(به پنج ابتدائی بخوانید)
ما البته سال 89 را خیلی خوشحال بودیم و اولش به راهپیمائی نرفتیم و کتک خوردیم ولی بعداً که آخرش به راهپیمائی رفتیم و خرید کردیم باز هم کتک خوردیم . در سال 89 ما و مامانمان موفق شدیم بابایمان را که از سال 88 در جای نامعلومی است بمدت دو ساعت از پشت شیشه ببینیم و برای او بوس بفرستیم . سال 89 از نظر تحصیلی برای داداش ممدمان هم خیلی سال خوبی بود چون کلاً از دانشگاه اخراج شد و الآن در چال تعویض روغنی جعفر آقا کار میکند که خیلی بیشتر از تحصیلات آینده دارد . آبجی منیژهی ما هم خیلی سال خوبی داشت و الآن بادمجانهای پای چشمش دیگر کم کم دارد خوب میشود . راستی یاد آقا معلم قبلیمان هم بخیر که شما جای آن آمدهاید و او هم الآن با اقا مدیر و شاغلام در محل نامعلومی است . در سال 89 کلاً همه به محلهای نامعلوم زیاد میرفتند و ما البته نمیدانیم که برای چی چه بسا که یکبار هم سوال کردیم گفتند این گه خوریها بتو نیامده است کره خر .
مامان ما میگوید در سال 89 شکر خدا از وقتی که دولت ماهی چهل هزار و پانصد تومان از امام زمان کش میرود به ماها میدهد وضع خیلی خوب شده است و همه خوشحالند و به راحتی ماهی چهارصد هزار تومان پول برق میدهند و هیچکسی هیچ جایش درد نمیگیرد . تلویزیون هم در سال 89 خیلی برنامههای متنوعی پخش میکرد و هر هشتتا کانال هر روز میگفتند که همه جا آرام است ولی بعضی وقتها مثل همین پریشب ناگهان صدای جیغ زن همسایهمان را میشنویم و مامانمان فوری چادر سر میکند میرود دم خانهی آنها وقتی برمیگردد میگوید شکر خدا چیز خاصی نبوده ، وزارت اطلاعات دوباره ریخته پسرشان را برداشته برده به محل نامعلومی که همه جا همینجوری آرام بماند . ما وقتی صدای جیغ همسایهها را میشنویم فکر میکنیم اتفاق جدیدی در خانهشان افتاده که خوشبختانه بعدش نگرانیمان کلاً رفع میشود .
آقا پرورشی ما که خیلی به ما پرورش میدهد و ما الآن وصیتنامهی سیاسی الهی امام را حفظیم میگوید خوشبختانه در سال 89 طرح هدفمندی چند همسری رایانهها هم بخوبی نصب و اجرا شد و ما خیلی از چند همسران آقا پرورشی حمایت میکنیم و الهی که هیچوقت لولو ممههایشان را نبرد و ایشالا هر کسی هم که با این طرح مخالف بود زودتر از زندان آزاد بشود . سال 89 که خداوند آقای معظم رهبری را دوباره بما فرمود همه چیز خیلی مضاعف بود و روزی سی نفر برای حفظ نوامیس مردم اعدام میشدند . آخر از وقتی که چند همسری با موفقیت نصب و اجرا شده نوامیس مردم هم خیلی مضاعف شده است . در اینجا انشاء ما به پایان میرسد و ما امیدواریم که بتوانیم بعدش زنده بمانیم و پیام ما به همکلاسیهای قهرمانمان که زنگ تفریح ساندیس میخورند اینست که آب را بریزند همانجائیشان که میسوزد !