2010/07/30

#796

جامعه شناسی شنگول و منگول یا چرا ممه را لولو بـُرد ؟!


از آنجا که اخیراً ما یک چیزی که می‌نویسیم باید یک هفته توضیح بدهیم که منظورمان از کجاش چی بوده و در هر حال فحش خواهر مادر بخوریم لذا جهت کندن شر ، این مطلب با توضیحات مربوطه یکجا با هم می‌آید :

کل مطلب :

امروز هوا خوب است و این همسایه پائینی ما که عین احمدی نژاد دیوانه‌ است راستی راستی هیچ خبری ازش نیست و چند شب است که به سقف نکوبیده و نگرانش می‌باشیم (مطلب تراژدی امروز کلاً همین بود . حال نداشتم طنز ننوشتم درحالیکه من چون طنزنویسم گه می‌خورم جور دیگه‌ای بنویسم)

توضیحات :

اول مطلب که نوشته‌ام "امروز" منظورم این نیست که جنبش سبز "دیروز" خیلی فعال بوده "امروز" چرا نیست ؟ بنده غلط بکنم درباره‌ی دیروز و امروز جنبش سبز حرف بزنم . به امام زمان فقط می‌خواستم جمله‌ام را یکجوری شروع بکنم هرچی فکر کردم با چه کلمه‌ای شروع کنم که شر درست نشود آخرش نشد نوشتم امروز . بله خیلی ممنون ، خودم میدانم که اگر آدم بودم "امروز" بجای پاریس در همان تهران نشسته بودم اینقدر به روم نیارید .
هوا : نه بخدا من کی گفتم سبزها باید فیل "هوا" بکنند . کجای این مطلب منظور من این بوده که "هوا"ی سبزها را نباید داشت یا خدای نکرده "هوا" برای سبزها پس است . چرا بیخودی این "هوا" حرف توی دهن ما می‌گذاری برادر ؟
خوب است : پدرجان فقط موسوی که خوب نیست ، خب هوا هم بعضی وقتها می‌تواند خوب باشد . شما ببخش من غلط کردم موسوی از هوا هم بهتر است . اصلاً از وقتی خارج نشین شدم نوشته‌هایم مزخرف شده و همه چیز به نظرم خوب می‌آید . اگر کسی میداند چرا دلیلش را بگوید فقط لطفاً خودش خارج نشین نباشد که نوشته‌هایش مثل موسوی "خوب" باشد .
همسایه پائینی ما : بنده به خیکّم خندیدم ، شما ببخشید . من بخدا جرأت نداشتم ایران بمانم دستگیر بشوم حالا بجای عبدلله مومنی یک کچل کله سکسی فرانسوی همسایه پائینی من است . بابا کی گفته من همیشه نگاه از بالا به پائین دارم ؟ خب یارو این پائینه ، من سر و ته وایسم ببینمش که نگاهم از پائین به بالا باشه ؟
احمدی نژاد دیوانه‌ : بله بله شما درست می‌فرمائی . من از وقتی آمده‌ام خارج کلاً علاوه بر تمام چیزها بی ادب هم شده‌ام . درحالیکه تنها خصوصیت برجسته جنبش سبز همین با ادب بودن است و به کسی نباید گفت دیوانه . ما که نباید از شیوه‌های خود حکومت استفاده کنیم . اگر اینجوری بود پس دیوانه بودیم که جنبش راه انداختیم ؟ (ببخشید بنده‌ی بی ادب دوباره گفتم دیوانه . فحش نده بخدا غلط کردم)
راستی راستی : منظورم از راستی راستی این نیست که تا حالا همه چی دروغی دروغی بوده . بابا من کی به کسی غیر از جمهوری اسلامی گفته‌ام دروغگو ؟ درسته که اگر راست می‌گویم باید برگردم ایران تا بتوانم بگویم لنگش کن ولی حالا شما به بزرگی خودت ببخش .
هیچ خبری ازش نیست : بابا این یارو همسایه پائینیه را می‌گویم . چی میگی چون رفته‌ام خارج از هیچی خبر ندارم . بخدا روزی ده ساعت دارم سایتها و خبرها را با دقت می‌خوانم و دنبال می‌کنم . اتفاقاً اینجا چون روابط کاری‌ام خیلی بیشتر شده خیلی از خبرها مستقیم از خود خبررسانها دستم می‌رسد . چه گیری کردیما .
چند شب است که : ای آقا ، یعنی چی این "که" آخر یک منظور خاصی می‌دهد ؟ این "که" را نوشتم که بتوانم قسمت آخر جمله را بچسبانم به اولش . چرا گیر بیخود میدی از که کوه میسازی آخه ؟ تو که میگی من پول گرفته‌ام که بنویسم "که" تا جنبش خراب بشود خب اسم جا یا طرف را هم بگو که ملت بدانند الآن برای کی دارم مزدوری می‌کنم .
نگرانش می‌باشیم : یعنی ما غیر از اوضاع وطن نگران هیچ چیز دیگری نمی‌توانیم باشیم ؟ بابا بخدا این فقط یک واکنش انسانی است ، این پائینی ما یک پیرمرد پیرزن هستند خب دیدیم صدایشان درنمی‌آید نگران شدیم نکند یکوقت از دار فانی رفته باشند بالا . چی ؟ من همش صدای همه را درمی‌آورم ؟ بابا یارو بخدا به صدای کیبورد هم حساس است . همین تو که میگی من چرا پاسخگوئی نمیکنم به حضرت عباس برای پاسخگوئی مجبورم تایپ کنم تایپ هم که بکنم یارو درق درق میزنه به سقف میگی چرا صدا درآوردی !