آقای خزعلی ! اعتراف شتریه که دم هر وبلاگی میخوابه !
.
با توجه به اینکه مهدی خزعلی ناپدید شده و این موضوع اصلاً عجیب نیست این برنامه به مهدی خزعلی معروف به ولد ابوالقاسم اختصاص دارد که در زیر می آید . این اعترافات عین همیشه تحت فشار هیچکسی از هیچ جائی کاملاً داوطلبانه انجام شده و چنانچه در حین اعتراف صدای جیغ و هوار شنیدید به همسایه تان بگوئید تا گوش بچه اش را قایم بکشد تا اینقدر سر و صدا نکند جز جیگر زده .
سین : لطفاً در نهایت شفقت اسلامی تا نزدم کار دستت ندادم شروع کن .
جین : اینجانب جهت بد نام کردن نام امام زمان یک کمی مهدی بوده که پس از ارشاد لازم در بند واجبی خورهای اوین بهمراه مقادیری کاشت بادمجان روی گونه و سایر اندامها معلوم گردید در تمامی حوادث مربوط به بعد از انتخابات خصوصاً قتل ندا دست داشته ام . در حقیقت من یکی از کارمندان سفارت انگلیس بودم که مستقیماً توسط عمه جان الیزابت دوم (ارواحنا له الفدا) به استخدام درآمدم . بنده پس از احضار به دادگاه ویژه روحانیت ابتدا خنده ام گرفت چون فکر میکردم روحانی نیستم لیکن پس از ارشاد لازم و سه شب بیخوابی در قطعه پزشکان بهشت زهرا فهمیدم نخیر ! مگر میشود بابای کسی آخوند باشد خودش برود دکتر بشود . از همینجا برای بابام علو درجات مسئلت مینماید که منرا فرستاد پزشکی تا آخوند به این خوبی بشوم . (آخ)
سین : لطفاً با توجه به اینکه ما خیلی مهربانیم و کتک هم درد دارد جریان یهودی بودنت را بگو .
جین : قبل از سوال شما بنده میخواستم بدانم این نخی که دور یکجای بد من بسته اید مال اینست که وقتی میکشید من باید حرف بزنم یا دیگر نباید حرف بزنم ؟ (آخ) بنده البته در زمان جنگ خیلی دلم میخواست که فرار کنم بروم اسرائیل به همین دلیل دائم به جبهه های نور علیه تاریکی میرفتم که وسط تاریکی از لشکر فرار کنم بروم عراق تا به اسرائیل برسم . همین سرلشکر فیروزآبادی که آنموقعها همیشه در لشکر سرش را به او میدادند شاهد است . لیکن چون هنوز ارشاد نشده بودم و به همین دلیل دندانهایم سر جایش بود فکر میکردم بخاطر بابام فضول را به این راحتی ها نمیبرند جهنم فلذا از یک دوست دختر ژاپنی که در اسرائیل داشتم پرسیدم گفت فامیلی احمدی نژاد قبلاً سبورجیان بوده و سبورجیانهای آرادان هم همه شان یهودی هستند و احمدی نژاد با این حرفها که میزند میخواهد روی گذشته خودش ماله بکشد لیکن بعد از اینکه ارشاد شدم در CCU با خودم فکر کردم دیدم مگر میشود آدم از جد و آباد یهودی باشد بعد برود دور کله اش نورانی بشود ؟ این یهودی ها البته خیلی آدمهای مادر بخطائی هستند هر کاری بگی ازشان برمی آید (آخ) . بنده جواب سوالم را گرفتم و دیگر حرف نمیزنم !
سین : لطفاً تا با عطوفت اسلامی جرت نداده ایم جریان عدم صلاحیت خودت را بگو .
جین : بنده جاهل بودم هی میرفتم کاندید میشدم تا شورای نگهبان که بنده از همان اول به جنتی علاقه خاصی داشته ام و فحشهای مربوطه در سایتم موجود است به زحمت بیفتد . دیدم اینطوری نمیشود رفتم با پالیزدار رفیق شدم که همانموقع فهمیدم بذرپاش اصلاً او را نمی شناسد و پدرم از من خواست تا حرفهایم را در مورد احمدی نژاد پس بگیرم . بدلیل اینکه پدرم از بچگی منرا ارشاد نکرده بود حرفم را پس نگرفتم ولی بعد از اینکه با عطوفت اسلامی سه روز در همان کاسه ای که اجابت مزاج میکردم بمن غذا هم دادند الآن تمام حرفهایم را تا ته پس میگیرم و از این عباسعلی که منرا اینهمه گول زد شکایت دارم . بنده یکبار که کاندید نظارت بر مطبوعات شده بودم صلاحیتم اشتباهاً تائید شد که از خدا میخواهم همه را ببخشد . بعضیها هم میگویند آنروز جنس و ذغال خوب گیر نمی آمده جنتی اشتباه کرده ... (غلط کردم دیگه نمیگم نکش آخ !)
