلوي سفارت بود . اولش گوشه‌اي ايستاده بودم تماشا ميکردم . همه چيز معمولي پيش مي‌رفت . همانجا با خودم گفتم خدائيش اعتراضات مدني (!) پاريس کجا و تهران کجا . رفقائي که رفته بودند خط مقدم يهو ديدم يارو مادرسگ از محوطه‌ي سفارت شلنگ برداشت شروع کرد به آب پاشي . نوشابه اميري را ديدم که عين موش آب کشيده شده بود . همانجوري ازش يک عکس هم گرفتم که بدليل جو سانسور و خفقان الآن منتشر نميکنم ! يهو قاط زدم . اين شيلنگيه چي ميگه اين وسط ؟ آقا ما رو داري !

به خودم که آمدم در لحظات اول دنبال سنگ و کلوخ بودم که بزنم اين مادرسگ را ميني‌مم سه هفته مرخصي استعلاجي از کارگزيني سفارت برايش دست و پا کنم . البته بيشتر مايل بودم بروم به کار بيمه‌ي مادام العمر از کار افتادگي برايش . دروغ چرا ، در تمام مدت به خواهر مادرش هم خيلي فکر کردم . اَه که اين پاريس چقدر تميز است ! دريغ از حتي يک جسم سخت گوشه‌ي پياده رو . ديدم رفقاي خط مقدم دارند شهيد مي‌شوند ! دوتا پرچم گير آوردم که دسته‌اش خيلي بکار مي‌آمد ! به سه سوت با همانها يارو شيلنگيه را از پشت نرده خلع سلاح کرديم ! جنبش همين يکهفته پيش از تهران رسيده باشد و بي بخار ؟ زکـّي ! همان شلنگ را چنان از بيخ بستيم به در سفارت همچي که باز کردنش حداقل سه چهار روز کار دارد . از در و ديوار و هر جا که ميشد رفتيم بالا . رفقاي ديگر هم زدند دوربين و ساير چيزهاي شکستني سفارت را صفا دادند . تازه داشت روحيه‌‎هايمان که از صبحش خراب شده بود خوب ميشد که توسط پليس جيره خوار وابسته‌ي نوکر استبداد فرانسه محاصره شديم !

نيم ساعت بعد اينجا چون فرانسه است و استبداد غوغا ميکند پليس از ما دستگير شدگان "خواهش" کرد که سوار ماشين بشويم . اينها شعور ندارند نمي‌فهمند که دستگير شدگان را بايد با لگد سوار ماشين کرد ! اين بود که خواهش ميکردند . ما خوشبخت بوديم که سوار ون نشديم و با اتوبوس به سياهچال هدايت شديم ! جمعمان جمع بود . توي راه پليس جيره خوار وابسته‌‌ي نوکر استبداد با بستن پنجره‌ها باعث شد تا ما گرممان بشود و بقول گرگاني‌ها "يه خيلي" عرق کنيم ! در طول راه چون ما اسرائي که حقمان بشدت پايمال شده بود خيلي در تنگا بوديم و تمام امکانات ازمان سلب شده بود هر کدام با گوشي‌هاي موبايلمان با دويست جا مصاحبه کرديم و احساسمان را از اينکه بطور دهشتناکي دستگير شده‌ايم و با شلنگ بهمان آب پاشيده شده و بشکل فجيعي خيس شده‌ايم بطرز غم انگيزي به تمام رسانه‌هاي جهان ابراز نموديم . همانجا حس کردم که جيگر جامعه‌ي بشريت وجداناً براي ما کباب شد ! اين وسط نيک آهنگ هم زنگ زد هفت دقيقه به من خنديد قطع کرد ! حالا سر فرصت دارم برايش !

همين که به سياهچالهاي رژيم منحوس فرانسه رسيديم حساب کرديم کل اتوبوس سر جمع نود و هشت کيلو لاغر شده بوديم که اين البته براي شخص من خيلي خوب بود ولي چون لاغري من در شرايط خفقان حادث شده بود به روي خودم نياوردم . آنجا جلادان رژيم از ما "خواهش" کردند که پياده بشويم و من واقعاً نميدانم که اگر پياده نميشديم پليس فرانسه مثلاً چه غلطي مي‌خواست بکند . ما را به ساختماني هدايت کردند و سه دقيقه بعد من مقابل افسر مزدور بازجويم نشسته بودم که چشم خواهري يک چيزيش ميشد ! خواهر مزدور نام‌نبرده وقتي مطمئن شد که از هيچکس جز آن يارو شيلنگيه شکايت ندارم منرا بسمت بازداشتگاه هدايت کرد . ده دقيقه بعد جمع اسراي استبداد حاکم در فرانسه همانجا دوباره جمع شد و نيم ساعت بعد از آن همگي بطرز مشکوکي همينطوري بيخود و بي‌جهت آزاد شديم و دم در مورد هوراي تجمع کنندگان قرار گرفتيم . خوبي پاريس اينست که آدم براي تجمع در هر جائي احتياج به هيچ دليلي ندارد !

