2010/02/10

#670

فردا آزادی یک کلام دست ماست ؛ یا علی مدد !
.

فردا سرود آزادی می‌خوانیم و بسمت آزادی می‌رویم . آنکه آزادی ما را در بند کرده فردا می‌آید تا در نبش آزادی جایگاهی بسازند و به دزدی از دیوارش بالا برود و حرف از آزادی اسیرمان بزند . ما نمیگذاریم . ایندفعه دیگر نمیگذاریم . اینقدر زیادیم که یکماه است از وحشت اینکه آزادی بدست ما بیفتد خواب ندارند ، شب ندارند ، روز ندارند . تمام آزادگانمان را اسیر کرده اند تا فردا آزادی دست ما نیفتد ، به حرمت همین آزاد اسیرانمان فردا کسی بجز ما را در آزادی نخواهد دید . فردا آزادی ما آنقدر خوش رنگ است که دلم می‌خواهد بعد از سالها همانجا ساعتها بشینم و تماشاگرش باشم . نمیگذارند ، می‌خواهند که نگذارند . می‌خواهند با چماق و تفنگ و اشک آور ما را از دیدن آزادی‌مان از نزدیک محروم کنند . بزن برادر . به شهادت تمام طول تاریخ اگر کسی توانست آزادی را با چماق و تفنگ و اشک آور از کسی بگیرد تو هم گرفته‌ای . اگر نگرفتی هیچ کار نمی‌خواهم که بکنی فقط خجالت بکش برو ...

فردا تمام بلندگوهائی که در آزادی کاشته‌اند تا با آنها آزادی ما را قبضه بکنند فریاد آزادی ما را همه جا خواهند رساند . فردا رهبران آزاده ما هم که بر خلاف تصور حتی خود ما هشت ماه است مردانه ایستاده‌اند می‌آیند تا در آزادی با ما سرود آزادی بخوانند . مبادا تنها بمانند که اگر دیروز فقط کاندید ما بود امروز نماینده آزادی خواهی ما هستند . هشت ماه است که هر جا ما می‌رویم آنها هم می‌آیند . فردا را آنها می‌آیند تا ما هم برویم . دلم می‌خواهد فردا هم با دیدن زنان آزاده‌ای که سی و یک سال بهشان ستم شد تا امروز نباشند و امروز همه جا جلوتر از همه هستند به بودنشان افتخار کنم به دیگران فخرشان را بفروشم به دنیا پز بدهم بگویم اینهایند زنان سرزمین من که سی و یک سال زیر ستم اسارت اینچنین آزاده ماندند . دلم می‌خواهد فردا هم پسران دلیری را ببینم که آنچه که سپاه می‌آورند برای ترساندنشان با یک پخ آنها آزادی از زیر چکمه‌هایشان رها می‌شود ...

هشت ماه است کم ندیده ام از این صحنه ها دوست دارم فردای آزادی هم زیباترین آزادی خواهی این مدت را ببینم . خجالت می‌کشم که اگر فردای آزادی را پیشتان نباشم ...