دلم گرفت نیک آهنگ ...
شاید ضبط مکالمهی خصوصی بین نیکان و مهدی هاشمی برای دوستان نیکان و کسانیکه با او کار کردهاند چیز جدیدی نباشد ، که او بارها با دوستان و همکارانش این کار را کرده ، ولی انتشار این مکالمه شاید نیکان را نهایتاً و علیرغم نگرانی تمام دوستان سابقش (که وقتی تمام راههای بازگشت او را از طرف خود او بسته دیدند ، از او رو گرداندند) از آخرین پیچ گردنهای که در آن طی طریق میکرد ، با تمام قوا به اعماق درهای انداخت که حالا بازگشت از آن تقریباً محال به نظر میرسد ...
دلم میگیرد وقتی یادم میافتد که این همان نیکآهنگی است که وقتی در اوان جنبش سبز طرحی میکشید ، در تهران پوستر میشد و در تجمعات مردم دست به دست میچرخید . این همان نیکانی است که بیوقفه خبرهای جنبش سبز را پیگیری میکرد ، از طریق رفقای داخل عکس و فیلم و مصاحبه جمع میکرد و در هر رسانهای که دستش میرسید منتشر میکرد . همان نیکانی که در همان حال خصومت «شخصیاش» با اصلاح طلبها را حتی در یک گفتگوی ساده و حال و احوال کردن معمولی هم نمیتوانست پنهان بکند ، ولی نیکان کاملاً مشهود ، در خدمت مردمش بود ...
امروز دلم میگیرد و به حرمت رفاقت سابقمان حق هم دارم که دلم بگیرد . دلم میگیرد که وقتی خواست «خودنویس» را راه بیندازد ، به هر کدام از دوستانش که گفت ، همگی بیدریغ برای کمکش پا پیش گذاشتند و کار را راه انداختند . خودنویسی که در کوتاه مدتی نیکان آنرا بسمتی برد که هیچکدام از آن دوستان حتی حاضر به بردن اسمش هم نیستند . امروز دلم میگیرد وقتی خبری دربارهی نیکان منتشر میشود ، و از بس که او علیه مردمش «زده» ، نتنها هیچکدام از همکارانش ، که حتی هیچکدام از مخاطبانش هم حاضر به بیان حتی یک کلمه در دفاع از او نیستند . دلم میگیرد که علیرغم تمام تلاشهائی که دوستانش کردند که اینطور نشود و خود او خواست که بشود ، به همین راحتی انگ همکار وزارت اطلاعات بودن را مشتاقانه به خودش چسباند ...
امروز دلم بدجوری گرفت . شاید تا همین پارسال هم هر کاری که میکرد ، باز هم در جمعها همه متفق القول تاکید داشتند که «نیکان ذاتش خراب نیست» . دیوانه هست ! ولی ذاتش خراب نیست . بعد او حتی تمام مدافعانش را هم هر باری که هر کدامشان بر خلاف میلش حرفی زدند ، به «نوچگی» و جیرهخواری این و آن متهم کرد . تمام نامهای «اصلی» برای انتشار اخبار درست را از دور خودش پراند ، تمام نامهای «مستعار» برای انتشار دروغ را دور خودش جمع کرد . چه کردی با خودت نیک آهنگ ؟ چه ساختی از خودت ؟
امروز دلم خیلی گرفت نیکان . بار اولی که در پاریس دیدمت مشتاقانه بسویت دویدم و تو خوشحال بودی ، بار آخری که آمده بودی پاریس نتوانستم بیشتر از نیم ساعت پیشت بمانم و زود رفتم و تو ناراحت شدی . امروز اگر دوباره بیائی همان نیم ساعت را هم نمیتوانم برایت وقتی بگذارم ...
شاید ضبط مکالمهی خصوصی بین نیکان و مهدی هاشمی برای دوستان نیکان و کسانیکه با او کار کردهاند چیز جدیدی نباشد ، که او بارها با دوستان و همکارانش این کار را کرده ، ولی انتشار این مکالمه شاید نیکان را نهایتاً و علیرغم نگرانی تمام دوستان سابقش (که وقتی تمام راههای بازگشت او را از طرف خود او بسته دیدند ، از او رو گرداندند) از آخرین پیچ گردنهای که در آن طی طریق میکرد ، با تمام قوا به اعماق درهای انداخت که حالا بازگشت از آن تقریباً محال به نظر میرسد ...
دلم میگیرد وقتی یادم میافتد که این همان نیکآهنگی است که وقتی در اوان جنبش سبز طرحی میکشید ، در تهران پوستر میشد و در تجمعات مردم دست به دست میچرخید . این همان نیکانی است که بیوقفه خبرهای جنبش سبز را پیگیری میکرد ، از طریق رفقای داخل عکس و فیلم و مصاحبه جمع میکرد و در هر رسانهای که دستش میرسید منتشر میکرد . همان نیکانی که در همان حال خصومت «شخصیاش» با اصلاح طلبها را حتی در یک گفتگوی ساده و حال و احوال کردن معمولی هم نمیتوانست پنهان بکند ، ولی نیکان کاملاً مشهود ، در خدمت مردمش بود ...
امروز دلم میگیرد و به حرمت رفاقت سابقمان حق هم دارم که دلم بگیرد . دلم میگیرد که وقتی خواست «خودنویس» را راه بیندازد ، به هر کدام از دوستانش که گفت ، همگی بیدریغ برای کمکش پا پیش گذاشتند و کار را راه انداختند . خودنویسی که در کوتاه مدتی نیکان آنرا بسمتی برد که هیچکدام از آن دوستان حتی حاضر به بردن اسمش هم نیستند . امروز دلم میگیرد وقتی خبری دربارهی نیکان منتشر میشود ، و از بس که او علیه مردمش «زده» ، نتنها هیچکدام از همکارانش ، که حتی هیچکدام از مخاطبانش هم حاضر به بیان حتی یک کلمه در دفاع از او نیستند . دلم میگیرد که علیرغم تمام تلاشهائی که دوستانش کردند که اینطور نشود و خود او خواست که بشود ، به همین راحتی انگ همکار وزارت اطلاعات بودن را مشتاقانه به خودش چسباند ...
امروز دلم بدجوری گرفت . شاید تا همین پارسال هم هر کاری که میکرد ، باز هم در جمعها همه متفق القول تاکید داشتند که «نیکان ذاتش خراب نیست» . دیوانه هست ! ولی ذاتش خراب نیست . بعد او حتی تمام مدافعانش را هم هر باری که هر کدامشان بر خلاف میلش حرفی زدند ، به «نوچگی» و جیرهخواری این و آن متهم کرد . تمام نامهای «اصلی» برای انتشار اخبار درست را از دور خودش پراند ، تمام نامهای «مستعار» برای انتشار دروغ را دور خودش جمع کرد . چه کردی با خودت نیک آهنگ ؟ چه ساختی از خودت ؟
امروز دلم خیلی گرفت نیکان . بار اولی که در پاریس دیدمت مشتاقانه بسویت دویدم و تو خوشحال بودی ، بار آخری که آمده بودی پاریس نتوانستم بیشتر از نیم ساعت پیشت بمانم و زود رفتم و تو ناراحت شدی . امروز اگر دوباره بیائی همان نیم ساعت را هم نمیتوانم برایت وقتی بگذارم ...