این داستان همچنان ادامه دارد ...
.
با توجه به اینکه مهدی خزعلی ناپدید شده و این موضوع اصلاً عجیب نیست این برنامه به مهدی خزعلی معروف به ولد ابوالقاسم اختصاص دارد که در زیر می آید . این اعترافات عین همیشه تحت فشار هیچکسی از هیچ جائی کاملاً داوطلبانه انجام شده و چنانچه در حین اعتراف صدای جیغ و هوار شنیدید به همسایه تان بگوئید تا گوش بچه اش را قایم بکشد تا اینقدر سر و صدا نکند جز جیگر زده .
سین : لطفاً در نهایت شفقت اسلامی تا نزدم کار دستت ندادم شروع کن .
جین : اینجانب جهت بد نام کردن نام امام زمان یک کمی مهدی بوده که پس از ارشاد لازم در بند واجبی خورهای اوین بهمراه مقادیری کاشت بادمجان روی گونه و سایر اندامها معلوم گردید در تمامی حوادث مربوط به بعد از انتخابات خصوصاً قتل ندا دست داشته ام . در حقیقت من یکی از کارمندان سفارت انگلیس بودم که مستقیماً توسط عمه جان الیزابت دوم (ارواحنا له الفدا) به استخدام درآمدم . بنده پس از احضار به دادگاه ویژه روحانیت ابتدا خنده ام گرفت چون فکر میکردم روحانی نیستم لیکن پس از ارشاد لازم و سه شب بیخوابی در قطعه پزشکان بهشت زهرا فهمیدم نخیر ! مگر میشود بابای کسی آخوند باشد خودش برود دکتر بشود . از همینجا برای بابام علو درجات مسئلت مینماید که منرا فرستاد پزشکی تا آخوند به این خوبی بشوم . (آخ)
سین : لطفاً با توجه به اینکه ما خیلی مهربانیم و کتک هم درد دارد جریان یهودی بودنت را بگو .
جین : قبل از سوال شما بنده میخواستم بدانم این نخی که دور یکجای بد من بسته اید مال اینست که وقتی میکشید من باید حرف بزنم یا دیگر نباید حرف بزنم ؟ (آخ) بنده البته در زمان جنگ خیلی دلم میخواست که فرار کنم بروم اسرائیل به همین دلیل دائم به جبهه های نور علیه تاریکی میرفتم که وسط تاریکی از لشکر فرار کنم بروم عراق تا به اسرائیل برسم . همین سرلشکر فیروزآبادی که آنموقعها همیشه در لشکر سرش را به او میدادند شاهد است . لیکن چون هنوز ارشاد نشده بودم و به همین دلیل دندانهایم سر جایش بود فکر میکردم بخاطر بابام فضول را به این راحتی ها نمیبرند جهنم فلذا از یک دوست دختر ژاپنی که در اسرائیل داشتم پرسیدم گفت فامیلی احمدی نژاد قبلاً سبورجیان بوده و سبورجیانهای آرادان هم همه شان یهودی هستند و احمدی نژاد با این حرفها که میزند میخواهد روی گذشته خودش ماله بکشد لیکن بعد از اینکه ارشاد شدم در CCU با خودم فکر کردم دیدم مگر میشود آدم از جد و آباد یهودی باشد بعد برود دور کله اش نورانی بشود ؟ این یهودی ها البته خیلی آدمهای مادر بخطائی هستند هر کاری بگی ازشان برمی آید (آخ) . بنده جواب سوالم را گرفتم و دیگر حرف نمیزنم !
سین : لطفاً تا با عطوفت اسلامی جرت نداده ایم جریان عدم صلاحیت خودت را بگو .
جین : بنده جاهل بودم هی میرفتم کاندید میشدم تا شورای نگهبان که بنده از همان اول به جنتی علاقه خاصی داشته ام و فحشهای مربوطه در سایتم موجود است به زحمت بیفتد . دیدم اینطوری نمیشود رفتم با پالیزدار رفیق شدم که همانموقع فهمیدم بذرپاش اصلاً او را نمی شناسد و پدرم از من خواست تا حرفهایم را در مورد احمدی نژاد پس بگیرم . بدلیل اینکه پدرم از بچگی منرا ارشاد نکرده بود حرفم را پس نگرفتم ولی بعد از اینکه با عطوفت اسلامی سه روز در همان کاسه ای که اجابت مزاج میکردم بمن غذا هم دادند الآن تمام حرفهایم را تا ته پس میگیرم و از این عباسعلی که منرا اینهمه گول زد شکایت دارم . بنده یکبار که کاندید نظارت بر مطبوعات شده بودم صلاحیتم اشتباهاً تائید شد که از خدا میخواهم همه را ببخشد . بعضیها هم میگویند آنروز جنس و ذغال خوب گیر نمی آمده جنتی اشتباه کرده ... (غلط کردم دیگه نمیگم نکش آخ !)
این داستان همچنان ادامه دارد ...