راستانِ داستان : موجی برای انفجار
جنگ کاملاً مغلوبه شده بود ولی حاکمیت ایران هر روز بیشتر به قطعنامه صلح شورای امنیت دهن کجی میکرد. هواپیماهای عراق که تا پریروزش جرأت نداشتند از مرزهای غربی و جنوبی ایران جلوتر بیایند حالا هر شب و به راحتی میآمدند تهران را میزدند و میرفتند. زندگی زیر صدای آژیر قرمز و سفید ادامه داشت. همه، شاید هم ناخواسته در جنگ سهیم بودند. این وسط حداقل سهم مدرسهها هم این بود که دبیری بر اساس سهمیهبندی مدارس به جبهه اعزام بشود و شاید هم دیگر برنگردد..........
جنگ کاملاً مغلوبه شده بود ولی حاکمیت ایران هر روز بیشتر به قطعنامه صلح شورای امنیت دهن کجی میکرد. هواپیماهای عراق که تا پریروزش جرأت نداشتند از مرزهای غربی و جنوبی ایران جلوتر بیایند حالا هر شب و به راحتی میآمدند تهران را میزدند و میرفتند. زندگی زیر صدای آژیر قرمز و سفید ادامه داشت. همه، شاید هم ناخواسته در جنگ سهیم بودند. این وسط حداقل سهم مدرسهها هم این بود که دبیری بر اساس سهمیهبندی مدارس به جبهه اعزام بشود و شاید هم دیگر برنگردد..........