باز به زنها جایزه دادند ، شیرین جان بدبخت شدی رفت !
.اینجانب صفر طلا ژیگولانی مدیر چند بنگاه زود بازده گدائی در پیاده رو بوده و برای زود بازدهی بیشتر تعدادی زن تحصیل کرده برای منشی دفترم در پیاده رو گرفته میباشد . بازدهی بنگاه این زنها خیلی زودتر از ما مردها است مردم خیلی بیشتر از ما به آنها التفات مینمایند . درآمد ما از گدائی نیز خیلی زود بازده بوده و دیروز برای چنگیزمان در نروژ آن بی.ام.و بنفشه را خریدیم . اما یکسال است که هی زنهای تحصیل کرده ما را بخاطر کمپینگ در پیاده رو از بازدهی می اندازند .دفعه اول دیدیم میدان هفت تیر شلوغ است برای زود بازدهی به کول زنهایمان بچه بستیم اسفند دادیم دستشان از قرار پنجاه پنجاه فرستادیم آنجا . وقتی برگشتند همه شان کتکاری شده بودند بین خودمان بماند اخلاقشان هم کمی عوض شده بود . یک انگشتشان خودکاری بود آن یکی جای استمپ داشت . گفتند با این یکی یکجائی را برای یک میلیون ، امضا کردیم با آن یکی به یک میلیون تعهد دادیم که دیگر هیچ جائی را امضاء نکنیم . چند وقت بعد نادر ایس.تم.دیس داد که یک میلیون صاحب امضاء رفته اند خیابان معلم ما دوباره بنگاهها را زود بازده کردیم فرستادیم آنجا شب گفتند برای هر کدام سند یکی از خانه ها را بگذار آزاد بشوند گفتیم چرا ؟ گفتند چون آنجا اولاف پالمه به یک ضعیفه ممنوع الخروجی جایزه میداده اصلاً بتو چه ؟ سند گذاشتیم وقتی برگشتند ایندفعه بما چپ چپ هم تماشا می نمودند بی حیاهای زود بازده !
خدا پدر مادر این روسها را بیامرزد چونکه مردم بدون اینکه بما تراول صدقه بدهند عمراً وجود نمیکنند سوار هواپیمایشان بشوند . دفعه بعد از یک حاج آقائی سهام کارخانه لاستیک دنا را خریده بودیم دو تومنش مانده بود چک ما را گذاشت اجرا نزدیک بود بدهد ما را بخاطر اراذل خودکشی بکنند . این حاج آقاها بنگاههای زود بازده شان از ما همیشه خیلی بیشتر بوده نمیدانم چرا اینهمه حرص میزنند باز . ضعیفه ها را بردیم فرودگاه که چک حاجی پاس بشود شب گفتند جمعاً به سی سال زندان با صیغه رسمی محکوم شده اند . گفتیم چرا ؟ گفتند ایتالیا به یک ضعیفه ممنوع الخروج دیگری جایزه میداده داشته میرفته بگیره آمدند خودش را گرفتندش . الهی خدا ذلیلشان کند که برای ایران جایزه میگیرند هی . رفتیم پیش همان حاج آقای لاستیک دنا دو تومن را سه تومن دادیم یک تلفن زد ضعیفه ها برگشتند ایندفعه جواب سلام ما را هم به زور دادند لیسانسه های چشم سفید !
سر شما را درد نیاورم از دو هفته پیش تابحال هم ما هرچی سند و زمین داشتیم گذاشتیم وثیقه این نکبتی های زود بازده . یکبار آمدند بهشان گفتند مالیات زود بازده نداده ای پیاده رو را پلمب کردند کامپیوترمان را هم برداشتند بردند نمیدانم چرا . صدای امریکا هم گفت شبش خودم شنیدم . فقط شهلا را گفت شیرین . بعد گفتند شما در زمان خاتمی برای الآن که مجوز زود بازده نگرفتید اینجا ایران است دولت که عوض میشود تو فکر کن رژیم عوض شده . دفعه بعد خوابیده بودیم آمدند دم خانه تابلوی زود بازده ما را آوردند پائین گفتند حرف بزنی پرچمت را هم میکشیم پائین دو متر آنورتر پلیس تخمه میشکست تماشا میکرد .
حالا بفرما ما باید آخرش چه غلطی بکنیم از اینطرف به ضعیفه ها جایزه میدهند ما باید برویم با سند درشان بیاوریم از آنطرف وقتی برمیگردند اخلاقشان عوض میشود . هم از مال ما میرود هم جان ما . اگر یک جایزه دیگر بدهند ما باید بجای زود بازده دسته جمعی برویم ونک دادگاه خانواده . حالا بگو ببینم این وسط این سیمان دو بولوار کی هست منهم کم کم دارم علاقمند میشوم به امضا ! این خارجی های جایزه بده هم انگار خوب سوراخ را پیدا کرده اند ها !