...
کاندیداهای ریاست جمهوری چه بوئی میدهند ؟!
البته ما خیلی به خودمان فشار آوردیم به هیچ نتیجه ای که نرسیدیم هیچ نزدیک بود از فرط فشار بوی خودمان هم دربیاید . لذا بر آن شدیم تا باری دیگر با حضور در میان آحاد خلقهای ستم کشیده ملت قهرمان پرور در همین زمینه مصاحبه ای ترتیب بدهیم که ترتیب دادیم ایناش !
** سوال : مموتی چه بوئی میدهد ؟
یک دیوانه ی زنجیری : بوی عیدی بوی توت بوی کاغذ رنگی بوی تند سیب زمینی وسط سفره ی نفت .
یک آقای دیوانه ی بدون زنجیر : اچس مچس بوگندو کی فیسیده افندووووووو !
یک خانوم دیوانه ی معمولی : اینجانب فاطی رجبی حمایت خودم را از همه گونه بو و رایحه ی نامطبوع خوش خدمت اعلام میکنم . کلاً در چهار سال گذشته بو گند خوبی میومد !
یک نفر در حال دیوانه شدن : بوی خون میاد من در حمایت از خاتمی به نفع میرحسین میرم ستاد کروبی ضمناً دیگه اینهمه بمن نگید سید ممل ، کیشمیش دم داره ابطحی احترام !
یک نفر معمولی : بو گه میده این مرتیکه XXXXXXXX (بدلیل مسائل اخلاقی از ذکر صفات این مرتیکه معذوریم !)
** سوال : کروبی چه بوئی میدهد ؟
یک دیوانه زنجیری : بوی عیدی بوی توت بوی یاس جانماز ترمه ی مادر بزرگ با اینا زمستونو سر میکنم .
یک آقای دیوانه ی بدون زنجیر : کروبی بوی اشکنه میده من برای شمارش مجدد آرا مامانمو میخوام !
یک خانوم دیوانه ی معمولی : در تائید برادر خونی جونی ام حسین ، فعلاً از طبقه یازدهم بوی کافور میاد !
یک نفر در حال دیوانه شدن : ببخشید من سرما خوردم هیچ بوئی نمی شنوم . اگر دستمال کاغذی خدمتتون هست سید ممل میخواد قایم فین کنه !
یک نفر معمولی : بگو چقدر میدی تا بگم چه بوئی میاد وگرنه خودم یه بو در میکنم به روان پاک هرچی اصلاحات !
** سوال : میرحسین چه بوئی میدهد ؟
یک دیوانه زنجیری : بوی سبزی بوی توت بوی کاغذ رنگی با اینا خستگیمو در میکنم !
یک آقای دیوانه بدون زنجیر : هوا دلپذیر شد گل از خاک بر دمید دیری دیری !
یک خانوم دیوانه ی معمولی : در جنگ جمل بوی فسق و فجور و فحشا اینقدر زیاد بود که من از پشت دیوار توی ماشین هم شنیدم !
یک نفر در حال دیوانه شدن : الو ؟ الو الو ؟ قطع و وصل میشه ... آقا انگار خط رو خط شده بگو یکی بیاد خط سید ممل رو درست کنه قضیه بوی خیانت میده !
یک نفر معمولی : باید ببینم برنامه هاش در هشتصد سال گذشته چی بوده کی بوده کجا بوده با کی بوده چرا بوده بودی بودی من اینجا بودم تو نبودی کجا بودی ؟!
** سوال : اعلمی چه بوئی میده ؟
یک دیوانه زنجیری : بوی توت که بره توت !
یک آقای دیوانه بدون زنجیر : اس اس چیکارش میکنه ... سوراخ سوراخش میکنه !
یک خانوم دیوانه ی معمولی : اعلمی کاندید شد آخر ؟ یعنی این بو مال سوختگی یکجای منه ؟ چی ؟ دماغم که قبلاً سوخته بود حالا یکجای دیگم سوخته ؟ من از آتشنشانی دشمن شکایت میکنم .
یک نفر در حال دیوانه شدن : ضمن احترام به نظر دیوانه ی محترم زنجیری البته کاش ایشون یک کمی ادب داشت !
یک نفر معمولی : اعلمی دیگه کیه این وسط ؟ چرا حرفای بودار میزنی ؟ میگیرنتا !