دفتر طنزیم و نشت آثار علیرضا رضائی Alireza Rezaei
تو در بنگاه مردم میفریبی منم بالای منبر این به اون در
2013/07/26
#1350
راستانِ داستان : نوازندههائی با چشمهای درویش !
فرهنگ، فرهنگ "چشم درویشی" بود. درویش کردن چشم چند دهه بود که انگار سینه به سینه میچرخید و به بعدیها میرسید. و آنقدر گشته بود تا رسیده بود به فیلمها و بعداً ویدئوها و شوهائی که نوارش تا دو دهه بعد دست به دست میگشت. این جلو جمیله میرقصید و آن پشت چندتا نوازنده ساز را میرقصاندند و اکثر ویلونزنها عینک دودی داشتند. جمیله بدن را به بالا و پائین میگرداند و میرقصاند و عینک دودیها ساز میزدند. همین بساط بعدتر در شوهای تلویزیونی که خوانندهی زن داشت هم برپا بود. با آن عینکها، هم میشد آرشه را روی سازی که محکم به پیشانی کتف چسبیده بود دید و هم نمیشد چیزی را از آن دورتر نگاه کرد. چشمها کاملاً درویش بود..........
Newer Post
Older Post
Home