2010/05/23

#721

بمناسبت دوم خرداد در پاریس اتفاق افتاد :
.
ملاقات با سیّد ابراهیم نبوی در کاخ الیزه !
.

نظر به دیدار گرم و صمیمانه‌ی ما با داور که باعث انبساط خاطر و جاهای دیگر خود و اطرافیان حاضر در کاخ الیزه شد مشروح این دیدار تاریخی که به نظر برخی مفسران لنگه‌اش عمراً هیچ جا اتفاق نیفتاده در زیر می‌آید :

داور : سلام علیرضا . بیا این پولهای خیلی زیاد را بگیر .

ما : سلام از ماست داور خان . مرسی که این پولهای خیلی زیاد را بمن دادی . با آنها چه کار بنمایم و آیا کلاً شما خوبی ؟

داور : خدا را کفر بد نمی‌باشم . توی راه که می‌آمدم پاریس کارلا بمن این پولهای خیلی زیاد را داد گفت کاخ الیزه که آمدم تو را ببینم بهت بدهم همه را بروی شانزه لیزه خرج عرق خوری و نوامیس مردم بنمائی . آیا الآن خوشحالی که منرا دیده‌ای ؟

ما : آری آری از خوشحالی دارم کلاً در پوست خودم نمی‌گنجایم هرچه زور میزنم . وقتی دیدم با گونی پول داری دنده عقب از سردر کاخ الیزه وارد می‌شوی خوشحالتر گردیدم از این دیدار تاریخی .

داور : پس بیا این پولهای بیشتر را بگیر مزدور ! با آن برو سایتهای مدیدی احداث بنما و حکومت را ساقط کن . راستی شنیده استم رفته‌ای جلوی سفارت از یک دیپلمات جمهوری اسلامی که اصلاً قاتل و جاسوس و دلال اسلحه نبود و یک یارو شیلنگیه گردگیری نموده‌ خشتک وی را به سرش پرچم گردانیده‌ای ؟

ما : آری آری . خیلی کیف زیادی داد و بعد از انهدام کامل سفارت ماشین یارو را نیز جوری کردیم که باید برود سقف ببـُرد .

داور : خوب کردی عوضی ! دلم خنک شد . بیا این پولهای زیادتر را هم بگیر پس .

ما : آیا بی‌زحمت جنابعالی اینهمه پولهائی که خیلی زیاد است از کجا می‌آوری ؟

داور : همانا من از جائی نمی‌آورم بلکه همینجوری سر جایمان نشسته‌ایم از جاهائی برایمان پول خیلی زیاد می‌آورند . در موساد و سیا خیلی بما لطف دارند و اخیراً شنیده‌ایم که القاعده هم خیلی لطف می‌خواهد بکند راهش را بلد نیست .

ما : یعنی می‌شود ما هم یک روز به جائی برسیم که بما هم اینهمه لطف داشته باشند اینجور جاهای خوب خوب ؟

داور : آری می‌شود . من خودم لطف القاعده را صاف میفرستم برای تو . اینها وقتی لطف می‌کنند احتمال کشته گردیدن آدمی بیشتر از صد درصد می‌باشد . حالا بیا این پولهای دیگر را هم بگیر برو نوامیس ملت مظلوم و تحت ستم فرانسه را دید بزن .

ما : البته خیلی ممنون ولی همانگونه که مستحضر می‌باشی در اینجا نوامیس این ملت استبداد زده دید زدن نمیخواهد بلکه خودشان همینجوری جلوی دید آدم زده می‌شوند .

داور : آری و برای همین پاریس زلزله می‌آید هی . بیا این پولها را هم بگیر باز .

ما : خیلی ممنان ! دیدار شما باعث تشویق زیاد من برای به تباهی کشاندن و گمراهی و هلاک نسل جوان ایران شد . هیچ ربطی به اینهمه پولهای زیادی که ما را عطا کردی ندارد . به جان مادرم راست می‌گویم .

داور : حالا پس برو ! راستی آدرس آن متروئی که شبها آنجا می‌خوابی را بمن هم بده . اتاق مسکونی که من زیر راه پله میدارم سوسک دارد بنده با اینهمه پولهائی که دارم وحشت مینمایم از زندگانی در آنجا !