2008/07/14

#74

بخشي از كتاب "نگاه كن، اما نه به شيطان" نوشته "رابرت باير" به تلاش هاي اين عامل سيا براي دستيابي به سردار شهيد «عماد مغنيه» ميپردازد . اين كتاب هم اکنون در دست انتشار مي باشد. (فارس)

* البته ما به محض دیدن این خبر اینقدر خندیدیم که داشتیم غش و ضعف میکردیم و اگر راستش را بخواهید هنوز هم نیشمان باز است چون از قرار معلوم خبرگزاری فارس از محتویات کتابی که تازه " در دست انتشار میباشد" کاملاً خبر دارد که ما اینجوریشو دیگه ندیده بودیم !

عماد چیکارش میکنه ؟! سوراخ سوراخش میکنه !


عکس روی جلد کتاب مذکور که مربوط به سفارت امریکا در بیروت که عمه من آنجا را منفجر کرده بود میباشد !

در اینجا در جهت تعجیل در دستگیری دزد احمدی نژاد که ما الآن تمام مشخصاتش را داریم ولی در دنیا هیچکس را با این مشخصات نداریم قسمتهائی از این کتاب را که "در دست انتشار میباشد" در زیر می آوریم :

سه روز بعد از کریسمس ۲۵ سال پیش :

امروز با کمک رابطمان رد عماد مغنیه را در قم پیدا کردیم ! هنوز نمیدانیم آنجا چکار داشت ولی رابط ما میگوید ممکن است رفته باشد زیارتی چیزی ! اینجا خیلی باحال است چون وقتی کت شلواریها میروند پیش عمامه شلواریها میگویند رفته بودیم زیارت ! ضمناً یکشنبه ها هم نمیروند جائی اعتراف بکنند بلکه جمعه ها چند نفر را از جائی می آورند که ازشان اعتراف بگیرند ! اصلاً بما چه ! دنبال عماد مغنیه از قم رسیدیم به یک فرودگاهی رفتیم به اطلاعات یک عکس نشان دادیم گفتیم ببخشید این یارو را اینجاها ندیده اید گفت همین پیش پای شما یک هواپیما دزدید رفت ! رابط ما گفت مهم نیست چون همیشه مجرم دوباره به محل جرم برمیگردد و این یک نکته پلیسی مهمی بود که اگر ما زودتر میدانستیم اینهمه دنبال عماد مغنیه اینور آنور نمیرفتیم بلکه در همان آرژانتین که ما به دروغ چندتا بمبگذاری را انداختیم گردنش دستگیرش میکردیم ! چقدر خوب شد که این رابط را داریم !

دوازده روز قبل از خرداد ماه ۲۰ سال پیش همین موقعها :

ما هنوز با یک لشکر آدم دنبال عماد مغنیه هستیم ولی به هر بنی بشری در هر کشوری میگوئیم او را دیده ای یا نه میگوید ندیده ام ولی آنجائی که دارد دود میکند را به دروغ این خیر ندیده منفجر نموده است ! چقدر این عماد مغنیه آدم شریفی است و همه دوستش دارند ! یادم باشد بعد از این عملیات بروم یک کتاب "در دست انتشار" بنویسم تا خبرگزاری فارس این چیزها را به نسلهای بعدی منتقل بنماید ! به لبنان رسیدیم دیدیم از سفارت امریکا دارد دود بلند میشود ! رابط ما گفت غلط نکرده باشم این دود باید به دروغ کار یک تروریستی باشد که اسمش عماد مغنیه نیست ! از دم سفارت امریکا در بیروت دنبالش راه افتادیم دوباره رسیدیم به قم ! ایندفعه ما به رابطمان گفتیم باز هم زیارتی چیزی میباشد ؟! گفت فکر کنم احتمالاً ایندفعه عشق و حالی چیزی باید باشد با صیغه ای ها ! آدمهای مذهبی اینجا هم خیلی باحالند برعکس آدمهای مذهبی ما که هیچوقت ازدواج نمیکنند اینها اگر صد دفعه ازدواج نکنند اصلاً به همدیگر میگویند بی دین ! بقول اینجائی ها جل الخالق ! فرهنگ اینها انگار واگیر دارد چون ما تاریخ بالا را بجای میلادی شمسی زده ایم و الآن هم دلمان هوس یک شکم سیر فاطی کرده است ! رابطمان میگوید نوشتن این چیزها در کتاب "در دست انتشار" خوبیت ندارد ! خفه !

یک هفته بعد از حلول ماه پر خیر و برکت محرم پارسال :

الآن ما داریم وسط هیئت گریه میکنیم و سینه میزنیم ! ما نمی فهمیم اینها از توی بلندگو چی به هم میگویند که اینهمه باعث ناراحتی میشود ولی بلافاصله بعد از بلندگو تمام گریه کنها خوشحال و خندان میروند جلوی هیئت با کتکاری از دست همدیگر قیمه قاپ میزنند انگار نه انگار که همین الآن داشتند از گریه پس می افتادند ! ما هم خیلی گرسنه مان است ولی رویمان نمیشود برویم جلو و دقیقاً به همین خاطر همه فوراً متوجه شدند که ما ایرانی نیستیم پس جاسوسیم ! ما بعد از انفجار سفارت امریکا در کویت که به دروغ توسط این پسر بابا اتفاق افتاده بود با رابطمان تا آمازون هم دنبال عماد مغنیه رفتیم ولی سرخپوستهای آنجا هم میگفتند این خیر ندیده همین الآن روح گوزن را که رئیس قبیله مان باشد به دروغ گروگان گرفت فرار کرد ! رهبر ایران میگوید این آدم در سطح بین المللی محبوبیت دارد ولی انگار این یکی را راست گفته باشد به گمانم ! الآن دارند جلوی هیئت یک چیزهای دیگری با بلندگو میگویند که حیف که رابطمان اینجا نیست تا بدانیم چه میگویند ! بگذار ببینم ... آخ آخ فکر میکنم که خدای نکرده رهبر اینها شهید شده باشد وگرنه چرا اینهمه گریه زاری میکنند ؟! رابطمان میگفت این گریه زاریها فیلمشان است توجه نکن ! بگذار بروم جلو ببینم این عکس کی است که اینهمه مهم است و ما نمیشناسیم ! اه ! اینکه عکس رابط خودمان است ! پس چرا اینجا نوشته عماد مغنیه ؟! کی ؟! مغنیه ؟! عم...ا..د ... !

(ما الآن پس افتاده ایم و نمیتوانیم کتاب "در دست انتشار" خودمان را بنویسیم خدا کند خبرگزاری فارس تا همینجایش را انتشار بکند ولی پرستارهای اینجا به هم میگفتند دیدی چطوری خودشان کلک عماد مغنیه را کندند ؟! ما البته نمیدانیم منظور از "خودشان" کدامشان میباشد ولی از این به بعد بدون رابط چطوری جاسوسی بنمائیم ؟! فکر میکنم الآن مامان عماد مغنیه که به دروغ رابط ما بود خیلی ناراحت باشد ! آخه برادر کشی تا کی ؟! بدبخت شدیم رفت !)