دفتر طنزیم و نشت آثار علیرضا رضائی Alireza Rezaei
تو در بنگاه مردم میفریبی منم بالای منبر این به اون در
2013/06/17
#1336
خواب دیدیم ، زیاد خیر نبود !
مردک بوی گوسفند میداد. حاضر شدم برای یکی دو ساعت تحملش کنم و نمیدانم از کجا مطمئن که در دولت جدید و این همه گل و بلبل و فرهنگ و وزارت عطا مهاجرانی و غیره و ذلک، حتماً عوض خواهد شد، به سیاق سابقم حتی تهدیدش کنم و برای ادامهی فوری کارها حرفی باقی نگذاشته باشم. روزی هم که قرار شد صحبت کنیم یک ارتش آدم بردم اداره. همان بچههای خودمان. گفتم میخواهم برای پانزدهم مهر انتخابات دوم انجمن نمایش را برگزار بکنم. تلاش کرد برگزاری انتخابات را بچپاند در حوزهی اختیارات خودش و زمانش را هم تغییر بدهد. نگاهم به صورتش داد زد: بیشین بابا. درب اتاقش را کوبیدم و بچهها هم قدری بعد از من بیرون آمدند..........
Newer Post
Older Post
Home