.
در هنگامه بعد از راهپیمائی دیروز که هر کسی برای هیئت خودش سینه میزد لای تمام حرفهائی که گفته میشد شما یکجا توی فیس بوکت گفتی "من که در هر حال بابای پیر مدرسه هستم، هر کدوم تون هم قبول بشین و برین من تا آخرش پای این مدرسه وایسادم، دلم می خواد همه قبول بشن، حالا اگر یک تعدادی رد شدن هم رد شدن" .
داور خان ؟ چرا بجای بابای پیر مدرسه معلم پخته این مدرسه نباشی ؟ کدام از ما اگر هر وقت به موفقیتی رسیده باشیم آنرا مدیون بابای مدرسه مان هستیم ؟ کدام از ما تا ابد آنطوریکه معلم خوبمان را یاد میکنیم بابای مدرسه را هم بخاطر میآوریم ؟ بابای مدرسه همیشه کسی بوده که هر کدام از کنارش رد میشدیم اگر دستمان میرسیده و ولمان میکردی حتی دلمان میخواسته از روی دلسوزی یک کمکی هم بهش بکنیم . کداممان جسارت داشتیم که در مورد یک معلم خوبمان حتی جسارت کنیم و به چنین چیزی فکر کنیم ؟ بابای مدرسه همواره کسی بوده که هر روز صبح بی تفاوت از جلویش رد شدهایم آمدیم مدرسه و ظهر تا زنگ را میزدند نه انگار که او هم وجود دارد دویدهایم برگشتهایم خانه . حتی خیلی وقتها هم نامردی میکردیم و با این ذهنیت که هر خرابکاری بکنیم بابای مدرسه جمع میکند همه جا را ریخت و پاش میکردیم و میرفتیم .
و داور خان ! کدام بابای مدرسه تابحال بخاطر مردودی هر کدام از ما مسئول بوده ؟ چرا "اگر یک تعدادی رد شدن هم رد شدن" ؟ چرا نباید معلم پخته ما مسئولیت مردودی بچه ها را لااقل ذرهای گردن بگیرد ؟ چرا محصل بازیگوش نباید مورد تشویق و تنبیه درس آن معلم قرار بگیرد تا فردائی که اگر با اینهمه باز هم مردود شد پیش خودش خجالت بکشد که معلمم همه کار برایم کرد و من باز شدم این . بابای مدرسه چه زحمتی برای قبولی و مردودی من کشیده هرگز ؟ چرا ! بابای مدرسه خود من برای مردودی یکسال من خیلی زحمت کشید ! همیشه وقتی میخواستم از بالای دیوار مدرسه فرار کنم برایم قلاب میگرفت !
بگذار تو را بجای بابای پیر ، معلم پختهمان بدانیم ، بخواه که از تو یاد بگیریم نه اینکه بی تفاوت از کنارت رد بشویم . بخواه که اگر ما نخواهیم هم تو مسئول قدری از علل قبولی و ردیمان باشی . بگذار تا ابد اسمت را با غرور ببریم و علیرضا مثل همیشه با افتخار همه جا بگوید من شاگرد نبوی بودم ...