2012/02/22

#1089

آقای موسوی ؛ شما بر مواضع خودت ایستادی ، ما نایستادیم !



خوش‌به‌حالت که در حصری و حرفهای ما را نمی‌شنوی و کارهای ما را نمی‌بینی . نمی‌بینی که در فیس بوک چه پوسترهای قشنگی برایت می‌سازیم . نمی‌بینی که در گوگل پلاس با عکس تو چقدر لایک می‌گیریم . نمی‌بینی که در بالاترین چه شعارهای کوبنده‌ای برایت می‌دهیم . البته شعارهایمان هم دیگر آن شعارها نیست . عین تمام کارهای اخیرمان ، آنهم آبدوخیاری شده . آنموقع لااقل یه دوتا "موسوی دستگیر بشه ایران قیامت میشه"‌ای می‌گفتیم . الآن فقط درود می‌فرستیم . سی سال "مرگ بر" گفتیم حالا لابد قرار است سی سال هم "درود بر" بگوئیم . در عوض تا کسی شلوارش را دربیاورد عین شیر در تمام عرصه‌ها حاضریم . با اسم و رسم واقعی‌مان "عملاً" از او حمایت می‌کنیم و پایش هم می‌ایستیم . ما فقط برای بدست آوردن "حقوق اولیه‌مان" همگی پشت صدتا اسم مستعار قایم می‌شویم و تماشا می‌کنیم . برای الباقی قاذورات تا دلت بخواهد اسم و رسم داریم و تعریف ...

آنموقعها که حرف از امام راحل و دوران طلائی می‌زدی توی دلمان می‌خندیدیم ولی به رویت نمی‌آوردیم . آنروزی که سر یک مطلب طنز "خطاب به ما" بیانیه دادی گفتی "مگر خودتان خواهر مادر ندارید" هم چیزی به رویت نیاوردیم . دیدی که چند روز بعد از تقلب انتخاباتی میلیون میلیون هم کنارت ایستادیم . اما از آنروز تا حالا هر چقدر که تو پیش رفتی و جلو آمدی ما پس رفتیم و عقبگرد کردیم . اطرافیان تو هم بی‌تقصیر نبودند . همین الآن هم بی‌تقصیر نیستند . آنهمه نیروی آزاد شده بعد از 22 خرداد را چنان متلاشی و از خود گریزان کردند که گاهی با خودمان گفتیم خوب شد تو روی کار نیامدی و اینها کاره‌ای نشدند . ولی گذر زمان و مکافاتی که تو "بخاطر ما" کشیدی و همچنان هم داری می‌کشی ، توی اسیر را صیقل و جلا داد و مای رها در اینترنت دقیقاً همانطوری که حکومت می‌خواست خودمان را سه متر فرستادیم زیر غبار . امروز توی دلمان حسرت یک جو شهامت مردم سوریه را می‌خوریم ولی همزمان وجود داشتن همان یک جو را هم نداریم . خوش بحالت که در حصری و نمی‌بینی ...

الآن هم خیالت راحت . تا کسی بخواهد "خود ما" را به خودمان نشان بدهد دسته دسته می‌ریزیم سرش و به جرم متلاشی و نابود کردن جنبش محاکمه‌اش می‌کنیم . بالاخره باید تقصیرمان را گردن یکی بیندازیم دیگر . کی از خودمان بهتر ؟ خود مائی که همین پریروز با تمام وجودمان لای مردم و در خیابانهای تهران چوب خوردیم و چماق خوردیم و اشک‌آور خوردیم و لحظه به لحظه را عکس و فیلم گرفتیم و گزارش کردیم و چشم و گوش دنیا را کور و کر کردیم . حالا شدیم اینکه بیرون گود نشسته‌ایم می‌گوئیم لنگش کن . شدیم اینکه مگر خودت چه غلطی برای این جنبش کرده‌ای که از دیگران انتظار داری ؟ از دیگران نه آمیرحسین ، از خودم انتظار دارم . اینها را پیش از هر کس به خودم یادآوری می‌کنم . خوش بحالت که در حصری و سرخی شرم گونه‌های ما را نمی‌بینی . هر چند که هیچ بعید نیست پس فردا به تو هم بگویند نشستی بیرون گود می‌گوئی لنگش کن !