اينها همه بود ولي وقتي برمي‌گشتيم ، توي مترو بهم ميگفتيم : با تمام اينها امروز بچه‌ها اعدام شدند ؛ به همين راحتي ...

2010/05/09

#710

سبز بپوشيد ؛ پهلوان فرزاد بالاخره آزاد شد ...


پهلوان فرزاد صبح امروز بعد از تحمل چند سال اسارتي که تا آخر حتي يک دقيقه‌اش هم در مرامش نگنجيد از تمام زندانها آزاد شد . سالهاي زندان توانست هر روز صداي او را بلندتر و رساتر کند جوري که دم آزادي فرزاد به تمام فرياد بود . بي صداترين فريادي که جهان تاکنون شنيده . حتي از بلند فرياد بي صداي ندا هم بلندتر . و پهلوان فرزاد بلافاصله بعد از آزادي اسطوره شد . اسطوره‌هائي که يکي پس از ديگري متولد مي‌شوند . مي‌خواهم بدانم اگر که حالا فردوسي بود با اينهمه اسطوره‌اي که به حقيقت وجود دارند چه مي‌سرود ؟ پهلواني يل سيستان کجا و پهلواني سربداران ما کجا ؟

مادرم تبريک ! پهلوانت امروز بالاخره آزاد شد . با چه افتخاري هم . دور از ذهن هم نبود . از چنين قهرمان مادري چه انتظار جز پهلوان پسر ؟ شنيدم که هنوز خبر آزادي فرزاد را به تو نداده‌اند . خبر اينقدر کوتاه بود که آنهمه وسعت پهلواني فرزاد در آن جا نميشد . پهلوان فرزادت دم آزادي از تمام ما بالاتر بود . اسير هم که بود از همه‌مان بالاتر بود اما دم آزادي‌اش خود اين جمهوري کثيف ناخواسته او را کشيد برد بالا که به وضوح از همه‌ سر باشد . مادرم ! غير از آزادي فرزاد ، ورود تو را هم به جمع مادران عزادار تبريک مي‌گويم ...

آقاي کروبي ، آقاي موسوي ، آقاي خاتمي ، آقايان ديگر ! فقط يک جمله : به ولايت فقيه همينطور ملتزم بمانيد ولي اگر به اين التزام باز هم خواستيد ادامه بدهيد همان دم نه اسم ما را ديگر بياوريد نه خودتان را به اسم ما بچسبانيد . همين ...

2010/05/08

#709

كابلمونو دزديدن ، دارن باهاش پز ميدن !


نظر به اينكه مقدار انبوهي از كابلهاي تلفن تهران دارد مي‌رود همانجائي كه قبلاً مجسمه‌ها رفته بود و همه‌شان دقيقاً همانجائي هستند كه پارسال رأي ما هم رفته بود در اينخصوص با تعدادي از شهروندان تهراني كه هنوز بدليل بوق زدن و جاسوسي زندان نرفته‌اند مصاحبه‌اي كرديم كه بطور زنده و مستقيم اينجا مي‌‍آيد :

* يكنفر كه همينجوري داشت رد ميشد

ما : ببخشيد نظر موافقتون درباره سرقت كابل و مجسمه در تهران چيه ؟
يكنفر : موافقم !
ما : ببخشيد با چي ؟
يكنفر : با تيتر مطلب شما ! الهي هركي دزديده دفعه ديگه كه ميره نيويورك برنگرده . الهي مال دزدي پيش هركي هست اون جسم ناقصش ناقصتر بشه .
ما : ببخشيد آنتن نميده . قطع و وصل ميشه .
يكنفر : وا ! مگه دكلهاي موبايل رو هم دزديدن ؟!

* يكنفر كه يكجور ديگر داشت رد ميشد

ما : لطفاً بفرمائيد نظر موافق شما درباره دليل سرقتهاي اخير تهران چيه ؟
يكنفر ديگر : ...كشها !
ما : بله ؟
يكنفر ديگر : ...كشهاي مادر... / ...ننه‌هاي خار مادر...
ما : ببخشيد كي ؟
يكنفر ديگر : همين ديوثا !
ما : شرمنده ، كدوم ديوثا ؟
يكنفر ديگر : ميزنمتا !

