2009/12/11

#588

خدا را شكر كه مجيد اگر برای جنبش آب نشد برای خانمها نون شد !
.

از خيلي وقت پيش قرار بود ديگر ساختار شكن نباشم و ساز مخالف نزنم . رسماً و علناً هم به آنها كه اينروزها منتظرند يك كلام از دهن من بيرون بيايد تا هزار جور اتيكت به نبوي بچسبانند ميگويم كه اين قرار را به خواست همان نبوي گذاشته بودم . هماني كه امروز خودش را در خفا براي شما ميكشد تا شما علناً بد و بيراهش بگوئيد . يك كلام كه مخالف جريان حرف زده باشم دهها ساعت وقت ميگذارد بحث ميكند . عصباني ميشود ، داد ميزند ، قهر ميكند ، كسي مي بيند ؟ لابد اينرا هم پول ميگيرد كه بخاطر شما با من بحث اعصاب خرد كن بكند ...

غير از اين الآن دقيقاً ديدم كه اگر يك سر سوزن مثل هميشه هاي خودم بودم و فقط و فقط و فقط مي نوشتم تا حرف خودم را زده باشم و مثل هميشه تر هايم اجازه ندهم كه كسي حرف توي دهنم بگذارد و من همانرا بگويم ، ديدم اگر اين بود خيلي قبلتر از اين حرفهايم تركيده بود . پسرك را به فجيعترين وضع زدند و گرفتند و بردند ، روح زنانه يادش افتاد كه خانمها نبايد بخاطر حجاب تحقير بشوند . بي جا و مكان ترين و بي موقع ترين تحليلي كه فقط يكجاي دنيا ممكن بود اتفاق بيفتد كه شكر خدا اتفاق هم افتاد . ميترسم كه فردا هم اگر پسرك را كشيدند بالا جنبش همچنان بگويد روسري يا تو سري مسئله اينست !

حالا و اينجا حرفم را دوباره و با صراحت بيشتر مي گويم : آقايان روسري سبزها ! تكليف خودتان را روشن كنيد . اگر قرار است به هر مسئله اي بي در نظر گرفتن جا و مكان و زمان موضوع رسيدگي كنيد پس همين الآن اول از همه تكليف همين ميرحسين و زهرا رهنورد را روشن بكنيد كه بهش مي باليد و ولي در يك تناقض خنده دار همان حجابي كه شما امروز بخاطرش جيغ ميكشيد را افتخار خودش ميداند . ميرحسين كه همچنان علناً لاي خاطرات امام راحل گير است . اگر هم قرار است فعلاً تمام توان و مقدوراتمان را بگذاريم روي يك هدف - پس زدن اين الدنگ و دار و دسته اش - كه بخاطرش خون داده ايد و مرحله به مرحله با نظمي كه لازمه هر جنبشي است جلو برويد پس ادا درنياوريد . بابا جان هزارتا كار را كه با هم نميشود كرد . كدام از شما ميتواند به جرأت بگويد كه من چيزي بنام حجاب و محدوديت را به هر شكلش به رسميت مي شناسم كه اين حرف را ميزنم ؟

ظاهراً ما هنوز فكر ميكنيم زمان قحطي همچين كه درب قابلمه باز شد اگر حمله ور بشويم بيفتيم روي غذا سير ميشويم . نه برادر ، خفه مي شويم !

همين ...