2008/09/13

#216

همزمان با حضور احمدي‌نژاد در اجلاس سازمان ملل انجام مي‌شود: حضور يك فراري (احمد باطبي) به عنوان خبرنگار در مجمع عمومي سازمان ملل (فارس)

وقت فراره وقتشه در بریم ، بیاین از ایران همه زودتر بریم !

این قبلاً یک عکس انقلابی محسوب میشد ولی الآن عکس دسته جمعی خبرنگاران فراری محسوب میشود !


در همین راستا خبرنگار ما با حضور در سازمان ملل با این فراری مصاحبه ای ترتیب داد که شیرم را حلالتان نمیکنم اگر آنرا نخوانید !

خبرنگار ما : آقای باطبی لطفاْ بفرمائید اصولاْ چی شد که بلا نسبت جمع شما هم از ایران فرار کردید ؟!
باطبی فراری : قبل از هر چیز برای هشتصدمین دفعه بگویم که یک وقت فکر نکنید که من بخاطر یک زیر پیراهنی ابتدا زندانی و بعد فراری شدم بلکه من یک عالمه سوابق مبارزاتی دیگر هم دارم که اگر منرا نمی انداختند زندان دو هفته بعدش باعث سرنگونی نظام میشد و تمام پرونده هایم نیز در حال حاضر نزد عمه ام و یک پسر خاله ای که دارم موجود میباشد برای روز مبادا ! این حرفها را هم فکر نکنید که الآن چون اینجا هستم دارم میزنم بلکه زندان هم که بودم چندتای دیگر از صلاح طلبها هم همینها را میگفتند که البته جبهه مشارکت گفته بود که اینها را بگویند و به جبهه مشارکت هم یکی دیگر گفته بود که به ما بگوید که ما اینها را به بقیه بگوئیم ! خلاصه گفتم یک وقت فکر نکنید که ما نه سال مچل خاتمی و دار و دسته اش شده بودیم بلکه هنوز خودمان هم نمیدانیم چی شد که اینطوری شد !
.
خبرنگار ما : حالا که فرار کرده اید پس لطفاً بفرمائید الآن اینجا جلوی سازمان ملل دارید چکار میکنید و اصولاً مگه شما دانشجوی خبرنگاری بودید قبلاً ؟!
باطبی فراری : عرض کنم که من اینروزها خودم جائی نمیروم بلکه منرا میبرند به جاهائی و حتماً شنیده اید که میگویند دستم بگرفت و پا به پا برد ! ضمن اینکه من چون با پاهای خودم به آنجاها میروم اینست که اگر بپرسی میگویند خودش رفت ! ضمن اینکه شما فکر میکنید خبرنگار شدن در اینجا چقدر کار دارد ؟ در اینجا اگر همه چیز با ایران فرق داشته باشد خبرنگار شدنش عین ایران است ! اینطوری که باید چهار نفر مطمئن باشند که اگر شما درباره چغندر هم گزارش تهیه میکنید یک عده ای می نشینند تماشا میکنند نه برای اینکه درباره چغندر چیزی بشنوند بلکه به این خاطر که ببینند این یاروئی که میگویند تازگیها فرار کرده کی است و چه ریختی است که البته جا دارد در همینجا از مردم صمیمانه تشکر کنم ! بقیه قضایا خودش انجام میشود اینطوری که شما باید در هنگام تهیه گزارش بروید یکجائی بایستید که تجمع مجاهدین پشت سرتان حتماً معلوم باشد بعدش هم مهم نیست که چه میگوئید چون وقتی بخاطر شما چهار نفر آمدند پای تلویزیون بقیه اش را عوامل داخل استودیو همکاری میکنند و به شما میگویند که من قرار بود چی بگویم !

خبرنگار ما : برنامه شما برای آینده تان در اینجا با توجه به اینکه فراری هستید چیست ؟
باطبی فراری : بنده البته در برابر لطف ملت کوچکتر از آنم که بخواهم برنامه ای داشته باشم ولی راستش را بخواهید خودم هم چند دفعه اینرا از صدای امریکا پرسیدم گفتند اووووه ! حالا کو تا آینده بیا با بهارلو درباره برنامه امشب صحبت کن ! لذا فعلاً که توی بوقیم و درآمدمان هم شکر خدا از درآمد شما خیلی بیشتر است بعداً هم خدا را چه دیدی شاید بیشتر که خبرنگاری یاد گرفتیم رفتیم برای خودمان یک کانال تلویزیونی هم زدیم ترانه های درخواستی پخش کردیم تا بیشتر باعث سرنگونی نظام بشویم ! در حال حاضر بنده تا این مرحله به خاک دشمن پیشروی کرده ام که یک وبلاگ زده ام که هر کاری میکنم نمیدانم چرا فیلترش نمیکنند و قالبش هم عینهو سلول انفرادی میماند به جهت زنده نگه داشتن یاد ایام ! ضمن اینکه من هشت سال از نه سال زندان را در انفرادی بودم و آنجا روزی سه دفعه منرا در باشگاه بدنسازی زندان کتک میزدند که برای همین شده ام عینهو آرنولد ! غذا هم به من نمیدادند چندتا از دندانهایم را هم با کشیده سر کردند با لوله کشیدند آب هم بعضی وقتها به اندازه قضای حاجت میدادند و حمام هم که در این مدت اصلاً نرفتم که البته اگر رفته بودم الآن که زنده نبودم ! فقط یکبار یک آقائی به نام خمینی ها برایم سلام رساند که بعداً همه گفتند این خوئینی ها است نه خمینی ها همان که بخاطر بستن روزنامه اش جنابعالی با زیر پیرهنی مصاحبه کردی انداختندت اون تو !

خبرنگار ما : البته ببخشید ها ولی این پاراگراف آخر فرمایش شما فکر کنم بیشتر مربوط به همان مصاحبه های صدای امریکا بشود نه مصاحبه ما ! در هر حال اگر در پایان حرفی دارید بفرمائید .
باطبی فراری : از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست !