.
کجائی آقای منتظری ؟ سه روز است که دارند بچه ها را تکه تکه میکنند و میکشند . جلوی چشممان به پهلوی خواهر و برادرمان گلوله می نشیند و رئیس سگ بانی میگوید تصادف کرده اند . اینها حتی آنقدر مرد نیستند که پای کار خودشان بایستند . آنقدر نامرد که حتی نمیتوانند بهانه بکنند که شما دشمن بودید و ما به دستور دین شما را کشتیم . بقیه مان که هنوز نیمه جانی دارند را هم بردند زندان . لابد باقیمانده جانشان را هم همانجا میگیرند و رئیس سگ بانی دوباره قضیه را می بندد به ظرف سالاد . دفعه قبلی که همه را گرفتند گفتند اغتشاش به تحریک اینها بود . اعتراف را گذاشتند پس گردنشان و ما فهمیدیم که به تحریک آنها در خیابان بوده ایم . به تحریک آنهائی که خودشان به تحریک ما بیرون آمده بودند . حالا اینبار که همه یا زندان بودند و یا به قیمت خون پدر نظام در سکوت و انزوا پس اینروزها به تحریک چه کسی بیرون می آئیم ؟ اینهائی که دیروز صبح تا حالا دارند میگیرند ؟ اینها را که ما چهره خیلیهایشان را اول بار است که می بینیم . کجائی آقای منتظری که فتوای کار آخر را به ما بدهی ؟
پریشب بیرحمانه به حسینیه امامی حمله کردند که برای پاره شدن عکسش خودشان را پاره پاره کرده بودند . دم خروس را ببینیم یا قسم حضرت عباس ؟ دیروز هیئتها را بستند تا مبادا کسی بهانه برای بیرون آمدن داشته باشد . و بعد هر که را که دیدند بی بهانه دریدند . شب هم برداشتند از محرم پیارسال فیلم نشان دادند که یعنی همه چیز مرتب بود و سر جای خودش . پس چرا ما سر جایمان نیستیم آقای منتظری ؟ بدست نوجوانی تفنگ دادند تا کشته شدنمان فقط گردن پلیس نیفتد . نمی فهمم وقتی که او اسلحه بدست جلوی چشم پلیس به سمت ما آمد و هیچکس جلودارش نشد پس خونمان به گردن کیست ؟ کسی که امنیت را باید یکطرفه تأمین بکند و همین کار را هم البته نمیتواند بکند ؟ دیگر چه میخواهند بکنند ؟ سر چهار راه مسلسل مستقر بکنند و دیگر خلاص ؟ که ما تصادف بکنیم و کشته بشویم ؟
عزاداریم آقای منتظری , کجائی که عزاداری اعلام بکنی تا یک دل سیر خون گریه کنیم ؟ پیکر شهید دیروزمان امروز گم شد , چه خوب که نبودی تا این انتهای درد را ببینی . وقتی که تو قدرت را رها کردی و بسمت ما آمدی تا که بودی وجودت را مقدس داشتیم و حکمت را با جان خریدیم . امروز کجائی که تکلیفمان کنی برای آنچه باید کرد ؟
کجائی آقای منتظری ؟ سه روز است که دارند بچه ها را تکه تکه میکنند و میکشند . جلوی چشممان به پهلوی خواهر و برادرمان گلوله می نشیند و رئیس سگ بانی میگوید تصادف کرده اند . اینها حتی آنقدر مرد نیستند که پای کار خودشان بایستند . آنقدر نامرد که حتی نمیتوانند بهانه بکنند که شما دشمن بودید و ما به دستور دین شما را کشتیم . بقیه مان که هنوز نیمه جانی دارند را هم بردند زندان . لابد باقیمانده جانشان را هم همانجا میگیرند و رئیس سگ بانی دوباره قضیه را می بندد به ظرف سالاد . دفعه قبلی که همه را گرفتند گفتند اغتشاش به تحریک اینها بود . اعتراف را گذاشتند پس گردنشان و ما فهمیدیم که به تحریک آنها در خیابان بوده ایم . به تحریک آنهائی که خودشان به تحریک ما بیرون آمده بودند . حالا اینبار که همه یا زندان بودند و یا به قیمت خون پدر نظام در سکوت و انزوا پس اینروزها به تحریک چه کسی بیرون می آئیم ؟ اینهائی که دیروز صبح تا حالا دارند میگیرند ؟ اینها را که ما چهره خیلیهایشان را اول بار است که می بینیم . کجائی آقای منتظری که فتوای کار آخر را به ما بدهی ؟
پریشب بیرحمانه به حسینیه امامی حمله کردند که برای پاره شدن عکسش خودشان را پاره پاره کرده بودند . دم خروس را ببینیم یا قسم حضرت عباس ؟ دیروز هیئتها را بستند تا مبادا کسی بهانه برای بیرون آمدن داشته باشد . و بعد هر که را که دیدند بی بهانه دریدند . شب هم برداشتند از محرم پیارسال فیلم نشان دادند که یعنی همه چیز مرتب بود و سر جای خودش . پس چرا ما سر جایمان نیستیم آقای منتظری ؟ بدست نوجوانی تفنگ دادند تا کشته شدنمان فقط گردن پلیس نیفتد . نمی فهمم وقتی که او اسلحه بدست جلوی چشم پلیس به سمت ما آمد و هیچکس جلودارش نشد پس خونمان به گردن کیست ؟ کسی که امنیت را باید یکطرفه تأمین بکند و همین کار را هم البته نمیتواند بکند ؟ دیگر چه میخواهند بکنند ؟ سر چهار راه مسلسل مستقر بکنند و دیگر خلاص ؟ که ما تصادف بکنیم و کشته بشویم ؟
عزاداریم آقای منتظری , کجائی که عزاداری اعلام بکنی تا یک دل سیر خون گریه کنیم ؟ پیکر شهید دیروزمان امروز گم شد , چه خوب که نبودی تا این انتهای درد را ببینی . وقتی که تو قدرت را رها کردی و بسمت ما آمدی تا که بودی وجودت را مقدس داشتیم و حکمت را با جان خریدیم . امروز کجائی که تکلیفمان کنی برای آنچه باید کرد ؟