رئیس کتانی پوش - 18 (قسمت آخر)
توبه کردم که دگر می نخورم در همه عمر !
چند روز بعد از فتوحاتم در اداره ارشاد رفتم فرمانداری. بدون هیچ دعوتی و قراری. این که بعد از آن جنگ و جدلها و شاخ و شانههائی که من کشیده بودم سر و کلهام دوباره آنجاها پیدا شده بود، آن قدر دیگران را متعجب کرد که به خودم هم داشت سرایت میکرد. تصمیم گرفتم اینبار من از آنها استفاده کنم. استفاده که نه، دقیقاً همان «سوء استفاده»ای که هر بار خودم را قضاوت میکردم، به خاطر خر حمالی و کولی مفتی که به اصلاحطلبها دادم بودم، حالم از ریخت خودم هم بهم میخورد..........
توبه کردم که دگر می نخورم در همه عمر !
چند روز بعد از فتوحاتم در اداره ارشاد رفتم فرمانداری. بدون هیچ دعوتی و قراری. این که بعد از آن جنگ و جدلها و شاخ و شانههائی که من کشیده بودم سر و کلهام دوباره آنجاها پیدا شده بود، آن قدر دیگران را متعجب کرد که به خودم هم داشت سرایت میکرد. تصمیم گرفتم اینبار من از آنها استفاده کنم. استفاده که نه، دقیقاً همان «سوء استفاده»ای که هر بار خودم را قضاوت میکردم، به خاطر خر حمالی و کولی مفتی که به اصلاحطلبها دادم بودم، حالم از ریخت خودم هم بهم میخورد..........