چون زیاد احوال خوبی ندارم حرف آخر را همین اول میگویم :
- بگذار اسمت را با افتخار بیاوریم نه اینکه اسمت را با افتخاری بیاوریم .
- محال است که پیش از قبول نقش سناریو را نخوانده باشی اما سناریو اینی نیست که دستت دادهاند لیلا جان ، سناریو را کس دیگری در جای دیگری نوشته برای تو و همهی ماها .
- از لحظه انتشار خبر تو دیگر چه بخواهی و یا نه "لیلا اوتادی" شدهای . از این به بعد هر جور که دوست داری مردم صدایت بکنند همان جور رفتار کن .
- پیش از هر کار فقط یک لحظه تصور کن که اگر تو کشته شده بودی و ندا میخواست نقشت را بازی بکند چه بر سر کسانت میآمد . روی "کسانت" هیچ اسمی نمیگذارم ، خودت نامگذاریشان کن .
- کسانیکه امروز هرجا که بروند هو میشوند همکاران خود تو هستند و تازه کاری که کردهاند یک هزارم اینکه تو میخواهی بکنی نبود . نمیدانم اگر ندا را بازی بکنی با تو چه بکنند . راستش را بخواهی جرأت ندارم بهش فکر بکنم .
- میدانم که پول خوبی برای این کارها میدهند . میدانم که تو باید خوب پول دربیاوری . اما پول خوب را خرج پولهای بهتر نکن .
- اگر بازی نکنی و در ایران ممنوع التصویر بشوی دریچهی تمام دوربینهای جهان به روی تو باز میشود . من چیزی نمیگویم ، دوربین را خودت انتخاب کن بعد به خودت بگو "حرکت" !
- تو برای در و دیوار نقش بازی نمیکنی همانطور که من برای در و دیوار نمینویسم . همه ما به مخاطب احتیاج داریم . فیلم تو را چند نفر خواهند دید ؟
- به حرف مادر بزرگت گوش نده که میگوید "مردم ایران یک نفر را یک روزه میبرند بالا یک روزه میکوبند زمین" . مادر بزرگت البته راست میگوید ! ولی بخاطر خون همین ندا مردم ایران دارند فرق میکنند . تو هم فرق کن .
- اگر هم خواستی از ایران بیا بیرون . نخواهی هم مجبور میشوی که بیائی ! از فردایش هم تمام کابینه احمدی نژاد میگویند "لیلا همین امروز برگردد" . فقط جان مادرت وقتی که آمدی نگو روزنامه نگارم ! اینجا همه با هم همکارند ، بگذار یک کمی هم تنوع داشته باشیم بابا !