2009/06/13

ماجرائی که حرفش را میزنید از نزدیک به چشم دیدم ...

.
حالا تازه از همانجا برگشته ام . همانجا که نه همانجاها . از خیابان ولیعصر و بعد تخت طاووس و که از سر فاطمی شروع شد و تا اواسطش قیامتی بود . خیلی چیزها دیدم و شنیدم . اجازه بدهید که حرفی نزنم چون تازه جانم را در برده ام !

نیک آهنگ را هم همانجا دیدم ! همینطور داشت تیلیک تیلیک عکس میگرفت قر قر فیلمبرداری میکرد ! الآن کلی عکس و فیلم دستش است که بقول خودش کاملاً مستند و از وسط ماجرا گرفته شده . نمیدانم چطوری خودش را رساند از خودش بپرسید حتماً بهتان نمیگوید !

دیشب هم میدان فاطمی مقابل وزارت کشور خیلی چیزها را به چشم دیدم . اتفاقاً نیک آهنگ آنجا هم بود ! ظاهراً آمده بود جاسوسی که تمام خبرها را داشت ! باز هم از خودش بپرسید تا نگوید چطوری !

نتیجه ی اخلاقی اینست که تمام دیشب تا هنوز را نخوابیده ام . اگر امشب چیزی ننوشتم بدانید حتماً سرم را کرده اند زیر آب یک وقتی اصلاً فکر نکنید که خوابم بد و بیراه بگوئید ها ! بگذارید پای احساس مسئولیت و انجام وظیفه و اینا ! شاید هم زد و سه تا پست نوشتم آخر حرفهایمان خیلی زیاد است ...

مخلص رفقا ...
.