* يك آقاي ريشو

ما : جسارتاً نظر شما درباره سرقت كابل و مجسمه در تهران چيه ؟
ريشوئه : بسم الله الرحمن الرحيم و بهي نستعين . خوشبختانه پس از دستگيري و اعتراف 53 نفر در بندر انزلي وزارت اطلاعات در ساعات اوليه متوجه شد اين سرقتها در راستاي سياستهاي امريكاي جهانخوار و قدرتهاي زورگو توسط تعدادي بهائي سلطنت طلب كه با حمايت اسرائيل وارد كشور شده ..... و نواميس مردم .....
ما : خيلي ممنون بقيه‌اش را در كيهان مي‌خوانيم خودمان .
ريشوئه : جنابعالي در اين لحظه پر خير و بركت بفرمائيد خبرنگار كجا هستيد ؟
ما : هيچ جا . ما خبرنگار خودمانيم .
ريشوئه : پس خودسر هستي ؟حالا براي من كابل مي‌دزدي هان ؟ بگو مجسمه‌ها كجاست ببينم جاسوس وابسته ؟
ما : (تا بدتر نشده فرار كرديم رفتيم پاريس !)

* يكنفر كه چار قاچ يكجا ايستاده بود

ما : داداش حال شما خوبه ؟
يكنفر چار قاچ : اينجانب صادق بيله سوار صفدر كلايه از توابع اشكول آباد مورچه خورت در راستاي زائيدن اشتغال توسط دولت محترم وارد تهران شده و بعد از دريافت عكس با برج شهيد آزادي در شيفت شب مشغول به كار گرديده است و خوشحالي دارد . البته واضح و مبرهن دارد كه ما در زمان دولتهاي قبلي مجبور بوديم با جمع آوري كفش از مساجد خرج خانواده محترممان را بدهيم ليكن الآن با سياستهاي خارجي آقاي احمدي نجات وضعمان خيلي خوب دارد ابتدا در تهران پلاستيك جمع ميكرديم بعد اراذل جمع ميكرديم كم كم برنز جمع كرديم حالا كابل تلفن جمع مي‌نمايد . اميدوار مي‌کند با هدفمند شدن ما ، بتوانيم بزودي بقيه‌ي چيزهاي بيخود قابل آ سانسور و فيلتر را نيز جمع آوري نموده هفته‌ي آينده بالاي تير ، برق ما را نگيرد انشالله !

#708

شام و نهار هفت دست ، آفتابه لگن هيچی !
.

2010/05/07

#707

نماز جمعه - پلی بوی ؛ پيوندتان مبارك !
.

نظر به راستاي اينكه نماز جمعه‌ي تهران اخيراً دارد بدجوري سكسي مي‌شود و از كاظم سوتي بگير و تا احمد ژوراسيك و بعد ممد مشنگ و اين هفته هم احمد گوريل تاكيد كرده كه بد حجابي باعث وقوع وقايع خيلي ناجوري مي‌شود ما ضمن تبريك ادغام نماز جمعه‌ي تهران با صفحه اول پلي بوي مي‌رسيم به اينجا كه احمد گوريل امروز گفت "آنان که فتنه را از بین بردند ، در برابر بدحجابی هم می ایستند" . دست خودمان نبود دوباره از كلام اين معصوم ننه كلثوم هم نتايج ديگري گرفتيم كه چون بي ادبي بود روم به ديوار چندتا ادبي‌اش اينجا مي‌آيد :

---»» آنان که فتنه را از بین بردند ، در برابر بدحجابی هم می ایستند
  1. "آنان" يك كساني هستند كه وجود دارند ولي اسم ندارند . تا حالا دويست تا نهاد و سازمان و ارگان وجود "آنان" را تكذيب كرده ولي در هر حال هركي هستند فتنه را همين "آنان" از بين برده‌اند .
  2. فتنه يك چيزي است كه الآن توسط "آنان" از بين رفته ولي اين امام جمعه‌هاي تهران قانقاريا دارند دوباره هر هفته درباره‌ي فتنه حرف مي‌زنند . چه كاريه بدهيد "آنان" يواشكي فتنه را از بين ببرند شما راحت به مسائل ژئوفيزيك خانمها بر حسب ريشتر برسيد .
  3. "آنان" براي از بين بردن فتنه تا حالا فقط در برابر آقايان ايستاده بودند از حالا به بعد در برابر خانمها هم مي‌ايستند . از آنجا كه براي از بين بردن فتنه يك چيزهاي ناجوري در برابر آقايان ايستاده بود گلاب به روتون نكنه اين "آنان" اسم يك عضوي چيزي باشد اينها به زبان كلانتري اينجوري مي‌گويند ؟
  4. چنانچه خداي نكرده اينجوري باشد از آنجا كه "آنان" دو حالت خوابيده و ايستاده بيشتر ندارد لذا احتمالاً اين فتنه هرچي كه هست خيلي محرك است . "آنان" در برابر فتنه فوري ايستاده مي‌شود !
  5. در اينجا احتمال حضور هرگونه سوفيا لورن و جنيفر لوپز و ساير ايستاده كنندگان در راهپيمائي‌هاي اعتراضي بعد از انتخابات تكذيب شده اولاً ما خودمان هزار دفعه بوده‌ايم هيچكدامشان را نديديم ثانياً تاجائيكه ما خبر داريم "آنان" تا اين لحظه فقط در برابر "آنال" ايستاده‌ است .
  6. نظام براي از بين بردن فتنه نياز مبرم به "آنان" دارد . در اينجا اينكه خواهران بسيج هم "آنان" محسوب مي‌شوند يا نه ما البته به اين كارها كاري نداريم ليكن از آنجا كه برخي خواهران بسيج با يك تپه هيكل تصادفاً سيبيل هم درمي‌آورند و "آنان" كه خوب است ديگران هم در برابر آنها ايستاده نمي‌شود لذا "آنان" جاهاي ديگري دنبال كم و كسري‌اش ميگردد .
  7. اين احمد گوريل خودش هم بگي نگي يكجورهائي "آنان" محسوب مي‌شود . والا ! تا حالا هزار دفعه فتنه را از بين برده در برابر بدحجابي هم ايستاده .
  8. "آنان" هرچي كه هست چند منظوره است : 1- فتنه را از بين مي‌برد 2- در برابر خانمهاي بد حجاب مي‌ايستد 3- مي‌شاشد به هيكل نظام !

