.
سالها بعد عاشورای دیروز را در تاریخ اینچنین خواهند آورد :
حرامیان یزید از صبح علی الطلوع در سرتاسر بلوار کربلا (یکی از اماکن مقدس فعلی - خیابان انقلاب سابق) با موتور مستقر شدند و ننگ عاشورائی خونین دیگری بر دامان تاریخ نهادند . پس لشکر تا دندان مسلح یزید چونان بر عاشورائیان بی دفاع حمله گرفت گوئیا به قطع نسل ایشان آمده باشد . هر که را بدید با لگد (الآن فقط خر پرت میکند آنموقعها عمده سلاح یزید بود) به جانش افتاد و با چماق (الآن به کون قاطر می بندند آنوقتها به کمر بسیج) چونان بزد که جانش نماند . یزیدیان از شب قبل نت را بروی لپ تاپهای تشنه لب عاشورائیان بستند مبادا که خبری از آنهمه توحش جائی منتشر بشود . بر هر وحشی لباسی از انتظام تن کرده بودند بی هیچ نامی و هم نشان دو بیش از نیمشان را هیچ ایرانی نبود که از بلاد سوخته فعلی (فلسطین و اینجور جاهای سابق) آورده بودند . آیا کدام ایرانی در تاریخ هموطن خود را اینچنین بزد ؟
موتورهای چموش یزیدیان چونان تازه می نمود که حتی پلاستیک بر آنها کشیده و زبانه از تایر آنها بیرون بود . بر هر مرکبی دو وحشی سیه پوش نشستی و گرزها در هوا چرخاندی و هر آینه بر سر و روی عاشورائیان فرود آوردی تا که خونها از سر و رویشان بریختند گوئیا لعبت و نیک روئی جایزه کارشان می بود . پس عاشورائیان هر دم بیشتر جمع آمدی و یزیدشان را الفاظ درشت نثار نمودی و چون رودی هر دم از شکافی بیرون زدند و جمع بشدند و چون اقیانوسی همه جا گرد آمدند تا که مهار ایشان از کف برفت و پشت یزید و لشکرش تا که هشت ریشتر بلرزید و فیروزآبادی لاغر شد . پس عاشورائیان اداره شهر یکسره در دست گرفتی و دست خالی چونان کتکی به لشکر یزید بزدند که از ننه شان نخورده بودند باشد تا حالش را ببریم . و در پایان روز جمعی از عاشورائیان را کشته بودند و جمعی را ناقص به گوشه ای افکنده بودند و جمعی اسیر برده بودند و جمعی تا هنوز همچنان در تعقیبند .
آری ای فرزند ! این حکایت به این سبب نقل نمودم تا عبرت بگیری و بدانی گر که یزید تا به روز عاشورا قاروره به جای سفت ننموده بود آنروز چنانش قاروره به صورت خودش کمانه کرد که تا آخر عمر نکبتش از یاد نرفت . و این حکایت بگفتم تا بدانی که گر یزید همان اول روز رأی عاشورائیان کف نرفته می بود بسا که دو سالی بیش امارت می نمود خاک بر سر خرش که این راز نفهمید . پس آن شد که مردمان امروز همه ساله در ششم دیماه (در تقویم , عاشورای میرحسینی جدید) در جمهوری ایرانی گرد هم می آیند و شمع می سوزانند و یاد دلاوری عاشورائیان آن روز بزرگ میدارند که شاعر در وصف یزید آن زمانه فرموده :
سالها بعد عاشورای دیروز را در تاریخ اینچنین خواهند آورد :
حرامیان یزید از صبح علی الطلوع در سرتاسر بلوار کربلا (یکی از اماکن مقدس فعلی - خیابان انقلاب سابق) با موتور مستقر شدند و ننگ عاشورائی خونین دیگری بر دامان تاریخ نهادند . پس لشکر تا دندان مسلح یزید چونان بر عاشورائیان بی دفاع حمله گرفت گوئیا به قطع نسل ایشان آمده باشد . هر که را بدید با لگد (الآن فقط خر پرت میکند آنموقعها عمده سلاح یزید بود) به جانش افتاد و با چماق (الآن به کون قاطر می بندند آنوقتها به کمر بسیج) چونان بزد که جانش نماند . یزیدیان از شب قبل نت را بروی لپ تاپهای تشنه لب عاشورائیان بستند مبادا که خبری از آنهمه توحش جائی منتشر بشود . بر هر وحشی لباسی از انتظام تن کرده بودند بی هیچ نامی و هم نشان دو بیش از نیمشان را هیچ ایرانی نبود که از بلاد سوخته فعلی (فلسطین و اینجور جاهای سابق) آورده بودند . آیا کدام ایرانی در تاریخ هموطن خود را اینچنین بزد ؟
موتورهای چموش یزیدیان چونان تازه می نمود که حتی پلاستیک بر آنها کشیده و زبانه از تایر آنها بیرون بود . بر هر مرکبی دو وحشی سیه پوش نشستی و گرزها در هوا چرخاندی و هر آینه بر سر و روی عاشورائیان فرود آوردی تا که خونها از سر و رویشان بریختند گوئیا لعبت و نیک روئی جایزه کارشان می بود . پس عاشورائیان هر دم بیشتر جمع آمدی و یزیدشان را الفاظ درشت نثار نمودی و چون رودی هر دم از شکافی بیرون زدند و جمع بشدند و چون اقیانوسی همه جا گرد آمدند تا که مهار ایشان از کف برفت و پشت یزید و لشکرش تا که هشت ریشتر بلرزید و فیروزآبادی لاغر شد . پس عاشورائیان اداره شهر یکسره در دست گرفتی و دست خالی چونان کتکی به لشکر یزید بزدند که از ننه شان نخورده بودند باشد تا حالش را ببریم . و در پایان روز جمعی از عاشورائیان را کشته بودند و جمعی را ناقص به گوشه ای افکنده بودند و جمعی اسیر برده بودند و جمعی تا هنوز همچنان در تعقیبند .
آری ای فرزند ! این حکایت به این سبب نقل نمودم تا عبرت بگیری و بدانی گر که یزید تا به روز عاشورا قاروره به جای سفت ننموده بود آنروز چنانش قاروره به صورت خودش کمانه کرد که تا آخر عمر نکبتش از یاد نرفت . و این حکایت بگفتم تا بدانی که گر یزید همان اول روز رأی عاشورائیان کف نرفته می بود بسا که دو سالی بیش امارت می نمود خاک بر سر خرش که این راز نفهمید . پس آن شد که مردمان امروز همه ساله در ششم دیماه (در تقویم , عاشورای میرحسینی جدید) در جمهوری ایرانی گرد هم می آیند و شمع می سوزانند و یاد دلاوری عاشورائیان آن روز بزرگ میدارند که شاعر در وصف یزید آن زمانه فرموده :
آنهمه شیران شرزه وانهمه پیلان مست .......... با یکی پخ جمله در رفتند جائی دور دست !