دفتر طنزیم و نشت آثار علیرضا رضائی Alireza Rezaei
تو در بنگاه مردم میفریبی منم بالای منبر این به اون در
2013/01/10
#1258
راستانِ داستان : پدری به نام مادر
هر ثلث کارنامه را مادر از مدرسه میگرفت و بنابراین پس دادن حساب و کتاب درسها با او بود. اولین جزء هر کارنامهای هم که نگاه مادر انگار جستجویش میکرد نمرهی انضباط بود. علی تمام تلاشش را میکرد ولی در هر حال همیشه موردی برای گرفتار شدن در حیاط مدرسه و افتادن به "چنگ قانون" وجود داشت که نمرهی انضباط را کم بکند. سرپیچی از "قانون" هم عموماً دو جور بود: یا نمیخواستی به حرفهای مدیر مدرسهای که دلش میخواست به شیوهی تعلیم یافتهی خودش در مقطع ابتدائی و با اعمال روشهای "دوران رضاشاهی" تو را و مدرسه را اداره بکند تن بدهی و بنابراین بیانضباط بودی، یا اینکه سر صبحگاه وسط فرمایشات رنگ به رنگ معلم پرورشی که آخر هم کسی نفهمید که دقیقاً چه چیزی را میخواستند پرورش بدهند خسته میشدی و مزه میریختی و بچههای دیگر پخ میزدند و کار خراب میشد و تأثیر مستقیم این خوشمزه بازی را میشد در کارنامه دید..........
Newer Post
Older Post
Home