2010/05/05

#706

حالا و در ادامه‌ی راه پاريس هستم ، همين ...
.

نميدانم و هم نميخواهم بدانم كه ادامه ي سفرم منرا به كجاهاي ديگر خواهد كشاند . فقط چيزي كه از اول بوده اينكه همچنان اصرار دارم كه مسافر بمانم . تا وقتي كه نتوانسته باشم برگردم به خانه‌ام هنوز مسافرم . سفري كه بر خلاف هميشه‌هايم دوست دارم كه خيلي زود تمام بشود . البته من هيچوقت به يكجا كون نشيمن نداشته‌ام ! هرجا رفته‌ام زود برگشته‌ام . حتي وقتي كه به هجده سالگي با مادرم قهر ميكردم و گارپ و گورپ در و پيكر را بهم مي‌كوبيدم و ميرفتم كه ديگر عمراً برنگردم زود برميگشتم . مادر هم رگ خواب منرا تميز دستش داشت : تا ازش مي‌پرسيدي ميگفت ولش كن همچي كه گرسنه‌اش شد خودش برميگرده ! مامان ! من الآن خيلي گرسنمه ...

يازده روز ديگر درست مي‌شود چهار ماه كه كيفم را برداشتم و زدم بيرون . هيچكس نگفت پخ كه من زده باشم به چاك . به اين مدت هميشه فكر كرده‌ام كه تا آخرين وقتي كه مي‌توانستم بمانم مانده‌ام . مي‌توانستم باز هم بمانم حتي تا هميشه . حساب همه چيزش را داشتم . مايه‌اش اين بود كه چند ماه حرف نزنم و يكسال قايم بشوم و فلان . البته اين حساب و كتابم را به هر كس گفتم نيم ساعت به ريشم خنديد ! نبوي ميگفت فقط يكي از نوشته‌هايت كفايت ميكند براي كل مسند قضاي جمهوري اسلامي . نيكان ميگفت التفاتي كه تو در تمام نوشته‌ها به كليه‌ي آيات اعم از عظام و شريفه داشته‌اي بس است براي همه رقم ارتداد و امثالهم . بقيه‌اي هم كه مي‌شناختم تركيبي از همينها را مي‌گفتند . خودم هيچي نميگفتم ...

ديدم اگر بخواهم حرف نزنم باز مي‌شود عين هميشه‌هائي كه با خودم قهر ميكردم و چيزي نمي‌نوشتم و همچي چند وقت و چند ماه و يكبار هم شد كه چند سال كه گذشت به خودم كه مي‌آمدم دوباره به نوشتن بودم . اين راهش نبود و منهم مال اين حرفها نبودم . بقول مادرم چهل سالت شده خجالت نمي‌كشي ؟! مادرم هميشه ده سال از شناسنامه‌ي من جلوتر مي‌دود !

آمده‌ام بيرون كه همچنان حرف بزنم . حرف خودم و اگر بتوانم حرف شما را . به اين سفر هيچ فرقم نميكند كه كجا باشم ، هرجا كه بهتر بتوانم حرف بزنم همانجا خواهم بود . و با اين تمام هر روزي كه بيشتر ميگذرد بيشتر دلم مي‌خواهد كه زودتر گرسنه‌ام بشود برگردم خانه‌ام و برگردم سر سفره‌ي مادرم . همين ...