2009/06/24

#407

اینها عمراً تا آخر هفته هم نمیتوانند بمانند چه به تا انقلاب مهدی !
.

نظر به راستای اینکه امروز بعد از دیدن مجدد خون در میدان بهارستان از خوشحالی افتادیم مردیم ولی دروغ چرا هنوز هیچ فیلمی از هیچ ندائی درنیامده تا جهان را بیشتر خوشحال بکند و نیز با توجه به لزوم تهیه گزارش توسط صدا سیما به تعداد روزی هشت عدد هر عدد سه ساعت ، از مردم خیلی معمولی که برای مصاحبه هیچکدامشان هیچ پولی از هیچ کسی در هیچ جائی نگرفته اند ولی همه شان از این اغتشاشها و ناآرامی ها خیلی ناراحت هستند و دل همه شان خیلی میخواهد که قانون فقط مموتی را رئیس جمهور بداند لذا با حضور در شهر با تعدادی از این آدمهای خیلی معمولی مصاحبه کردیم که برای اولین بار در طول تاریخ در اینجا می آید :

* یک آدم سبز پوش قرتی با مچ بند و هد بند و دست بند سبز :

ما : بی زحمت شما اینجا چه غلطی میکنی با این ریخت و قیافه ؟
آدم سبز پوش : رب شرح لی صدری و یسر لی امری وحلل عقده من لسانی یفقه قولی . زنده باد موسوی . بیا این سنگها را بگیر بزن چندتا شیشه بیار پائین . بعد این بنزینها را بگیر چندتا اتوبوس آتش بزن بگو مرگ بر دیکتاتور . اصلاً بگذار با این دوربین 8 مگا پیکسل یک عکس تمام رخ از همه جای تو بگیرم برادر مبارز .
ما : داداش اینجا اگر این دوربین را از تو بگیرند تا ته به یک جاهائیت فرو میکنند ها نمیترسی ؟
آدم سبزپوش : و اذ قال موسی به قومهی : بنده اگر اراده کنم همینجا با خودم تانک هم می آورم اینکه فقط دوربین است . تازه این برادرانی که از بالا و پائین و عقب و جلو می بینی همه شان هوای منرا دارند .
ما : پدرسگ ! خودتو ریخت اینا کردی اومدی جاسوسی ذلیل مرده ؟ وایسا ببینم ! (در رفت !)

* یک آدم ریشو با تسبیح و چماق و سایر ادوات ضد شورش

ما : ببخشید برادر میشه من یک غلطی بکنم بپرسم شما اینجا چیکار میکنی ؟
برادر ریشو : تیز برو به بچه ها بگو اینا منتظرن موتوری ها برسن برن از پشت محاصره شون کنن .
ما : بله ؟
برادر ریشو : میگم تیز برو دیگه تا من لو نرفتم !
ما : داداش تو نفوذی اومدی تو اینا ؟ بابا خیلی دمت گرمه ! (تیز رفتیم خبر بدهیم دیدیم قبل از ما نفوذی های دیگر خبر را رسانده اند !)

* یک خانومی خوشگل مشگل !

ما : نظر شما درباره این اغتشاشها در سطح شهر چیه ؟
خانومی : والا آقا آسایش برامون نذاشتن . نه میشه رفت خرید نه گردش نه سر کار . دائم حرفهای رکیک میزنن . خب اگه انتخاباته که ما همه رفتیم به پرزیدنت مموتی رأی دادیم . اگه حرفی دارن برن از راه قانونی بزنن . ایش !
ما : ببخشید جسارتاً میشه ما یک شماره به شما بدهیم ؟!
خانومی : نخیر نمیشه ! آخه من دوبی زندگی میکنم . یک هفته قبل از انتخابات ما رو از خانه های عفاف دوبی آوردن ستاد واسه تبلیغ مموتی که یعنی چی ؟ جون ! الآن هم که شلوغ شده دوباره دو هفته کنترات کردن واسه مصاحبه . حالا اگر خواستی بیا شماره منو داشته باش اومدی اونورا سر بزن بهم بلا !

* یک کارگر روزمزد نبش میدان

ما : بفرمائید این آشوبهای خیابانی نظر شما کلاً درباره ی چیه ؟
کارگر روزمزد : بفرموده رهبر معظم انقلاب که در نماز دشمن شکن جمعه فصل الخطابی به مسلمانان جهان فرمودند ما هرگز زیر بار زور نخواهیم رفت و این بدعتها راه به جائی نخواهند برد . این حرکتها که دستهای بیگانه بخوبی از آنها پیداست مصداق قانون شکنی بوده و اینها بدانند که هیچ راهی بجز قانون گرائی شرعی و قانون مداری اسلامی مثمر ثمر نخواهند شد . تهران - خیابان ولیعصر - جام جم - ساختمان تولید - طبقه 5 - تلفن : 22040001
ما : بده بینم اون برگه کاغذ رو ! (یک سربرگ صدا سیما به زور از دستش درآوردیم مزد سه روز را یکجا داده بودند که جلوی دوربین اینها را از رو بخواند . خاک بر سر آدرس زیر سر برگ را هم خوانده بود !)

* یک آقای هشت سیلندر !
.
ما : بی زحمت درباره آشوبهای خیابانی بفرما با ما مصاحبه کن .
هشت سیلندر : منیم رئیس جمهوری باشی که ماردمی باشه ، ایسرائول کفش پرت بکنه ، حقوق مستضعف نخوری ، اینگیلاب تحویل ایمام زامان بدی ، گت کنی موسافرت اوستانی لار ، پیروژه ایفتتاح بزنه . یعنی به ابیل فض احمدی نیژاد در گلب من جا داری از همه بیهتری .
ما : خیلی ممنون آقای رضازاده از دیدن شما خوشحال شدیم !
ریضا زاده : از مسکنی رابینسون پخش میشی ؟
ما : آره داداش تو همینجور پیش بری آخر پخش میشی . به ابیل فض !