شاید ما الآن خیلی دلمان بخواهد که از غزه حمایت کنیم ولی چون تو پشت ماجرائی نمیکنیم اینکار را و حتی خودمان را به بی تفاوتی هم میزنیم . مثل دین که چون تو پشت آن قایم شده ای جوری رفتار میکنیم که انگار دین در هزار و چهار صد سال پیش بجای اینکه کامل بشود تمام شد . و واقعاً که اگر اسلام اینی باشد که تو میگوئی من همین الآن میروم بت پرست میشوم . ترجیح میدهم جلوی گاو تعظیم کنم ولی جلوی تو عین ستون بایستم . خدا را شکر میکنم که پایه اعتقادات هیچکدام از ماها تو نیستی که بود و نبودت با تمام زوری که برای ابقا میزنی جای ما را پیش خدایمان و جای خدا را پیش ما تکان بدهد . ما که عادت کرده ایم ولی یکبار از خودت بپرس چطور هر جا که من هستم جنگ هم هست آدمکشی هم هست جنایت هم هست بی خانمانی هم هست و در یک کلمه عزای عمومی است ...
در این وضعیت خیلی خنده دار میشوی وقتی که عزای عمومی هم اعلام میکنی . انگار که الباقی ایام را با سپردن من و ما به زندان و اعدام جشن عمومی کرده ای که حالا ما فقط در این یک روز بخصوص باید عزادار باشیم . دیگر همه میدانند و در تمام تاریخ هم همینطور بوده که همیشه مقصر یک حادثه برای اعلام برائت خودش ، اولین نفری است که در حادثه سر و صدا میکند و عزاداری . هیتلر هم وقتی رومل را کشت اولین نفری بود که در مراسم تشییعش با دوش انداز مشکی پیشاپیش همه راه رفت . این یک بازی خیلی قدیمی است لااقل برو به فکر یک کار نو باش که ندیده باشیم و ندانیم که نخندیم بهت اینهمه ...
من واقعاً نمیتوانم بفهمم که تو روی خودت آخر چقدر قیمت گذاشته ای که هزاران نفر در اسرائیل و فلسطین و عراق و جاهای دیگر حتی با پرداخت جانشان هنوز قادر به ارضاء تو نیستند . همه جای دنیا بوی تو با بوی خون با هم می آید آنوقت دلت میخواهد تمام دنیا بهت اعتبار و اعتماد هم بکنند خیلی باحالی بخدا !
ناپلئون وقتی از تبعید برگشت و دوباره خونریزی شروع شد به دزیره گفت من هنوز قادرم یک ارتش یکصد هزار نفری فراهم کنم دزیره گفت چند مادر دیگر بخاطر کشته شدن فرزندشان تو را نفرین کنند ؟ چند خانواده دیگر بخاطر از دست دادن نان آورشان تو را لعنت کنند ؟ چند نفر دیگر از رسیدن به علائقشان بخاطر رسیدن تو به علائقت ناکام بمانند ؟ ناپلئون همانموقع شمشیرش را به نشانه تسلیم از کمرش باز کرد به دزیره داد . ما نه عاشق توئیم و نه معشوق تو ولی تو که با بازسازی تاسوعا و عاشورا داعیه دار روایت تاریخی بیا شمشیرت را به هر کسی که "عشقت" است تسلیم کن تا باورمان بشود که غیر از خونریزی چیزهای دیگری هم از تاریخ یاد گرفته ای . اینکار را بکن آنوقت ببین ما برای تو چه ها که نکنیم ...
همین ...